گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ رسول حسنی؛ شهادت حضرت زهرا (س) و حوادث قبل از یکی از مهمترین حوادث تاریخ اسلام است که به دلایلی هنوز مورد بررسی دقیق قرار نگرفته است. آنچه در کتابها و مقالات به جای مانده تنها ذکر مختصری از نحوه شهادت است که بیشتر تاریخنگارانه است تا تحلیلی البته در آثاری مانند بیتالاحزان تالیف «شیخ عباس قمی» به سند روایات شیعه و سنی اشاراتی شده است که کافی نیست.
متن زیر بخشی از کتاب منتهیالامال است که به بیان وقابع بعد از شهادت پرداخته شده است.
بدان كه در روز شهادت آن حضرت اختلاف بسيار است و معروف آن است كه شهادت آن حضرت در سوم جمادى الاخری واقع شده است. پس زندگی آن حضرت بعد از پدر بزرگوار خود، نود و پنج روز بوده و اگر چه در روايت معتبر وارد شده است كه مدت زندگانی آن مخدره بعد از پدر خود هفتاد و پنج روز بوده است.
به هرحال؛ بعد از پدر بزرگوار خود در دنيا چندان مكث نكرد و پيوسته نالان وگريان بود. در آن مدت کم آن قدر آزار دید كه خداى داند و اگر كسى تامل كند در آن كلمات كه اميرالمؤمنين (ع) بعد از دفن حضرت فاطمه (ع) مىداند كه چه مقدار بوده صدمات آن مظلومه. و از كلمات اميرالمؤمنين (ع) خطاب مرقد رسول خدا (ص) این است که عرض کرد: «به زودى خبر خواهد داد تو را دخترت به امتی که بعد از تو حق من را غصب کردند، پس از او بپرس احوال را چه بسيار غمها و دردهاى سوزنده كه در سينه فاطمه (ع) بر روى هم نشسته بود كه به كسى اظهار نمىكرد و به زودى همه را به شما عرض خواهد كرد و خدا از براى او حكم خواهد كرد و او بهترين حكم كنندگان است.
به سند معتبر روايت شده بَكّائُون يعنى بسيار گريه كنندگان پنج نفر بودند: آدم، يعقوب، يوسف، فاطمه و امام سجاد علیهماالسلام. اما آدم پس در جدایی بهشت آن قدر گريست كه به روى چهرهاش او اثر گريه مانند دو نهر مانده بود؛ و اما يعقوب پس بر دوری يوسف آن قدر گريست كه نابينا شد و يوسف پس آن قدر در فراق يعقوب گريست تا آنكه اهل زندانى كه يوسف در آنجا محبوس بود از گريه او اذیت میشدند و اما فاطمه (س) پس آنقدر گريست در رحلت رسول خدا (ص) و اما على بن الحسين (ع) پس بر مصيبت پدر خود چهل سال گریست.
چون هنگام رحلت حضرت رسول (ص) شد آن قدر گريست كه آب ديدهاش بر محاسن مباركش جارى شد عرض کردند: يا رسول اللّه! سبب گريه شما چيست؟
فرمود: گريه مى كنم براى فرزندان خود و آنچه بدان امتم در حق ایشان انجام دهند گويا مى بينم فاطمه (س) دختر خود را بر او ستم كرده باشند بعد از من و احدى او را یاری نكند.
چون فاطمه (س) اين سخن را شنيد گريست، حضرت رسول (ص) فرمود: گريه مكن اى دختر من.
فاطمه (س) عرض کرد: گريه نمىكنم براى آنچه بعد از تو با من خواهند كرد و ليكن مىگريم از جدایی تو.
حضرت فرمود: بشارت باد تو را اى دخترم كه زود به من ملحق خواهى شد و تو اول كسى خواهى بود كه از اهل بيت من که به من ملحق مىشود.
چون وفات حضرت فاطمه (س) نزديك شد اَسمآء بنت عميس را فرمود كه آبى بياور كه من وضو بسازم، پس وضو ساخت و بوى خوش طلبيد و خود را خوشبو گردانيد و جامههاى نو طلبيد و پوشيد و فرمود: اى اسماء! جبرئيل در وقت وفات پدرم چهل درهم كافور آورد از بهشت، حضرت آن را سه قسمت كرد يك حصه براى خود گذاشت و يكى از براى من و يكى از براى على (ع)، آن كافور را بياور كه علی (ع) مرا به آن حنوط كند چون كافور را آورد فرمود كه نزديك سر من بگذار پس پاى خود را به قبله كرد و خوابيد و جامه بر روى خود كشيد و فرمود: اى اسماء! ساعتى صبر كن بعد از آن مرا بخوان اگر جواب نگويم على (ع) را طلب كن، بدان كه من به پدر خود ملحق شدهام!
