جدایی سر رسیده و وعده دیدار در بهشت

حضرت علی(ع) فرمودند: هنگامى که خواستم بند کفن حضرت زهرا(س) را ببندم، صدا زدم: یا امّ کلثوم، یا زینب، یا سکینه، یا فضّه، یا حسن یا حسین! بیایید و از مادرتان بهره بگیرید! جدایى سر رسیده است و وعدۀ دیدار در بهشت.
کد خبر: ۴۳۷۱۶
تاریخ انتشار: ۰۳ فروردين ۱۳۹۴ - ۰۱:۵۱ - 23March 2015

جدایی سر رسیده و وعده دیدار در بهشت

به گزارش سرویس فرهنگی خبرگزاری دفاع مقدس، امیر المؤمنین على علیه السّلام نماز ظهر را خوانده به سوى منزل مىآمد که در همین حال عدّهاى از زنان و کنیزان با حال گریه و اندوه جلو آمدند.

حضرت به آنان فرمودند: چه خبر؟ چه شده که شما را با چهرههاى دگرگون و ناراحت مىبینم؟ گفتند: اى امیر المؤمنین، دختر عمویت فاطمه زهرا علیها السّلام را دریاب! و فکر نمىکنیم او را زنده ببینى.
 
حضرت با سرعت به راه افتاد تا اینکه وارد منزل شد، دید فاطمه علیها السّلام روى بستر افتاده به راست و چپ، خود را جمع مىکند و مىکشد، عبا را از دوش و عمامهاش را از سر به یک سوى افکند دکمههایش را باز کرد و جلو آمده سر حضرت را از زمین برداشته به دامن گرفت و صدایش زد: اى زهرا! پاسخى نداد.
 
بار دیگر او را صدا زد: اى دختر محمّد مصطفى! جواب نداد. گفت: اى دختر کسى که زکات را با گوشههاى عبایش به در خانۀ فقرا مىبرد و به آنها مىبخشید! باز سخنى نگفت. صدا زد: اى دختر کسى که بر فرشتگان در آسمانها دوگانه دوگانه نماز گزارد! سخن نگفت. صدایش زد: اى فاطمه با من حرف بزن! من پسر عمویت على بن ابى طالبم.
 
حضرت دیدگانش را به روى على علیه السّلام گشود و نگاهى به آن حضرت افکند و گریست و امیر المؤمنین نیز گریه کرده فرمود: چه مىیابى اى فاطمه! من پسر عمویت على بن ابى طالبم.
 
گفت: اى پسر عمو! من مرگى را که چارهاى ندارد و نمىتوان از آن فرار کرد، مىیابم ...اى ابو الحسن این فرزندان یتیم من دل شکسته و غریب و تنهایند. آنان دیروز جدّشان را و امروز مادرشان را از دست دادهاند، واى بر مردم و جماعتى که آنان را مىکشند و با آنان دشمنى مىکنند!
 
على علیه السّلام فرمود: تو این خبر را از کجا مىدانى با اینکه وحى از ما قطع شده است؟
 
فرمود: اى ابو الحسن! هم اکنون خوابیده بودم، حبیبم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را در قصرى از درّ سفید دیدم. چشم حضرت که به من افتاد، فرمود: جلو بیا دخترم که خیلى مشتاق دیدار تو مىباشم!
 
گفتم: به خدا سوگند، من بیش از شما مشتاق دیدار شمایم. فرمود: تو امشب نزد من خواهى آمد، آنچه را که وعده داده، راست است و او به وعدۀ خود وفادار است. تو شروع کن به قرائت سورۀ یس! پس از آنکه تمام شد، بدان که از این دنیا رفتهام، مرا غسل بده و لباسهایم را از تنم بیرون نیاور. بر من از خویشاوندان فقط نزدیکترین نزدیکان و کسانى که از، پاداشم ارتزاق کرده (فرزندانم)، نماز گزارند، و شب مرا به خاک (قبر) بسپار! این خبر را حبیبم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم به من فرمود.
 
