به گزارش خبرنگار دفاعپرس از مشهد، سردار شهید «حسن علیپور» مسئول واحد مهندسی رزمی تیپ ۲۱ امام رضا (ع) در دهم فروردین ۱۳۴۴ در روستاى جیمآباد از توابع شهرستان مشهد به دنيا آمد؛ وی در نوزدهم دی ۱۳۶۵ در عملیات «کربلای ۵» در پاسگاه زید به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
به مناسبت سالگرد شهادت سردار علیپور و چهلمین سالگرد دفاع مقدس به ۲ خاطره از سردار شهید محمدحسن نظرنژاد در خصوص این فرمانده خراسانی اشاره خواهیم داشت.
احداث خاکریز با بولدوزر غنیمتی
در عملیات بدر وقتی که جاده خندق را در داخل خاک عراق مورد حمله قرار دادیم شهید علیپور با چند نفر از نیروهای واحد مهندسی آمد و گفت بابانظر ما در خدمت شما هستیم.
من به شهید علیپور گفتم: یک بولدوزر نیاز داریم که اگر بیاورید خیلی خوب است. او خندهای کرد و گفت: چشم، از عراقیها میگیریم. شهید رو به نیروهای واحد مهندسی کرد و گفت: شنیدید، باید این کار را همین امشب انجام بدهیم و همگی رفتند.
چند ساعت بعد شهید علیپور آمد و کنارم ایستاد و پرسید کجا را خاکریز بزنم؟ چون همان روز سردار قاآنی فرمانده لشکر زخمی شده بود من بسیار ناراحت بودم. دشمن هم پاتک سنگینی را آغاز کرده بود و آتش بسیار هماهنگی را روی نیروهای خودی داشت. با ناراحتی گفتم نمیدانم از شریفی سوال کن. او بسیار آرام گفت: چشم، و رو به شریفی کرد و پرسید چه باید کرد؟ دوباره من گفتم: بروید جلوی دشمن یک خاکریز بزنید. او با نیروهایش حرکت کرد و خود را جلوی نیروهای خودی که فرماندهی آنها را شهید جواد جامی برعهده داشت رساند.
جواد با بیسیم به من گفت: دست شما درد نکند، پرسیدم: چه شده است؟ گفت: علیپور در حال احداث خاکریز جلوی نیروها است.
گفتم: باچی؟
گفت: با بولدوزر، از این پاسخ جواد تعجب کردم و پرسیدم از کجا؟
علیپور گفت: مگر خودتان نگفتید یک بولدوزر میخواهم من هم رفتم و آوردم.
گفتم: از کجا آوردی؟ گفت: از عراقیها گرفتم.
این رزمنده رشید اسلام مانع پیشروی نیروهای دشمن شد و ما جاده خندق را در کنترل خود درآوردیم.
تدبیر شهید علیپور در عملیات کربلای ۱
در جریان عملیات کربلای ۱، من خودم را به خطّ اوّل نبرد رساندم و سردار رشید اسلام شهید علیپور هم با بولدوزر، خودش را به خطّ اوّل رساند. در این هنگام بود که یک گروهان از تانکهای دشمن که در محاصره نیروهای خودی بودند میخواستتند فرار کنند. در این حال دو دستگاه بولدوزر در سر راه آنها قرار گرفت و با سرعت به ۲ تانک حمله کردند و با بیلهای خود به جلوی تانکها زدند و آنها را متوقّف کردند.
تانکها آتش گرفتند و با از کار افتادن این دو تانک، راه تانکهای دیگر دشمن بسته شد. صدای شادی رزمندگان اسلام بلند شد. حدود ۱۰ تانک دشمن به غنمیت رزمندگان اسلام درآمد و نیروهای شکست خورده عراق پا به فرار گذاشتند.
به نیروهای واحد دوشیکا گفتم که با تمام قدرت دشمن را زیر آتش بگیرند و از آن طرف هم به برادر علیپور گفتم که یک خاکریز در کنار جادّه مهران - ایلام بزند. بولدوزرها را بطرف جادّه آورد و کار خود را آغاز کرد. بعد از احداث خاکریز، نیروها پشت آن مستقر شدند و خود را برای آزادسازی مهران آماده کردند.
مهران حدود ساعت ۲ بعد از ظهر آزاد شد. وقتی که رادیو را روشن کردم اعلام کرد که مهران را خدا آزاد کرد. این گفته را بر روی تابلویی که توسّط لشکر ۲۱ امام رضا (ع) در اوّل شهر مهران نصب شده بود، دیدم.
انتهای پیام/