چهل‌سالگی سرو/ شهید «محمدعلی شعبانی»؛

به چیزی جز اسلام فکر نکنید/ از ولایت فقیه و روحانیون متعهد پشتیبانی کنید

در فرازی از وصیت‌نامه شهید «محمدعلی شعبانی» آمده است: توقع من از شما این است که به چیزی جز اسلام فکر نکنید. اسلامی که ولی فقیه آن امام خمینی (ره) است.
کد خبر: ۴۳۶۶۲۶
تاریخ انتشار: ۲۱ دی ۱۳۹۹ - ۱۴:۱۵ - 10January 2021

به چیزی جز اسلام فکر نکنید/ از ولایت فقیه و روحانیون متعهد پشتیبانی کنیدبه گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس و در سالروز شهادت شهید «محمدعلی شعبانی» فصل‌هایی از زندگی و وصیت‌نامه این شهید را مرور می‌کنیم.

زندگی‌نامه شهید:

ده روز از اسفند ۱۳۴۱ گذشته بود که صدای گریه‌اش در کاشانه «قنبرعلی و نرگس» طنین‌انداز شد. نوزادی که «محمدعلی» نام گرفت و آرام دل پدر و مادرش شد.

کودکی‌اش در طبیعت سرسبز و زیبای «حاجی‌کلا»، و در آغوش خانواده‌ای کشاورز و سختکوش طی شد. مادرش او را قبل از سنین مدرسه، برای یادگیری آموزه‌های دینی، به کلاس قرآن فرستاد.

محمدعلی، هفت ساله که شد، به دبستان «شهید مدرس» فعلی روستا رفت. سپس، با گذراندن دوران راهنمایی در مدرسه «امام خمینی» محمودآباد، مقطع متوسطه را در دبیرستان «شهید جهانیان» فعلی همین شهر، از سر گرفت. اگرچه، سال آخر را در اهواز به اتمام رساند.

در بیان تقیدات دینی او، همین بس که در ادای واجبات و مستحبات، اهتمامی خاص داشت. علاوه بر آن، با قرآن نیز مانوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا.

زمزمه‌های انقلاب که در شهر پیچید، این نوجوان آگاه نیز، همگام با دیگر مردم کوچه و خیابان ندای آزادی سر داد و خواستار براندازی حکومت جور شد.

بعد از پیروزی انقلاب، او با حضور در نهاد‌هایی همچون انجمن اسلامی، جهاد و بسیج، فعالیت‌هایش را در این راستا از سر گرفت. در سال ۱۳۶۱ در جامه بسیجی، راهی مناطق نبرد با دشمن شد.

در ۴ آذر ۱۳۶۲، رخت پاسداری را به تن پوشاند و به عنوان مسئول قبضه توپ ۱۰۶، راهی جبهه جنوب و غرب شد. محمدعلی در ۱۳ بهمن ۱۳۶۳، در واحد اطلاعات-عملیات پایگاه محمودآباد مشغول به خدمت شد. یک سال بعد نیز، در کسوت مسئول تدارکات گردان امام محمدباقر (ع) در جبهه حضور یافت.

او در پشت جبهه نیز، جهت کمک به رزمندگان، مشوق دیگران بود. اظهار ارادت و مودت نسبت به خانواده‌های شهدا و دل‌جوئی از فرزندان شاهد، از اهم کار‌هایی بود که او به انجام آن، اهتمام خاصی داشت.

«عبدالله عزیزی» از هم‌رزم دیرینش، این‌گونه روایت می‌کند: «محمدعلی، فردی با ایمان و اخلاق بود. وقتی با او برخورد می‌کردیم، چهره‌اش خندان بود و هرگز با کسی با تندی صحبت نمی‌کرد.»
تواضع، حفظ اسرار و احترام به حقوق دیگران، از دیگر ویژگی‌های بارز شخصیتی محمدعلی بود.

