به گزارش خبرنگار دفاعپرس از یزد، شهید سیّد «علی موسویزاده» فرزند سیّدمحمّد، از سلسله جلیله سادات و اولاد حضرت زهرا (س) و از تبار روحانیّت محترم و معزّز و اهل علم بود که در تاریخ ۱۳۴۹/۶/۲۵ هجریشمسی در اردکان دیده به جهان گشود. سرانجام این جوان در تاریخ ۱۳۶۵/۱۰/۱۹ در عملیّات کربلای ۵ و در منطقه عملیّاتی شلمچه به شدّت مجروح شد و به شهادت رسید.
در ادامه وصیت نامه شهید بزرگوار را از نظر میگذرانیم:
بسم الله الرحمن الرحیم
ولا تقولو المن بقتل فی سبیل الله اموات بل احیاولکن لا تشعرون و لنبلونکم من الخوف والجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشرالصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون فالذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم و اوذوئا فی سبیلی و قاتلوا و قتلوا لاکفرن عنهم سیئاتهم و لادخلنهم جنات تجری من تحتهاالانهار- الهنا لا تکلنا الی انفسنا طرفه معین ابدا.
با سلام و درود و تحیات وافره و خالصه بر حضرت حجه بن الحسن العسکری (ارواحنا و ارواح العالمین تراب مقدمه الفدا) آن کشتی نجات و سراج منیر و ساحل نیلگون رهائی، و فروغ عالم تاب که شیفتگان بی تاب را آرامش میبخشد؛ و قلوب مشتاقان مهجور را اطمینان میدهد.
از آفاق نور یار و خاورستان تابناک فروغ ازلی هدایت طلوع میکند؛ و طلیعه خود را برضعفا ارض و حاکمان آتیه گیتی عیان و آشکار میسازد تا هر چه ظلم و بیداد و تجاوز فسق و فجور و هر آنچه در زمره اعمال و افعال شیطانی و اهریمنی است از دنیایی که در منجلاب فسادها و الحادها غوطه ور است محو و نابود سازد و این همان مصداق آیه شریفه (ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین) است و نیز با سلام و درود بیکران بر نائب بر حق و شایسته ایشان امام امت این قلب تپنده ملت مظلوم جهان و نبضی که شریان اخلاص و خون جوشان و گرم اباعبدالله الحسین در آن جاری است پس از شهادت بر احدیت ذاتی خداوند قهار خدایی که هر ارادهای در زیر چتر اقتدار اوست و بالای دست او هیچ چیز و هیچ قدرت و قدرت نمایی نمیباشد نیز بعد از شهادت بر رسالت الهی و نبوت ازلی حضرت ختمی مرتبت رسول اکرم صلی الله علیه و اله و شهادت و گواهی بر امامت و ولایت علی بن ابیطالب و فرزندان معصوم وی جملاتی ناقص که بیش از این در قدرت کتابت و انشاء حقیر نمی باشد.
به عنوان وصیت ذکر میکنم شهادت موهبتی است الهی که نصیب هر فردی نمیشود به همین دلیل در خود شک دارم که آیا به آن مقام والاو آن درجه معنویت و اخلاص رسیده ام، ولی، چون یاس از (رحمه الله اشد الذنوب) است امیدوارم که خدای باریتعالی با عفو و کرامتی که دارد و برهمگان انزال مینماید از معاصی و کجرویهای همگان و خصوصاً فرد عاصی مذنبی، چون حقیر بگذرد.
اما وظیفه ما در قبال این همه وقایع حوادث و مسائل روز برادران، خواهران امت مظلوم، ملت دلاور والله وظیفه سنگین است بخدا قسم آرمان و اهدافی که تمام خادمان اسلام و تمام حامیان قرآن از صدر اسلام تا انقلاب اسلامی داشتند به آن رسیدند و یا نرسیدند و بالاخره جان خود را در طبق اخلاص گذاشته به دیار عاشقان رفتند اگر در راه آنان و به سوی همان مقاصد حرکت نکنیم اگر نکو شیم که راه همانیکه در راه اسلام خدمت کردند ادامه دهیم و در این مسائل وظایف کوتاهی کنیم بخود ظلم کرده ایم خاک بر سرمان است والله مسئول و باید جوابگوی آنان باشیم .
