فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر محمدرسول الله(ص)/فرمانده‌ای که در جزیره مجنون، مجنون وار به دنبال لیلی گشت

پاییز سال 1338 فرزندی چشم به جهان گشود که با چهره پاک و نورانی‌اش روزبه‌روز شکفته‌تر می‌گشت و نگاه‌هایش متوجه افقی دور دست بود نام او را قاسم گذاشتند.
کد خبر: ۴۳۳۰۱
تاریخ انتشار: ۲۳ اسفند ۱۳۹۳ - ۲۱:۱۸ - 14March 2015

فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر محمدرسول الله(ص)/فرمانده‌ای که در جزیره مجنون، مجنون وار به دنبال لیلی گشت

به گزارش دفاع پرس، دوران تحصیل وی مصادف با قیام امام خمینی (ره) شد و به صف یاران روح الله پیوست و مسئولیت توزیع نفت بین مردم را برعهده گرفت.

با حمله ناجوانمردانه بعثی ها به میهن عزیزمان عازم جبهه حق علیه باطل شد و از خود رشادتهای بسیاری را به نمایش گذاشت.

قاسم اللهوردی در سن 25 سالی که مجنون وار به وصال حق میاندیشید مسئولیت خطیر اطلاعات و عملیات لشکر 27 محمدرسول الله (ص) را بر عهده گرفت و برای شرکت در عملیات بدر راهی جزیره مجنون شد.

22 اسفند سال 63 بعد از آن همه دلاوریهای که از خود نشان داده بود در جزیره مجنون، مجنون وار به دنبال لیلی گشت و به آرزوی دیرینهاش رسید.

وصیت نامه

...به نام خداوندی که هم حیات به دست اوست و هم ممات...

خدایا در این رهگذر بی توشه هیچ باری ندارم و از فرط وحشت بهت زده، ولی می دانم که ناصر نصرالهی، زیرا تو خود گفته ای: ان تنصروالله ینصرکم و یثبت اقدامکم.

خدایا چنان عرصه دنیا براینم تنگ شده که توان ایستادن ندارم ولی باز خوشحالم که مولایم علی (ع) فرمود:«دنیا همانا به فریب خود شیفته است و به آرایش خود فریفته و خانه ای است در پیشگاه تو خوار که حلالش با حرام آمیخته و خیر آن با شرش و زندگیش با مرگش و شیرینیش در هم آمیخته و تو این سراچه را برای عاشقانت صفا ندادی.....

خدایا می دانم لیاقت چنین سرائی را ندارم زیرا گناهانم سدی به عظمت دنیا میان من و محبوبم برقرار کرده ولی در ولی من هنوز به تو امیدوارم.

خدایا! خدایا مگر کسی هم به جز تو می تواند از گناه انسانها درگذرد،خدایا! اگر مرانیامرزی بردباری در برابر آتشی که هیزمش گناهکاران و سنگ خار است را ندارم.... پس ای مولای من! تو خود شفاعتم کن که جز تو قریب و آشنایی ندارم و آن زمان که خود فرمودی:«یوم یغر المرء من اخیه....» با تو پیمان می بندم که امانت بگیرم و فقط از تو مسئلت جویم ای مولا و ای آقای من....ای امام بزرگوار، ای پیر جماران، ای که حسرت زدن یک بوسه بر دستت بر دلم مانده، ای مهربان معلم بیداری..... جانم به فدای یک لحظه عمرت ای رهبر و ای کاش هزاران جان داشتم و همه را یکجا فدایت می کردم و شما ای خواهران و برادران عزیز ،مانند گذشته در هیچ زمانی دست از امامان برندارید و در همه جا او را یاری کنید تا خدا هم شما را یاری کند....، عزیزان، ما همه می دانیم که تاریخ به خوبی به یاد دارد و همین اسلام و فرهنگ و تمدن اسلامی بود که غرب را در قرون وسطی از طاعون جهالت به درآورد....

سلاح زنده ما در این دژ قرآن است .کتاب رحمت و محبت و دعوت بر انسانیت، و آنچه را قرآن فرموده است تاریخ اسلام در همه فراز و نشیب های خویش به تجربه نشان داده است . ...

در خاتمه اگربه این بنده گناهکار اجازه شفاعت دادند، حتماً مادرم، برادرهایم، خواهرم، پدرم و دوستانم را شفاعت می کنم.

سرباز نالایق امام خمینی قاسم الله وردی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع:ساجد

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار