گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس - داود عامری؛ بررسی روند تأثیرپذیری جوامع و افکار عمومی از رسانهها نشان میدهد که رسانه تنها در جایگاه یک پایگاه اطلاع رسانی و خبر رسان قرار ندارد، بلکه در بسیاری از موارد تبدیل به مرجع تأثیرگذار در ابعاد مختلف میشود. این اتفاق از جهات مختلف حائز اهمیت و قابل تحلیل است که تلاش میکنیم با توجه به کارکردهای رسانه به مواردی چند اشاره کنیم.
مردم اغلب با رسانهها ارتباط دارند و در واقع اخبار و اطلاعات را از رسانهها دریافت میکنند. بنابراین، رسانه پلی میان خبر و مردم است و این واسطه به جهت ویژگیهایی که دارد، روی خبر تأثیر میگذارد و آن را متناسب با قالب خود به مخاطب انتقال میدهد. برای درک این موضوع میتوان به تفاوتهای انتقال اخبار و اطلاعات از رسانههای مختلف مثل تلویزیون، رادیو و روزنامهها اشاره کرد. بنابراین، خود رسانه به عنوان یک ابزار، اولین تأثیرگذاری را روی موضوع خبر و طبیعتاً برداشت مخاطب از موضوع میگذارد.
در اولین مواجهه مخاطب با داده اطلاعاتی، محتوای خبر و رسانه توجه او را جلب میکند، پیش از آنکه مخاطب ذهن خود را با مرجع این بسته اطلاعاتی درگیر کند و در پی آن باشد که از سوی چه کسی منتشر شده است. همین ویژگی به صورت کاملاً جدی، رسانهها را از جایگاه واسطه خبری در فرایند اطلاع رسانی به یک منبع مهم تأثیرگذاری تبدیل میکند. طبیعتاً همه ما میدانیم که نوع پوشش اخبار یک واقعه، با توجه به روایتهای مختلف از سوی خبرنگاران، برداشت مخاطب را از موضوع شکل میدهد. در واقع رسانهها نوع نگاه به پدیدهها را در کنار روایت خود شکل میدهند. پس چنین ابزاری برای تمامی دولتها و ملتها دارای اهمیت ویژهای است. این اهمیت زمانی پررنگتر میشود که رسانه در قامت یک مرجع قابل اعتماد برای عموم ظاهر میگردد.
بنابراین، با توجه به گستردگی و نفوذ روزافزون رسانههای جمعی، خبرگزاریها و محصولات آن، این پدیده به عنوان برجستهترین دستاوردهای جهان صنعتی و فناوریهای فرهنگی و ارتباطی پرنفوذ، همه پدیدهها و عناصر فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را به گونههای مختلف پوشش و تحت تأثیر قرار میدهد. بیگمان در مورد همه مسائل جهان، بزرگترین رسالت اطلاع رسانی بر دوش رسانههای جمعی است. به عبارت دیگر، رسانهها با گسترش مرزهای جغرافیایی، فرهنگی و سیاسی، بخشهای مختلف زندگی بشری را تحت تأثیر قرار میدهند و همانگونه که در ایجاد و تحکیم نقاط قوت سهم بسزایی دارند، در تضعیف پایههای فکری جوامع نیز مؤثر واقع میشوند.
کم و کیف نقش رسانهها و آثار و نتایج حاصل از آن، پرسشها و مباحث مهمی را به میان کشیده و رسانه پژوهان را به عرصه مطالعات جدیدی در حوزه سواد رسانهای سوق داده است. یکی از مهمترین این مباحث، رویکردهای رسانهای است که متناسب با جوامع مورد بررسی قرار میگیرد. بررسیها نشان میدهد که رسانهها در هر کشوری متناسب با ساختار فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن شکل میگیرد، به عبارت دیگر بهتر است بگوییم مبتنی بر پروتکل نانوشتهای مبتنی بر عادتهای اهل رسانه و تمرکز تعاملات آنها با نخبگان و یا مدیران و مسئولان تنظیم میگردد. این اتفاق بیشتر با دو معیار ساختار محور یا مسئول محور و یا تحت تأثیر نخبگان و سازمانهای مردم نهاد شکل میگیرند و یا در تناسبی از امتزاج هر دو که با توجه به خطی و مشی رسانهها متفاوت خواهد بود.