اسماء ساعتى انتظار كشيد بعد از آن، حضرت را ندا كرد و صدایى نشنيد، پس گفت: اى دختر مصطفى! اى دختر بهترين فرزندان آدم! اى دختر بهترين كسى كه بر روى زمين راه رفته است! اى دختر آن كسى كه در شب معراج به مرتبه قابَ قَوْسَيْن اَوْ اَدْنى رسيده است! چون جواب نشنيد جامه را از روى مباركش برداشت ديد كه مرغ روحش به رياض جنّات پرواز كرده است. در اين حال حضرت امام حسن و امام حسين (ع) از در درآمدند و گفتند: اى اسماء! مادر ما، در اين وقت چرا به خواب رفته است؟
اسماء گفت: مادر شما به خواب نرفته و ليكن به رحمت ربالارباب واصل گرديده است؛ پس حضرت امام حسن (ع) خود را بر روى آن حضرت افكند و روى انورش را مىبوسيد و مىگفت: اى مادر! با من سخن بگو پيش از آنكه روحم از بدن جدا شود و حضرت امام حسين (ع) بر روى پايش افتاد و مىبوسيد آن را و مىگفت: اى مادر! منم فرزند تو حسين، با من سخن بگو پيش از آنكه دلم شكافته شود و از دنيا مفارقت كنم.
پس اسماء گفت: اى دو جگر گوشه رسول خدا (ص) برويد و پدر بزرگوار خود را خبر كنيد و خبر وفات مادر خود را به او برسانيد.
پس ايشان بيرون رفتند چون نزديك به مسجد رسيدند صدا به گريه بلند كردند؛ پس صحابه به استقبال ايشان دويدند گفتند: سبب گريه شما چيست، اى فرزندان رسول خدا (ص) حق تعالى هرگز ديده شما را گريان نگرداند، مگر جاى جد خود را خالى ديدهايد گريان گرديدهايد از شوق ملاقات او؟
گفتند: مادر ما از دنيا رفته است. چون حضرت اميرالمؤمنين (ع) اين خبر وحشتاثر را شنيد بر روى درافتاد و بعد از آن فرمود: بعد از تو خود را به كه تسلى بدهم.
چون خبر رحلت حضرت فاطمه (س) در مدينه منتشر شد و مردان و زنان همه گريان شدند در مصيبت آن حضرت و شيون از خانههاى مدينه بلند شد، زنان و مردان به سوى خانه آن حضرت دويدند. زنان بنىهاشم در خانه آن حضرت جمع شدند و ايشان مىگفتند: اى سيده و اى خاتون زنان! اى دختر پيغمبر آخرالزمان!
مردم فوج فوج به تعزيه به سوى حضرت اميرالمؤمنين (ع) مىآمدند، آن حضرت نشسته بود و حسنَيْن در پيش آن حضرت نشسته بودند و مىگريستند و مردم از گريه ايشان مىگريستند. مردم انتظار تشییع پیکر حضرت زهرا (س) مىكشيدند، پس ابوذر بيرون آمد و گفت: تشییع به تاخير افتاد؛ پس مردم متفرق شدند و برگشتند، چون پاسى از شب گذشت و ديدهها به خواب رفت حضرت اميرالمؤمنين و حسن و حسين (ع) و عمار و مقداد و عقيل و زُبير و اَبوذر و سلمان و بُرَيْده بر حضرت فاطمه (س) نماز كردند و در همان شب او را دفن كردند.
