به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس و در سالروز شهادت شهید «محمدتقی عظیمی»، زندگینامه و وصیتنامه این شهید را از نظر میگذرانیم.
زندگینامه شهید:
بهار سال ۱۳۴۱ به سومین روز از تقویم رسیده بود که طلیعه حضورش طراوت تازهای به زندگی «علیرضا و کلثوم» بخشید. دوران ابتدائی «محمدتقی» در دبستان «ابوذر» (مازیار سابق) زادگاهش «گلوگاه» سپری شد. سپس در مقطع راهنمایی، بنا به دلایلی ترک تحصیل کرد.
در اوصاف اخلاقی او، همین بس که در خوشروئی و ملاطفت در رفتار با دیگران، زبانزد بود. در برابر والدین نیز، ادب و تواضع خاصی داشت و در همهحال، مطیعشان بود. او که پرورشیافته تربیت دینی بود، هماره در ادای فرائض واجب و مستحب، اهتمامی وافر داشت. با قرآن، این مصحف روحبخش نیز، مأنوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا. محمدتقی به سبب شرکت در تظاهرات ضد طاغوت و محافل سیاسی و دینی در روزهای قبل از انقلاب، به مدت شش ماه در زندان ساواک به سر برد.
با ظهور انقلاب و تشکیل بسیج، فعالیتهایش را در راستای تحقق دستاوردهای این نهضت اسلامی از سر گرفت. او همزمان با آغاز تحرکات منافقین در جنگلهای شمال، جهت مبارزه با این عناصر، در غائله ۶ بهمن آمل حضور یافت. او در گروهی تحت عنوان «سیاهجامگان» که به نبرد با منافقین در سطح شهر گلوگاه میپرداختند، از عناصر اصلی محسوب میشد.
محمدتقی در ۱۶ آذر ۱۳۵۹، اولین تجربه حضور خود را در مریوان، در کسوت تکتیرانداز از سر گذراند. سپس در ۱۷ فروردین ۱۳۶۰، به عنوان مسئول قله، دوباره راهی مریوان شد. همزمان با پوشیدن جامه پاسداری در ۲۰ شهریور ۱۳۶۰، در سمت فرماندهی گروهان در مریوان به ادای تکلیف پرداخت. او در کسوت آرپیجیزن و معاون گردان لشکر پیاده ۲۵ کربلا نیز، خدمات ارزندهای از خود ارائه نمود.
آوردگاه عملیاتی بدر، از دیگر میادین حضور محمدتقی به شمار میرود که منجر به جراحت وی و بستری شدنش در بیمارستان امامخمینی تبریز شد. این فرزند خلف وطن که جبهه را دانشگاه انسانسازی میدانست، روزهای متمادی و مستمر، در مناطق نبرد به سر میبرد.
بنا به استناد همرزمانش، «تمام بچهها، بهخصوص رزمندگان گردان امام حسین (ع) که وی سِمَت معاونت آن را به عهده داشت، به او علاقمند بودند. او به دلیل اخلاص در عمل، دقت، مسئولیتپذیری و اخلاق مدیریتی، همواره مورد تحسین مافوق خود بود. او فقط یک مدیر نظامی نبود، بلکه در رفع مشکلات نیروهایش میکوشید. هرگز خود را فرمانده نمیدانست و رفتار پدرانهای با بسیجیان داشت.»
از فعالیتهای فرهنگی پشت جبهه محمدتقی، میتوان به دلجوئی از خانوادههای شهدا، عیادت از مجروحان، تشویق مردم جهت پشتیبانی جنگ، جذب و سازماندهی نیروهای بسیجی اشاره کرد؛ و سرانجام، او در ۲۷ بهمن ۱۳۶۴، با حضور در عملیات افتخارآمیز والفجر ۸ در اروند، به مقام شامخ شهادت دست یافت. پیکر پاکش نیز با بدرقه همسرش «نسیبه عظیمی» و تنها یادگارش «هاشم»، در بوستان شهدای «سفیدچاه» آرام گرفت.