شاید یکی از دلایل تمایل حضور نخبگان در فضای مجازی که آسیبهای فراوانی نیز ایجاد کرده است به ناتوانی ایجاد تعامل و جذب نخبگان از سوی رسانههای جمعی مربوط میباشد. تردیدی نیست که یکی از راههای تأثیرگذاری عمیقتر رسانهها به کارگیری نخبگان و اندیشههای نخبگی و افزایش تأثیرگذاری آنها در اداره امور جامعه و جنبههای اثر گذار بر حوزههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است که رسانه میتواند در تحقق آن نقش موثری ایفا نماید و آنارشی چهره محوری و فردگرایی فضای مجازی را به سمت رسانههای معتبر با مدیریت عقلایی سوق دهد. نخبگان و پیشگامان علمی و فرهنگی در هر جامعهای با برخورداری از دانش، تجربه و مهارتهای مختلف به عنوان سمبل زنده همکاری و هم یاری علم و عمل در اجتماع هستند که نماینده بخشی از جامعه مرجع میباشند. از این رو، امروزه تعدد نخبگان و افراد مرجع از مشخصههای جوامع مدرن محسوب میشود که موجب تحرک جامعه و پویایی آن شده و امکان خلاقیت و نوآوری را مهیا میکنند و انرژی جوامع را در جهت رشد و تعالی جامعه متناسب با اهداف بنیادین آن راهنمایی مینمایند.
باید گفت که موتور محرکه توسعه یافتگی در هر کشوری نتیجه عمل و فکر نخبگان است. به عبارت دیگر توسعه یافتگی در کشور در زمینههای مختلف ارتباط مستقیمی با نخبگان دارد و معاشرت منطقی و سامان یافته میان نخبگان فکری و نخبگان ابزاری میتواند سرنوشت جامعه را تعیین کند، با این حال به نظر میرسد نخبگان و رسانهها که میتوانند نقش بسیار موثر و کارآمدی در تقویت مردم سالاری دینی و مشارکت همه جانبه مردم در جامعه ما داشته باشند و زمینههای گسترش عدالت پایدار را به وجود آورند، به دلایل مختلفی همکاری و تعامل کافی و مناسب با یکدیگر ندارند. این مهم به ویژه در شرایط امروزین کشور ما از اهمیت بسزایی برخوردار است. چنانچه این دو محور اساسی در تعامل بیشتر با یکدیگر قرار گیرند، بدون تردید زمینههای توسعه فرهنگی، علمی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را برای کشور به ارمغان خواهند آورد.
در ابتدای بحث به جایگاه تأثیرگذار رسانه و نقش نخبگان در این اثرگذاری اشاره شد. هدف از طرح این بحث این است که اگر رسانهها متصل به منابع معتبری مثل جامعه نخبگی در جامعه باشند و با رویکرد مثبت به استقبال افکار و اندیشههای دانایان جامعه بپردازند، در این صورت میتوانند ضمن جلوگیری از ایجاد جریانهای کاذب نخبگی و گروههای مرجع نامعتبر، با بستر سازی برای رشد جریانهای نخبگی سالم و واقعی بزرگترین تحرکات را در جامعه با جهت گیری پیشرفت و توسعه داشته باشند و در مقابل، اگر رویکرد تخریبی و جوسازی و نادیده انگاشتن نخبگان در رسانههای جمعی تبدیل به یک روند گردد، در این صورت رسانهها که در جوامع امروزی نمادهای روشنگری و پیشرفت هستند، نه تنها به سدی در برابر تحولات مثبت تبدیل میشوند، بلکه روند قهقرایی فرهنگ عمومی و توسعهای جامعه را دامن میزنند. بر اساس مطالعهای که در اندیشکده راهبرد فرهنگ انجام شده، دادههای آماری نشان میدهد رویکرد رسانههای ایران نسبت مناسبی را در پرداخت به مسئولان و جریانهای نخبگی وگروههای مردم نهاد رعایت نمیکنند و درصد زیادی از جریان خبری و رسانهای کشور متوجه مسئولان بوده و به جریانهای نخبگی و اجتماعی توجه کمتری میشود و این یکی از دلایل رشد جریانهای چهره گرایی و سلبریتیها در فضای مجازی و تأثیر گذاری آنها بر جامعه گردیده و عملاً جامعه از جریانهای سالم، دانا و فاخر نخبگی و اجتماعی خود فاصله گرفته است.
انتهای پیام/ 411