نسبت به رعایت اصول اخلاقی و حفظ حجاب هم، تقیّد خاصی داشت و پیوسته به خواهران خود توصیه می‌کرد: «حجاب خود را حفظ کنید. همان‌طور که ما در جبهه، کاری حسینی می‌کنیم، شما هم پشت جبهه، کاری زینبی کنید.»

پدر از آن روزها، این‌گونه یاد می‌کند: «عاشق زیارت امام حسین (ع) بود. وقتی به او پیغام دادیم که بیاید و در کار کشاورزی کمک‌مان کند، گفت: تمام دوستانم دارند به زیارت امام حسین (ع) می‌روند؛ من نروم؟!»

و سرانجام، محمدعلی در ۲۱/۱۰/۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵، به ضیافت حق شتافت؛ اگرچه پیکر پاکش، بعد از گذشت نُه بهار در خاک شلمچه، به آغوش خانواده برگشت و با بدرقه همسرش «بلقیس موسوی» و تنها یادگارش «مهدی»، در بوستان شهدای زادگاهش، به دل خاک سپرده شد.

روایت همسر شهید:

«چون بیشتر در جبهه بود، نمی‌توانست وقت خود را صرف تربیت فرزندش کند؛ برای همین، در وصیت‌نامه‌اش نوشت: به فرزندم دین‌داری بیاموزید!»

وصیت‌نامه شهید:

بسمه تعالی

اینجانب از دور، دست و بازوی قدرتمند شما را که دست خدا بالای آن است، می‌بوسم و بر این بوسه افتخار می‌کنم. امام خمینی

بسم الله الرحمن الرحیم

وصیت‌نامه اینجانب محمدعلی شعبانی

یا اَیهَا الَّذینَ آمنوا هَل اَدُّلُکُم عَلی تِجارةٍ تَنجیکُم مِن عَذابٍ اَلیم تُؤمنونَ بالله وَرَسوله وَتجاهِدونَ فِی سَبیلالله بِاَموالِکُم وَاَنفُسِکُم ذلِکُم خَیرٌ لَکُم اِن کُنتُم تَعلَمون.‌ ای کسانی که ایمان آوردید، آیا شما را به تجارتی سودمند که شما را از عذاب دردناک آخرت نجات بخشد، دلالت کنم و به آن تجارت این است که به خدا و رسول او ایمان آورید و در راه خدا با مال و جان خود جهاد کنید. این کار از هر تجارت برای شما بهتر است. اگر دانا باشید.

اگر کشته شوید، پیروزید و اگر بکشید هم پیروزید. امام خمینی (ره)

با درود و سلام به رهبر کبیر مستضعفین جهان که با روشنگری‌های خود جهان اسلام را تکان داد و ابرقدرت‌های شرق و غرب برآن شدند که از یک انقلاب جهانگیر اسلامی جلوگیری کنند، امّا خدا با ماست؛ لذا نقشه‌های حیله‌گرانه آن‌ها از بین می‌رود و یک چشمه از این سد‌ها که بر علیه انقلاب اسلامی گذاشته‌اند جنگ تحمیلی عراق با ایران است، ولی این جنگ همانطور که امام‌مان فرمود برای ما خوب بود و ما را از سستی و کاهلی نجات داد و من می‌روم تا به مزدوران نشان دهم تا یک سرباز امام زمان یا یک سرباز حزب‌الله وجود دارد نمی‌توانند به اسلام ضربه بزنند و من برای جان خود هیچ ارزشی قائل نیستم در برابر جان رهبر کبیر انقلاب اسلامی. فقط هدف من خداست و وسیله من برای رسیدن به خدا اسلام است.‌

ای ملت ایران! من می‌روم تا با مزدوران شرق و غرب بجنگم؛ و توقع من از شما این است که به چیزی جز اسلام فکر نکنید. اسلامی که، ولی فقیه آن امام خمینی است. اسلامی که سازمان­های جاسوسی شرق و غرب با کامپیوتر‌های سرسام­‌آورشان نتوانستند از قبل پیش بینی کنند، چون خدا مکر آن­ها را فاش می­‌کند. «وَمَکروا مَکَرَالله وَاللهُ خَیرٌ ماکرین».

