گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ رسول حسنی؛ نظام جمهوری اسلامی مسلما مانند هر نظام دیگر برای بقا و تداوم و پویایی خود نیازمند به تعیین راهبردهایی است تا بواسطه آن مسیر خود را به آسانی و با سرعت طی کنند.
بعد از تعیین راهبردها باید با هر ابزار ممکن سعی در درونی کردن آنها داشته باشد. یکی از این ابزارها استفاده از کالاهای فرهنگی از جمله فیلم و سریال است.
در سالهای اخیر با موجی از آثار بهاصطلاح استراتژیک مواجه بودیم که از شبکههای مختلف سیما پخش شده و برخی از آنها نیز توانسته اند نظر مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کنند. نکته قابل اشاره در این میان این است که متاسفانه تعدادی از کارگردانان تنها به بیان راهبرد میاندیشند بدون آنکه هنر تبیین راهبرد را آموخته باشند. زبان فیلم نیازمندیهای خود را میطلبد که باید آموخت. از فیلمنامه تا تدوین پروسه طولانی و نفسگیری وجود دارد که باید بر اجزاء آن مسلط بود.
در دورانی که با چند کلیک میتوان آثار مطرح سینمایی روز دنیا را دید اقناع مخاطب کار دشواری است. دیگر زمانه سر دادن شعارهای صریح و دیالوگهای گلدرشت گذشته و بیننده بههیچعنوان فریفته این رویه نخواهد بود. بسیاری از نظریهپردازان عرصه ارتباطات بر این باورند که پیام هرچقدر بیشتر در لفافه پیچیده شده باشد اثرگذارتر است.
آنچه مخاطب را به اثر جلب میکند داستان پرجاذبه است و نه گفتوگوهای شعارزده که بازیگر آن را انشاوار ادامه میدهد، بدون آنکه کنشی اتفاق بیفتد و یا بهاصطلاح موتور درام شکل بگیرد. آنچه ما در آثار تلویزیونی میبینیم بیشتر گفتوگوهای یکنواخت است تا دیالوگهای پیش برنده.
پرده سینما و قاب تلویزیون کرسی سخنرانی نیست تا غرایض و جهانبینیهای خود را بر مخاطب تحمیل کنیم، مخاطب باید این آزادی عمل را داشته باشد که خود، آنچه را که میبیند و میشنود تحلیل کند. اگر فیلمساز ایدئولوژیها و استراتژیهای انقلاب اسلامی را بهجای تحمیل بر مخاطب با او به اشتراک بگذارد آنگاه است که مخاطب با اثر دیالوگ برقرار میکند و برای ادامه چیزی که میبیند مشتاق خواهد شد.
انتهای پیام/ 161