على علیه السّلام فرمودند: پس از فوتش مشغول انجام مراسم شدم. او را در پیراهنش غسل داده آن را از تن او بیرون نیاوردم، به خدا سوگند که پاک و پاکیزه بود. بعد با زیادتى حنوط رسول خدا او را حنوط کردم و کفن بر او پوشانیده در لاى کفنهایش گذاردم، هنگامى که خواستم بند کفن را ببندم، صدا زدم: یا امّ کلثوم، یا زینب، یا سکینه، یا فضّه، یا حسن یا حسین! بیایید و از مادرتان بهره بگیرید! جدایى سر رسیده است و وعدۀ دیدار در بهشت.
 
حسنین علیهما السّلام جلو آمده صدا مىزدند: وا حسرتا! غم و اندوه ما هیچگاه از بین نخواهد رفت از اینکه جدّمان حضرت محمّد مصطفى و مادرمان فاطمه زهرا علیها السّلام را از دست دادهایم. اى مادر حسن، و اى مادر حسین! هنگامى که جدّمان محمّد مصطفى را ملاقات کردى سلام ما را به آن حضرت برسان و بگو ما بعد تو در دنیا یتیم ماندیم!
 
امیر المؤمنین فرمود: خدا را گواه مىگیرم که شنیدم فاطمه نالهاى زد و دستهایش را گشود و آن دو را به سینهاش چسبانید و در این هنگام سروش آسمانى صدا زد: اى ابو الحسن! آن دو را از روى سینۀ زهرا بردار که به خدا سوگند فرشتگان آسمان را به گریه درآوردهاند! دوست به دوست مشتاق است.
 
حضرت مىفرماید: من آن دو را از روى سینۀ مادرشان بلند کرده شروع به بستن کفن نمودم و در آن لحظه این ابیات را مىخواندم: مفارقت و جدایى تو بزرگترین چیز در نزد من است و از دست دادن تو دشوارترین مصائب است اى فاطمه! از روى حسرت خواهم گریست و با اندوه و غم، ناله خواهم زد به خاطر دوستى که به روشنترین راه حرکت کرد. اى دیده فروریز و بخشش کن و مرا یارى ده! اندوه من همیشگى است و بر دوستم مىگریم.
 
سپس جنازۀ حضرت زهرا را روى دست گرفته نزدیک قبر پدرش رسول خدا آورده صدا زد: السلام علیک یا رسول اللّه، السلام علیک یا حبیب اللّه، السلام علیک یا نور اللّه، السلام علیک یا صفوة اللّه، درود و تحیّت پیاپى از من بر تو و به سوى تو، و از طرف دخترت که به آستان تو فرود آمد.
 
ودیعه بازگردانده و گروگان پس گرفته شد. بر فقدان رسول و پس از او بر بتول، غم و اندوه فراوان. زمین بر من سیاه گشته و سرسبزى و طراوتش دور شده، پس اى واى، واى و افسوس.
 
بعد جنازه را بر کنار روضۀ پیامبر گذاشته به همراه خانواده و ابوذر، سلمان ، مقداد، عمار، حذیفه و عبدالله بن مسعود برآن پیکر مطهر نماز خواندند. (فاطمه زهرا سلام الله علیها شادمانی دل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، احمد رحمانی همدانی ترجمه حسن افتخار زاده صص۷۰۸-۷۰۴)
 
از على علیه السّلام روایت شده که به خدا سوگند هیچگاه او را به خشم در نیاورده ناراحت ننمودم تا اینکه خداوند روح پاکش را قبض کرده از دنیا برد. و او نیز هیچگاه مرا خشمگین نساخته نافرمانى نسبت به من نداشت، هرگاه به او مىنگریستم، غم و اندوهم از بین مىرفت.(بحار الانوار، ج ۴۳ص۱۳۴)
 
انتهای پیام/
نظر شما
پربیننده ها