آری رجال صادق به عهد خود وفا کردند عدهای جان گذشته تعدادی دلباخته خدا و لقاء خدا و گروهی از شیر مردان و جوانمردان و آزاد مردان به پیمان خود صادق شدند و در کنار آنان گروهی هم منتظر و چشمها خیره امیدوارند تا به قافله آنها بپیوندند و دین خود را ادا کرده باشند (من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوالله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا) شما مردم مصداق گروه دوم یعنی منتظران لقاالله باید باشید این وظیفه است چه وظیفه خطیری.
مگر میشود در برابر این همه ظلم این همه ویرانی، قتل نفس، غارت اموال، چپاول شهرها، تجاوز به عفتها، عصیانها، طغیانها بر سر ملت مظلوم و غریبوار ایران و بر سر ملل مستضعف و به استثمار کشیده میآورند و در قبال همه و همه الحادها و نفاقها وظلمها سکوت کرد. اسلام اجازه نمیدهد وجدان فردی اقتضا نمیکند، بخدا قسم و به خون زمین ریخته شده شهدای اسلام قسم که سکوت در برابر ظالم و طلب صلح در مقابل متجاوز جائز نیست و ضربهای بر شجره طیبه اسلام است.
و اما دوستان، رفقا و کسانیکه به نحوی با من عاصی رابطه داشتید، چون میدانم همیشه موجب ناراحتی و آزردگی خاطر شما بودم و هم اکنون که خورشید زندگی ام غروب میکند و حیات من در سرخی شفق به آخر میرود و امیدی به جبران اشتباهات و معاصی حقیر را شما عفو کنید تا خدای تبارک و تعالی هم بیامرزد.
از خدای جبار پیروزی تائیدات وافره برای همگان مسئلت دارم، اما صحبتی که با والدین دلسوزم دارم، والله خجالت میکشم در مقابل تلاش، همت و کوشش شما صحبت کنم هر گاه بیاد شما میافتم گناهان و آزارها و اذیتهای من عاصی بر شما پدر و مادر عزیزم، جلوی نظرم قرار میگیرد میدانم شدت عطوفت و محبت پدری و مادری که در قلب سلیم و دلسوز شماست، در مرگ من گریان میشوید، ولی نباید آن مقدار ناراحت و گریان باشید که خدای ناکرده از اجر جزیلی که خدای حق تعالی پاداش شما قرار داده کاسته شود که واقعاًحیف است یقین بدانید که اگر این میوه درخت پر حاصل شما به منجلاب فساد میافتید خجالت آور بود و درعوض زحمات شما برایتان چیزی جز عذاب الیم باقی نخواهد ماند و بدانید اکنون افتخاری نصیب شد تا در راه خدا کشته شوم و انشاالله که در زمره شهدا و مجاهدین قرار دهد.
با آخرین امید خود میخواهم که مرا حلال کنید و با دلسوزی که دارید آن نافرمانیها و دل آزردگیها فراموش نمائید در پایان از خواهران و برادران و تمام اقوام حلالیت میطلبم و امیدوارم خواهران و برادران عزیزم که نتوانستم حق خواهری و برادری را به جا آورم مرا ببخشند خدایا اگر نتوانستم حق عبودیت تو را بجا آورم و غرق در ضلالت و گمراهی بودم اکنون، چون عبد ذلیل و محتاج به درگاه تو آمدم تا کرم و عفو خود را بر من دریع نفرمایی بارالها میدانم گناه و معصیت من زیاد است، اما نمیتواند زیادتر از عفو و کرم بی انتهایت باشد پس کاری کن تا در مقابل تو رو سفید باشم پروردگارا از تو میخواهم شهادت را بر کامم شیرین و گوارا سازی دیگر عرضی ندارم همگان را به خداوند متعال میسپارم و پیروزی و نصرت اسلام و مسلمین را خواستارم.
(والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته)
برادر حقیر شما سیدعلی موسوی زاده
انتهای پیام/