گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ محمد امیدبخش؛ «انقلاب» واژه آشنایی است که هر انسان متمدنی در عصر حاضر شنیده است؛ «انقلاب»، «شورش»، «خیزش» و «اعتراض» کلماتی هستند که از پسِ هزاران سال تاریخ انسانی به ما رسیده اند و ارثیه گذشتگان، جهانی است که از انقلابهای گوناگون گذر کرده است! بسیاری از انقلابها شکست خوردند و انقلابیون در خون خود غرق شدند، برخی پیروز شدند، اما برخی دوباره گرفتار ظلم و بی عدالتی شدند. اما بشر-بخوانید مستضعفین- هیچ گاه از شکستها و شکستنها سرخورده نشدند و حتی در جهان امروز که جهان مدنیت و دموکراسی و تمدن است سخن از شورش علیه ظلم میرود!
مسئله این است که تشکیل جامعه انسانی اساسا برای تحقق عدالت و نظم بوده است و هرگاه جامعه و حکومت دچار ظلم و بی نظمی میشود میل فطری انسان برای برپایی جامعه عدالت محور، منجر به اعتراض و انقلاب میشود.
انقلاب اسلامی ایران پس از هزاران انقلاب و شورش انسان در طول تاریخ، پرچم دار حرکتی شد که صرفا برای رفع ظلم اقتصادی و سیاسی نبود و با تکیه به جهان بینی و نگرش عمیقش به انسان و جهان، «حکومت انقلابی» را مطرح کرد!
امام خمینی نه یک فرمانده نظامی و نه یک رجل سیاسی فرصت طلب نبود، امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی ایران، فقیه و اسلام شناسی بود که با تحلیل صحیح از شرایط جهانی و ظرفیت سنجی جامعه مستضعف، خروش مردم علیه ظلم را رهبری کرد؛ اما در این میان آنچه از کلام و روش امام حذف نشد تبیین اهداف عالی انسانی و فکری و تمدنی انقلاب اسلامی بود.
خروش بی منطق و خشمگین مردم علیه ظلم هرچند از پایه صحیح است، اما در مرحله طرح ریزی حکومت ناتوان خواهد بود. از طرفی انقلابهای متکی به جهان بینی مادی و ماتریالیستی و تحلیل دنیایی از انسان و بی توجه به اخلاق، در حکومت دوامی نخواهد داشت؛ چراکه همان میل فطری جامعه که منجر به انقلاب علیه ظلم شد منجر به اعتراض علیه پوچی و بی اخلاقی خواهد شد!
امام خمینی در مقام تببین کننده جهت حرکت و چشم انداز انقلاب اسلامی ایران، در روزهای اول ورود به ایران پس از ۱۵ سال ابعاد تمدنی و فکری انقلاب را فراموش نمیکند و تا روز ۲۲ بهمن از این موضوع در شرایط مختلف سخن میگوید؛ سخن از اینکه انقلاب سال ۵۷ قرار نیست صرفا عاملی برای آزادی مطبوعات و رفاه اقتصادی باشد بلکه میخواهد آنگونه که دین اسلامی مشخص کرده است انسان را به «رشد» برساند!
امام در اولین روز ورود خود به ایران در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ پس از سخنرانی کوتاهی در فرودگاه مهرآباد و تشکر از آحاد ملت و تاکید بر «وحدت» کلمه میان اقشار مختلف به بهشت زهرا (س) میرود و نطق تاریخی رهبر انقلاب با جمعیت میلیونی حضار رقم میخورد؛ امام خمینی پس از اشاره به غیرقانونی بودن مجلس، سلطنت طاغوت و دولت بختیار موارد از آسیبهای جبران ناپذیر حکومت پهلوی را بیان میکند و در این میان از دانشگاه دوران پهلوی هم سخن میگوید؛
«فرهنگ ما را این [شاه]عقب نگه داشته به طورى که الآن جوانهاى ما تحصیلاتشان در اینجا تحصیلات تامِّ تمام نیست و باید بعد از اینکه یک مدتى در اینجا یک نیمه تحصیلى کردند، آن هم با این مصیبتها، آن هم با این [فشار]ها، باید بروند در خارج تحصیل بکنند ما پنجاه سال است، بیشتر از پنجاه سال است دانشگاه داریم و قریب سى و چند سال است که این دانشگاه را داریم؛ لکن، چون خیانت شده است به ما، از این جهت رشد نکرده؛ رشد انسانى ندارد. تمام انسانها و نیروى انسانى ما را از بین برده است این آدم.» [۱]
امام با هوشمندی تمام، موضوع استقلال و رشد علمی را در دانشگاه مطرح میکند و این درحالی است که فشار رسانهای کشورهای خارجی و خائنین داخلی بر این موضوع بود که انقلاب اسلامی ایران، شورشی متحجرانه است که قصد بازگرداندن جامعه به فرهنگ اعصار گذشته را دارد و با تکنولوژی و علوم و دانشگاهی مخالف است. امام در ادامه در اولین روز حضور خود در ایران پس از ۱۵ سال به موضوع تکنولوژیهای عصر مدرن میپردازد؛
«در تهران مرکز مشروب فروشى بیشتر از کتاب فروشى است، مراکز فساد دیگر الى ما شاء اللَّه است. براى چه؟ سینماى ما مرکز فحشاست. ما با سینما مخالف نیستیم، ما با مرکز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم، ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم، ما با آن چیزى که در خدمت اجانب براى عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروى انسانى ماست، با آن مخالف هستیم. ما کىْ مخالفت کردیم با تجدد؟ با مراتب تجدد؟ مظاهر تجدد وقتى که از اروپا پایش را در شرق گذاشت- خصوصاً در ایران- مرکز [عظیمى]که باید از آن استفاده تمدن بکنند ما را به توحش کشانده است. سینما یکى از مظاهر تمدن است که باید در خدمت این مردم، در خدمت تربیت این مردم باشد» [۲]
امام خمینی در این روز در موارد مختلفی از «وحدت کلمه» میان اقشار مختلف سخن گفت و به وحدت هدف میان حوزه علمیه و دانشگاه اشاره میکند که نشان از آینده روشن علمی و فکری انقلاب اسلامی داشت!
[۱]. صحیفه نور، ج ۶، ص ۱۴
[۲]. همان، ج ۶، ص ۱۵
انتهای پیام/ ۱۲۱