از حضرت امام زينالعابدين و امام حسين (ع) روايت شده كه چون نزديك شهادت حضرت فاطمه (س) شد وصيت فرمود كه حضرت اميرالمؤمنين (ع) متوجه غسل و تكفين او شود و در شب او را دفن نمايد و قبرش را هموار كند؛ پس حضرت اميرالمؤمنين (ع) خود متوجه غسل و تكفين و امور او گرديد و او را در شب دفن كرد و اثر قبر او را محو نمود و چون خاك قبر آن حضرت را با دست خود فشاند حزن و اندوه آن حضرت هيجان كرد اشک ديدههاى مباركش بر روى اَنْوَرش جارى شد و رو به قبر حضرت رسالت (ص) گردانيد و گفت:
سلام بر تو باد و از جانب دختر و حبيبه تو و نور ديده تو و زيارت كننده تو كه به زيارت تو آمده است و در ميان خاك در عرصه تو خوابيده حق تعالى او را در ميان اهل بيت اختيار كرد كه زود به تو ملحق گردد و كم شد يا رسول اللّه از برگزيده تو صبر من و ضعيف شد از مفارقت بهترين زنان قوت من و ليكن با صبر كردن در مصيبت تو و تاب آوردن اندوه مفارقت تو گنجايش دارد كه در اين مصيبت صبر كنم به تحقيق كه تو را با دست خود در قبر گذاشتم بعد از آنكه جان مقدس تو در ميان سينه و نحر من جارى شد و به دست خود ديده تو را پوشانيدم و امور تو را خود متكفل شدم، بلى در كتاب خدا هست آنكه قبول بايد كرد بهترين قبول كردنها و بايد گفت: اِنّا للّه وَاِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ.
امانت خود را به خود برگردانيدى چه بسيار قبيح است آسمان سبز و زمين گردآلود در نظر من يا رسولاللّه (ص). اندوه من هميشه خواهد بود و شبهاى من به بيدارى خواهد گذشت، اين اندوه از من به در نخواهد رفت تا آنكه حق تعالى براى من اختيار كند خانهاى را كه اكنون تو در آن مقيمى، در دلم جراحتى است چرك آورنده و در سينهام اندوهى است از جا به درآورنده و چه بسيار زود جدایى افتاد ميان ما و به سوى خدا شكايت مىكنم حال خود را و به زودى خبر خواهد داد تو را دخترت به معاونت و يارى كردن امتت برای بر غصب حق من وظلم كردن در حق او.
پس از او بپرس احوال را چه بسيار غمها در سينه او بر روى هم نشسته بود كه به كسى اظهار نمىتوانست كرد و به زودى همه را به توخواهد گفت و خدا از براى او حكم خواهد كرد و او بهترين حكم كنندگان است. سلام بر تو باد يا رسولالله سلام وداع كنندهاى كه از مواصلت ملال به هم نرسانيده باشد و از روى دشمنى مفارقت ننمايد، اگر از نزد قبر تو بروم از ملالت نيست و اگر نزد قبر تو اقامت نمايم از بدگمانى من نيست به آن ثوابهایى كه خدا وعده داده است صبر كنندگان را و صبر مبارك و نيكوتر است.
علامه مجلسى نقل كرده از حضرت صادق (ع) و ایشان از پدران بزرگوار خود كه چون اميرالمؤمنين (ع) حضرت فاطمه (س) را در قبر گذاشت فرمود: «بسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ وَعَلى مِلَّةِ رَسُولِ اللّهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللّهِ صلى اللّه عليه وآله و سلّم سَلَّمْتُكِ اَيَّتُهَا الصِّدّيقَةُ اِلى مَنْ هُوَ اَوْلى بِكِ مِنّي وَرَضيتُ لَكِ بما رَضىَ اللّهُ تع الى لَكِ.» پس چون خاك بر اوريخت امر فرمود كه آب بر آن ريختند پس نشست نزد قبر آن حضرت با چشم گريان ودل محزون وبريان، پس عباس عموى آن حضرت دستش را گرفت و از سر قبر او ببرد.
به روايتى امیرالمومنین (ع) چهل قبر ديگر را آب پاشيد كه قبر آن مظلومه در ميان آنها مشتبه باشد اينها براى آن بود كه عين موضع قبر آن حضرت را ندانند و بر قبر او نماز نكنند و خيال نبش قبر آن حضرت را به خاطر نگذرانند و به اين سبب در موضع قبر آن حضرت اختلاف واقع شده است. بعضى گفتهاند كه در بقيع است نزديك قبور ائمه بقيع (ع) و بعضى گفتهاند ما بين قبر حضرت رسالت (ص) و منبر آن حضرت مدفون است. و بعضى گفتهاند كه آن حضرت را در خانه خود دفن كردند و اين اَصَحّ اقوال است چنانكه روايت صحيحه بر آن دلالت مىكند.
انتهای پیام/ 161