گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ رسول حسنی؛ شهادت حاج قاسم سلیمانی در عراق و توسط دولت متخاصم و تروریست آمریکا حقایق بسیاری را روشن کرد و در کنار این حُسن باید اعتراف کرد که تا چه میزان در فضای رسانهای عقیم، سترون و نابلد هستیم. ماهها قبل از شهادت سردار سلیمانی دولتهای غربی پروژه تروریست بودن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را کلید زد و به تبع آن رسانههای اروپایی این پروژه را در سطح گستردهای پوشش دادند.
طبیعی است در چنین شرایطی افکار عمومی نسبت سپاه پاسداران موضعی منفی پیدا خواهند کرد. این سناریوی هدفدار تا جایی پیش رفت که به ترور سردار سلیمانی انجامید. وقتی جامعه جهانی از قبل با تروریست بودن سپاه پاسدارن کنترل شده است طبیعی است ترور یکی از فرماندهان آن حساسیتبرانگیز نباشد. درست است که در تشییع پیکر سردار سلیمانی میلیونها نفر شرکت کردند و در سطج جهان مراسم متعددی برای یادبود وی برگزار شد اما نباید از این نکته غافل شد که نام سردار سلیمانی هنوز برای بسیاری یک سوال بزرگ است.
در همان ایامی که ایران در سوگ سردار سلیمانی به سر میبرد پیامهای متعددی با مضمون شهادت سردار سلیمانی در اینستاگرام از سوی اصحاب فرهنگ و هنر در فضای مجازی منتشر شد که مدیران این پیام رسان همه آن پیامها را به دلیل نشر محتوای خطرناک حذف میکرد. حذف این پیامها فقط محدود به ایرانیان نمیشد و در هر گوشه از جهان که متنی با نام سردار سلیمانی منتشر میشد نیز حذف میشد.
دلیل مدیران اینستاگرام برای این اقدام تروریست بودن سپاه پاسداران بود و تبعا حذف نام سردار سلیمانی از اینستاگرام از منظر آنها منطقی میرسد. طبیعتا مردمی که در سراسر جهان از این پیامرسان استفاده میکنند چندان به مسئله حساس نمیشوند. در این سو و در ایران، کشوری که خود را صاحب خون سلیمانی و طلایهدار محور مقاومت میداند، چه در ایامی که رسانهها دنیا در تروریست بودن سردار سلیمانی یک صدا شده بودند و چه در ایام شهادت سردار سلیمانی و ماههای بعد از آن هیچ اقدام موثری در حوزه رسانه انجام نداده است.
گویا مدیران فرهنگی هنوز به قدرتمند بودن رسانه پی نبردهاند. گویا رسانه برای برخی از سیاستگذران یک ابزار تشریفاتی است که تنها در مواقع خاص باید مورد استفاده قرار بگیرد و به انتشار پیامها و بیانیهها و دید و بازدیدهای مدیران و مسئولان بسنده کنند. اگر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در انتقام سخت خود پایگاه عینالاسد را منهدم کرد. باید پرسید در آیا در حوزه رسانه توانسیم انتقام سخن بگیریم؟ پاسخ قطعا منفی است ما در حوزه رسانه نه تنها انتقام نگرفتیم حتی خون حاج قاسم را نیز مطالبه نکردیم و تاسفبارتر اینکه طی این یکسال حتی در کشور جریانی ایجاد نکردیم تا شعار انتقام سخت کمرنگ نشود.
وقتی انتخابات آمریکا و روی کار آمدن یا نیامدن «جو بایدن» و رفتن و نرفتن «رونالد ترامپ» مسئله رسانههای ما میشود مسلما ذهن مردم کوچه و بازار نیز به این سمت هدایت میشود. حال آنکه بایدن و ترامپ دو روی سکه تروریسم هستند و برای رسیدن به اهداف استثماری خود امپراتوری رسانه را تقویت و بر افکار عمومی حکومت میکنند. برخی از مدیران و مسئولان کشور در تشخیص راهبرد مشکل دارند و هنوز نمیدانند اولویت امروز ما مسئله حاج قاسم سلیمانی است. البته اگر سردار سلیمانی را کلیدواژهای در حوزه سیاست خارجی و نه فقط محور مقاومت بدانیم.
در حادثه 11 سپتامبر بوش پسر به یک بهانه واهی به عراق حمله و آتشی افروخت که هنوز فروکش نکرده است. جالب این که این حادثه مانند دیگر وقایع سناریویی از قبل طراحی شده بود که میتوان دست یهودیان صهیونیزم، صاحبان اصلی دولت آمریکا را در آن دید. هنوز دولت آمریکا و رسانههای متعدد آن حادثه 11 سپتامبر را بعد از گذشت دو دهه فراموش نکرده و از آن به عنوان اهرمی علیه مسلمانان استفاده میکنند.
اگر موضوع 11 سپتامبر را با ترور سردار سلیمانی قیاس کنیم خواهیم دید چقدر در حوزه جنگ رسانهای عقب هستیم و عقبماندگی خود را چاره نمیکنیم. اگر قرار است در حوزه سیاست خارجی و در همه ابعاد آن دست بالا را داشته باشیم باید بنیه رسانهای خود را تقویت کنیم در غیر اینصورت نمیتوانیم نام سردار سلیمانی را آنطور که هست به مردم جهان بشناسانیم و اگر یک دهه بعد بهواسطه امپریالیزم رسانهای غرب از سردار سلیمانی با عنوان دیگری یاد شود جز شماتت خود نباید انتظار دیگری داشته باشیم.
انتهای پیام/ 161