به پدر و مادر توصیه می‌کنم اگر شهید شدم هیچ ناراحت نشوید. اصلاً راضی نیستم که کسی در مرگ من گریه کند مخصوصاً اطرافیان نزدیکم. اگر سعادت داشتم کشته شدم و شهید در راه خدا بودم، اگر امام زمان، حضرت مهدی (عج) ظهور کردند، اگر به شما بگویند در راه اسلام چه کردی، چه خدمتی کردی؟ بتوانی بگویی که یک پسر ناقابل در راه اسلام فدا کردم. به شما توصیه می‌کنم از ولایت فقیه و روحانیون متعهد پشتیبانی کنید و از هیچ دسته و گروهی جز حزب‌الله که متشکل‌کننده مسلمانان است، طرفداری مکنید و کسانی که مخالف ولایت فقیه هستند، آن‌ها را از خود طرد کنید.

سخنی چند با برادران و خواهران عزیزم:

من وصیت میکنم که هرگز برای من اشکی نریزید، چون که آگاهانه مُردم و بدانید شهادت دو چهره دارد: خون و پیام. یکی باید مثل حسین خون خود را بدهد و دیگری مثل زینب پیام شهدا را به گوش عالم برساند. من اگر بتوانم به نحو احسن وظیفه‌ام را که تقدیم خونم است، انجام خواهم داد و این وظیفه نیز به گردن شماست که پیام مرا برسانید. به مادرم بگویید که تو نیز در نزد زینب سربلند خواهی بود؛ و ‌ای پدر! تو باید همچون کوهی استوار در برابر مصائب و سختی‌ها بایستی؛ و ‌ای برادر عزیزم! تو وارث اسلحه‌­ی من هستی و من بعد از خودم اسلحه­‌ام را به تو می‌سپارم، چون که وارثی بهتر از تو ندارم و تو تنها امید من هستی. امیدوارم که تو با صبر انقلابی­‌ات که بیشباهت به صبر انقلابی امام امت نیست، بتوانی پدر و مادرم را به صبر دعوت کنی.

چنانکه در قرآن کریم آمده است «َوتَؤاصوا بِالحقِّ و تَواصوا بالصَّبر» و تمام دوستانم بگویید که تنها آرزوی من این است که جای من را خالی نگذارند و از مرگ نترسید که سعادت جاویدان دنیا است؛ و به همه سفارش می‌کنم که همیشه پشتیبان امام امت، خمینی بزرگ باشید که تنها اوست که رهرو پیغمبر است و تنها اوست که در مسیر الله پیش می‌رود و هر که از خط الله پیروی نکند، خط الله را نفی کرده است و بداند که راه گمراهان را پیش گرفته است.

برادران و خواهران عزیزم! از کدورت‌هایی که خدای ناکرده از من به شما رسیده مرا حلال کنید تا هرچه زودتر امام زمان، حضرت مهدی (عج) ظهور فرمایند. اطلاعات و معرفت خود را به امام زمان آشنا کنید و سعی کنید دل­شان با محبت به امام زمان انس بگیرد.

سخنی با همسر عزیزم:

می‌دانم بعد از شهادتم برایت سخت می‌شود، ولی از همه مهمتر اسلام است و باید همچون کوه در مقابل این سختی‌ها استوار باشی و باید مثل زینب پیام خون مرا به مردم برسانی. همسرم! افتخار کن و برخود ببال. اگر من شهید شدم، برایم اشک مریز تو همسر یک سرباز امام زمانی. تو همانند زینب علیهالسلام بردبار باش و اگر فرزندم به دنیا آمد، خوب مادری کن و او را به اسلام و قرآن آشنا کن و چنان او را تربیت کن و تحویل جامعه بده آنچنان که اسلام می‌خواهد.

والسلام علیکم و رحمة­الله و برکاته.

خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار.

۲/۱/۶۴

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها