به گزارش خبرنگار دفاعپرس از یزد، شهید «محمدرضا حاجی عبداللهی» ۵ بهمن ۱۳۴۶ در شهرستان یزد به دنیا آمد و تا دوم راهنمایی تحصیل کرد. با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان بسیجی و تک تیرانداز راهی جبهههای حق علیه باطل شد.
سرانجام ۱۸ فروردین ۱۳۶۶ در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای خلدبرین به خاک سپرده شد.
در ادامه وصیتنامه شهید بزرگوار را از نظر میگذرانیم:
«وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»
هرگز کسانى را که در راه خدا کشته شدهاند مرده مپندار بلکه زنده اند که نزد پروردگارشان روزى داده میشوند.
خوشا آنان که رمز و راز رسیدن به رستگارى را در مکتب رهایى بخش و انسانساز اسلام آموخته و درس فداکارى و ایثار را از زبان معلم نمونه این مکتب امام حسین (ع) شنیدند و درس تزکیه و تعلیم و جهاد را در کلاس شاگرد ممتاز این مکتب در این زمان یعنى پیرجماران شیر روز زاهد شب و ابر مرد تاریخ خمینى روح خدا فرمانده کل قوا فرا گرفتند و کلید رهایى از قفس تنگ و تاریک را به چنگ آوردند و به سوى عالم همیشه جاوید و سراسر نور و دور از هر گونه زور و زر روانه شدند.
عزیزان تنها وصیت من این است که هنگام شنیدن خبر شهادت من شیون و زارى نکنید زیرا گریه شما باعث شادى دشمن و شکست خوردن من است. بارى من کوچکتر از آنم که پیامى براى امت شهیدپرور داشته باشم ولى تنها وصیت من به مردم این امت استوار و نستوه، این است که کارى کنند که فردا در پیش روى حسین این سردار شهیدان و یاران با وفایش و شهیدان به خون غلطان کربلاى ایران بالاخص شهیدان این زمان که هنوز خونشان در حال جوشیدن است و هنوز خونشان نخشکیده است شرمنده و سرافکنده نباشند و تا آن جا که خون در بدن دارند و مىتوانند براى خدا و رضاى خدا بکوشند؛ و این را بدانند که این دنیا چند روزى بیش نیست و باید از این دنیا رفت به آنجا که همیشه جاوید است رفت و این کلمه باید رفت را از یاد نبرید.
من این چند کلمه را در حالى که یکى از برادران در حال خواندن مصیبت است مىنویسم خداحافظ مادرم. مادر انشاا... روز قیامت در کنار یاران حسین دیدارها تازه مىگردد. مادرم از بچهها که در حال خواندن قرآن و یاد گرفتن آنند و بیگناه و معصوم هستند بگو تا دعا کنند تا من در کنار یاران اباعبداللهالحسین قرار گیرم و این جهاد من مورد قبول پیشگاه معبودم قرار گیرد.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار.
چند صحبت با خانواده:
سلام بر مادر سلام بر پدرم و سلام بر خواهر و برادرانم بارى پدر مىدانم از دست دادن فرزند برایتان سخت است ولى پدر افتخار کن که پسرت در جبهه حق علیه باطل شهید گشت و در خانه یا در خیابان بر اثر تصادف یا دیگر بهانههاى که عزرائیل مىآورد از این دنیا نرفتم و مادرم این را بدان که پسرت در راه خدا شهید شد مبادا با معاملهاى که با خداکردى ناراضى باشى که همه کس لیاقت این معامله با خدا را ندارند.
خواهرم مبادا براى این که از من عزادارى کنید از حجاب خود غافل شوید که کشته شدن من براى حفظ حجاب و زنده بودن دین اسلام است. بارى مادر و پدرم من با رفتنم چندین زحمت دارم اول این که من حدود ۲ ماه روزه قرضى دارم و آن مدتى است که در جبهه بودم و حدود ۲ سال برایم نماز بخوانید و هرکس از من ناراضى بود و یا از من چیزى مىخواهد به او بدهید و از مردم بخواهید که من را عفو کنند و ببخشند و اگر از من کدورتى دارند من را به خاطر مولایم حسین ببخشند و با مقدار پولى که دارم نماز و روزهام را بخرید و اگر چیزى ماند به سپاه برگردانید.
خداحافظ پدر و مادرم خداحافظ از شما خواهش مىکنم که هرگز براى من گریه نکنید که من را خداى نگهداشت تا در راه خودش به شهادت برسم. به امید دیدار در کنار یاران حسین در روز قیامت.
من فرزند سراسر زحمتى براى پدر و مادرم بودم ولى با نثار جانم از خدا مىخواهم که زحمات شما را مورد قبول درگاهش قرار دهد و پدرم را با حسین و یارانش و مادرم را با فاطمهالزهرا و خواهرانم را با زینب کبرى و برادرانم را با على اصغر قاسم و دیگر فرزندان امام مشهور گرداند. باشد تا شما رهرو راه این امامان معصوم باشید انشاءا...
والسلام
محمدرضا حاجى عبداللهى
انتهای پیام/