یادداشت/ محمدکاظم انبارلویی

در منقبت شهید قاسم سلیمانی

بدن تکه‌تکه شده حاج قاسم سلیمانی به دست شقی‌ترین موجود روی زمین، شهادت می‌دهد او راست می‌گفت و در راه مجد و عظمت اسلام و ایران از همه چیز گذشته بود.
کد خبر: ۴۳۳۷۹۵
تاریخ انتشار: ۰۷ دی ۱۳۹۹ - ۲۲:۲۴ - 27December 2020

در منقبت شهید قاسم سلیمانیبه گزارش گروه اخبار داخلی دفاع‌پرس، محمدکاظم انبارلویی یادداشتی با عنوان در منقبت شهید قاسم سلیمانی نوشت.

متن کامل به شرح ذیل است:

خداوند رحمت کند مرحوم استاد اکبر پرورش را، این روزها سالگرد وفات او و پرکشیدن او به عالم ملکوت است. یک وقتی می‌فرمود: هر چیزی را که می‌خواهید به دست آورید، جست‌وجو می‌کنید تا آن را به دست آورید‌، اما فقط خداست وقتی که او را به دست آوردید، تازه برای یافتنش جست‌وجو را باید آغاز کنید. خداوند در جان شما و مهمان شماست. وقتی او را در جان خود یافتید، تازه از اینجا جست‌وجو در طلب معشوق آغاز می‌شود.

گفتم به کام وصلت خواهم رسید روزی
گفتا که نیک بنگر شاید رسیده باشی
فرمود: ما در جست‌وجوی خداوند به زیباترین زیبایی‌ها می‌رسیم.
دست از طلب ندارم تا کام دل برآید
یا تن رسد به جانان، یا جان ز تن برآید

شهدای مدافع حرم مظلوم‌ترین و در عین حال برجسته‌ترین و قیمتی‌ترین شهدای انقلاب اسلامی هستند. آن‌ها ویژگی خاصی دارند که امتیاز آن‌ها را به شهدای قبل از انقلاب، جنگ تحمیلی و شهدای ترور برجسته‌تر می‌کند.

شهدایی که سرد و گرم دنیا را چشیده بودند. از زن و فرزند بریده و از وطن خود هجرت کردند، از هر مقام و مرتبت و جاه و چرب و شیرین روزگار ما هجرت کردند و از تمایلات و وساوس نفسانی خود بارها عبور کرده بودند و در جست‌وجوی خداوند به درک زیبایی‌های هستی به درجه شهادت که بالاترین درجه در پیشگاه خداوند متعال است،‌ رسیدند.

شهید حاج‌قاسم سلیمانی گل سرسبد شهدای مدافع حرم بود. او 40 سال با پای پیاده در جاده جهاد و شهادت بی‌وقفه قدم زده بود. سربازی در هشت سال دفاع مقدس و حضور در میادین سهمگین نبرد با دشمن متجاوز خارجی او را اقناع نکرد. پس از دوران جنگ تحمیلی یک لحظه سلاح را بر زمین نگذاشت و در مبارزه با کفر،‌ شرک، نفاق و الحاد جهادی لحظه‌ای غفلت نداشت. او شهر به شهر، بیابان به بیابان،‌ صحرا به صحرا، در لبنان، عراق،‌ سوریه، افغانستان، یمن و... در خط تماس با دشمنان خدا در جست‌وجوی رضایت الهی، تنبیه و تنبه نفس خود بود. «فعل» و «قول» او شهادت می‌دهد در همه عرصه‌ها در جست‌وجوی خدا بود. او پای در راه سلسله انبیا و اولیای الهی گذاشته بود تا پیرو «جان جهان و خلقت» باشد.

او کوتا‌ه‌ترین مسیر برای رسیدن به حقیقت جهان را دفاع از مظلوم و دفاع از مظلوم محصور در میان قداره‌‌بندان و شرورترین و خونخوارترین قوم عصر ما یعنی داعش می‌دانست. توشه اصلی او در این راه به گفته خودش «اشکی» خالصانه بود که برای حسین(ع)، فاطمه(س) و اهل بیت مظلوم پیامبر اسلام(ص) می‌ریخت.

مجموعه عظیم حرکت شهدای مدافع حرم به سرداری شهید قاسم سلیمانی حکایت از این راه بی‌پایان دارد. حکایت از مردان و زنانی دارد که در رکاب ولایت از همه چیز گذشته‌اند تا رهرو پاک حرکت انبیا در تاریخ جهان باشند. این جماعت نشان دادند در وفاداری به اسلام، نظام، انقلاب و ولایت پای ثابت‌ نظام مقدس جمهوری اسلامی هستند.

دشمن فقط به حذف آن‌ها می‌اندیشد، چون هیچ امیدی ندارد آن‌ها را از خیمه ولایت با «گفت‌وگو» و «مذاکره» بیرون کند.

یک خانه پُر ز مستان، مستان نو رسیدند
دیوانگان بندی، زنجیرها دریدند
جان‌های جمله مستان، دل‌های دل‌پرستان
ناگه قفس شکستند، چون مرغ برپریدند
مستان سبو شکستند، بر خُن بَها نشستند
یارب چه باده خوردند، یارب چه مُل چشیدند
من دی ز ره رسیدم قومی چنین بدیدم
من خویش را کشیدم، ایشان مرا کشیدند
آن را که جان گزیند، بر آسمان نشیند
او را دگر کی بیند جز دیده‌ها که دیدند

حاج‌قاسم در سیر و سلوک خود به کجا رسیده بود که جز حق «نمی‌دید» و جز حق «نمی‌گفت». او که همیشه از دیده شدن پرهیز می‌کرد، کجا رفته بود که در تشییع او، جهانی او را در پنج قاره به تماشا نشست.

او به کجا وصل بود که در میدان «ناممکن‌ها» وارد می‌شد، همه چیز در راهبرد او قابل دسترسی و «ممکن» می‌شد.

جهان او را نه یک استراتژیست نظامی، بلکه او را یک ابراستراتژیست سیاسی، نظامی، اجتماعی و فرهنگی می‌داند و امروز مشغول مطالعه زوایای پنهان و آشکار اندیشه‌های اوست.

شهید قاسم سلیمانی تجربه سیر و سلوک روحی، فکری و عملی خود را در وصیتنامه سیاسی – الهی خود به طور صریح و شفاف گفته است. او معتقد بود برای رسیدن به خدا و حقیقت هستی، برای رسیدن به وصال معشوق نیاز به پیر، راهنما و مرشد داریم.

قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی

او امامین انقلاب را پیر و مرشد خود و «خضر راه» معرفی می‌کند. عاقبت به‌خیری در این مسیر را بدون تعریف نسبت «رهرو» با مقوله «ولایت فقیه» و «شخص ولی فقیه» نمی‌داند. او برای اثبات عقیده و باور خود سه بار قسم جلاله می‌خورد و عمق یقین خود را به شیفتگان زیبایی‌های واقعی جهان بازگو می‌کند.

بدن تکه‌تکه شده او به دست شقی‌ترین موجود روی زمین، شهادت می‌دهد او راست می‌گفت و در راه مجد و عظمت اسلام و ایران از همه چیز گذشته بود. آن بدن اربا اربای او و روح مجرد و پاک برخاسته از آن که قیامت برپا کرد، سند حقانیت راه اوست. این راه طی‌شدنی است.

انتهای پیام/341

نظر شما
پربیننده ها