«خسرو معتضد» پژوهشگر و استاد تاریخ در گفتوگو با خبرنگار دفاعپرس در مشهد، با اشاره به نمونههایی از خفقان و اختناق حکومت طاغوت اظهار داشت: یکی از مشکلات عمده سلسله پهلوی این بود که اینها از آزادی وحشت داشتند. اساساً محمدرضا دوست نداشت با واقعیت روبرو شود. چه در زمان رضاخان و چه در زمان پسرش، روزنامههای زیادی توقیف شد و با آزادیهای مدنی به شیوه سازمانیافته برخورد میشد مثلاً در یک نمونه ما با ماجرای عباس مسعودی مواجه هستیم که در روزنامه اطلاعات نامهای خطاب به شاه نوشته و وضعیت وخیم مالی رانندگان را شرح داده بود که در پاسخ، محمدرضا پهلوی دستور داد که مسعودی را دیگر به هیچ مهمانی رسمی راه ندهند.
وی افزود: در سالهای منتج به انقلاب، من استاد تاریخ دانشکده علوم نظامی بودم. آن زمان در میانه تدریس و هنگامیکه بحث به عوامل سقوط سلسله صفوی رسید، من به صراحت گفتم که ایران به خاطر بیکفایتی شاه سلطان حسین سقوط کرد. فردای آن روز از ضداطلاعات مرا احضار کردند و مورد استنطاق قرار دادند که چرا علیه مقام پادشاهی در ایران صحبت کردی و چون پاسخ من قاطعانه و مستند به نکات تاریخی بود، ناچار به حذف من شدند و مجوز تدریس من در همان ایام لغو شد.
معتضد ادامه داد: بعدها به فهرست اسامی افرادی که در ابلاغیه سازمان ضداطلاعات ساواک ممنوعالقلم شده بودند، دسترسی پیدا کردم و جالب بود که در آن لیست، بهجز من نام امام خمینی (ره) به دلیل تألیف کتاب «تحریر الوسیله» و آقای هاشمی رفسنجانی به دلیل انتشار کتاب «تازیانه سیاه استعمار» هم قید شده بود.
این پژوهشگر و استاد تاریخ در پاسخ به سؤالی در خصوص لزوم مقابله با جریان تحریف حقایق در حوزه تاریخ انقلاب خاطرنشان کرد: اتفاقاً من قائل به این نیستم که ما باید در مقابل همه اظهار نظرها موضعگیری کنیم چون امروز به خاطر جهل و بیاطلاعی، افراد تازه به دوران رسیده بسیاری یافت میشوند که بدون استناد به وقایع و حقایق، یک ادعای باطل مطرح میکنند. در نمونههای شاخدار آن مشاهده کرده بودم که فرد قلم به مزدی از آمریکا کتابی بنام «رفیق آیتالله» تألیف کرده و ادعا میکند که رهبری آموزشدیده سازمان جاسوسی شوروی است! امثال این افراد هم متأسفانه فراوان هستند که جریان تحریف علیه امام و رهبری را کلید زدهاند اما چون علم به حقایق تاریخی در این قوم جاهل به هیچ عنوان وجود ندارد، به نظر من اینها خودبهخود محکوم به شکست هستند.
این پژوهشگر و استاد تاریخ در ادامه غرور و تکبر محمدرضا پهلوی را یکی از دلایل اساسی شکلگیری جریانات مخالف دانست و ابراز داشت: یکی دیگر از مشکلات رژیم پهلوی، استبداد و طغیانگری فطری محمدرضا شاه بود. شاهان پهلوی بسیار مغرور بودند و این خصلت در وجود محمدرضا به خاطر متنعم بودن به عالیترین امکانات از زمان کودکی بسیار بیشتر بود. احسان نراقی در کتاب «از کاخ نیاوران تا زندان اوین» از قول سپهبد بخشیآذر رئیس اداره پنجم ستاد بزرگارتشتاران نقل میکند که هر زمان شاهنشاه وارد ستاد میشدند، همه فرماندهان عالیرتبه به خط میشدند تا ادای احترام و عرض سلام کنند اما به هیچکس اهمیتی نمیداد و این در حالی است که بلافاصله وقتی سگ شاهنشاه به استقبال او میآمد، سگ را در آغوش میکشید.
وی ادامه داد: سپهبد بخشیآذر همچنین نقل میکند که در جریان استقبال از ملک حسین، پادشاه اردن، محمدرضا پهلوی در حالی که هیچ اعتنایی به ابراز محبت فرماندهان عالیرتبه ایرانی نداشت، حتی با افسران دونپایه اردنی هم مصافحه کرد و این صحنهها دل بسیاری از ارتشبدها و سپهبدهای ارتش شاهنشاهی را به درد میآورد. اینها از مظاهر این غرور است و همین گردنفرازی هم در نهایت موجبات سقوط پهلویها را فراهم آورد.
معتضد در پاسخ به ادعای رسانههای معاند در خصوص وابستگی این استاد تاریخ به جریانات سیاسی خاص تصریح کرد: من هیچگاه هیچ سابقه فعالیت حزبی و سیاسی وابسته به یک جریان خاص را نداشته و ندارم. مشابه این حرفها بسیار مطرح میشود اما در همین حد بگویم که زمان شاه، محمدرضا پهلوی به صورت رسمی به اسدالله عَلَم نامه نوشت و دستور داد که زندگینامهاش را تهیه کنند و در پایاننامه به صراحت نوشته بود که بهتر است آقای معتضد زندگینامه مرا بنویسند اما من قبول نکردم چون پیشنویس متن آن را آماده کرده بودند و چون با واقعیت تطابق نداشت، من زیر بار نرفتم.
وی تأکید کرد: پس از آن ارتشبد امیر خاتمی، داماد رضاخان به من پیشنهاد داد که یک مستند درباره محمدرضا پهلوی بسازم و پیشنهاد پرداخت ۱۰۰ هزار تومانی برای تولید این مستند را هم داد اما من زیر بار نرفتم چون اگر این کار را میکردم، به دربار وابسته میشدم اما من به هیچ جریانی وابسته نیستم و حقیقت آن است که من ملی هستم.
انتهای پیام/