و، اما روایتی از «رمضانعلی بابایی» از همرزم دیرینش؛ «همیشه آماده پذیرفتن خطرناکترین نقطه برای نبرد با دشمن بود. در عملیات والفجر ۸ از طرف فرمانده لشکر ۲۵ کربلا مأمور شده بود که قبل از عملیات به عقبه دشمن برود تا ماشین جنگی آنان را منهدم کند تا آتش دشمن کمتر به رزمندگان آسیب برساند. او هم با اکیپ خود در قلب دشمن نفوذ کرد؛ اما مورد محاصره قرار گرفت. زمانی که اجسادشان را کشف کردند، دستشان بسته بود. آنها تا آخرین نفس جنگیدند و تسلیم نشدند.»
وصیتنامه شهید:
«یا اباعبدالله انی سلم و لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الی یوم القیامه»ای ابا عبدالله! من آشتی هستم با کسی که با شما آشتی هست و در ستیزم با آنکه با شما بجنگد تا روز رستاخیز.
درود و سلام بی پایان بر آخرین پیام آور اسلام حضرت محمد (ص) و درود بر مهدی موعود (عج) و نایب به حق و راستینش امام امت. همه ما میدانیم مرگ برای همه هست و هیچ جنبدهای نمیتواند از چنگال مرگ فرار کند و بالاخره یک روزی او را به گورستان میسپارند.
دنیا سرای گذر است نه سرای ماندن. علی (ع)
عزیزانم! من هم مانند کسانی هستم که جان خود را تسلیم پروردگار خویش کردند و عمر من نیز تا روزی بود که تیر مرگ به سراغ من آمد و تیر مرگ به طرف همه پرتاب خواهد شد. یکی امروز، دیگری فردا و همین طور تا زمانی که همه در محشر جمع شوند.
پس از شما میخواهم در مرگ من و پس از آن خودتان را ناراحت نکرده، برایم دعای خیر کنید و از خدا بخواهید که مرا بیامرزد و تحمل از دست دادن من برایتان ناگوار نباشد. چرا که عدهی زیادی بودند از صدر اسلام و هستند کسانی که چندین فرزند را فدای اسلام و قرآن کردند.
وقتی مصیبت مرگ من بر شما ناگوار باشد به کربلا بنگرید که زینب (س) چگونه مرگ برادرش حسین (ع) و... را و مصایب زیادی که بر او رو آورد به دوش خود کشید و تحمل کرد. بنگرید به لحظهای که حسین (ع) بر بدن اکبرش (ع) میگریست و به یاد عاشورا بگریید و اشک بریزید.
خداوند از شما راضی باشد. انشاءالله. در انقلاب حرکت بخصوصی نداشتم، جز آنچه که بر دوشم بود و میتوانستم انجام دادم، کاری جز آنچه را که بر من تکلیف شده بود کردم و به جبهه آمدم. جنگیدنم انشاءالله برای شخص یا افراد بخصوصی نبود و انشاءالله خداوند از من بپذیرد و نام مرا در لیست سربازان امام زمان (عج) به عنوان یک سرباز کوچک ثبت نماید انشاءالله.
جهاد همانند احکام دیگر در زمانی معین بر افراد واجب میشود. جهاد یکی از فروعات دین است مانند نماز، نماز را خداوند پنج وقت معین در بیست و چهار ساعت قرار داده و واجب نموده- صبح، ظهر، عصر و مغرب و عشا، روزه را در دوازده ماه، سال، یک ماه آن هم در ماه مبارک رمضان واجب کرده و... تا میرسد به جهاد که یکی دیگر از فروع دین ما است که در چنین وقتی با دستور، ولی فقیه رهبر انقلاب که دستور فرمودند متجاوزان را بیرون کنید.
باید برای جهاد، شال همت به کمر بسته با دشمن مبارزه کنید. سرپیچی از جهاد، سرپیچی از فرمان خداوند است. خداوند برای جهاد وقت معین و مکانی مشخص نکرده و آن هم که در بالا ذکر کردم جهاد زمان مشخص نکرده و آن هم که در بالا ذکر کردم جهاد زمان مشخص ندارد منظور اینکه هر وقت احساس شد خطر اسلام را تهدید میکند تکلیف هست بر هر فرد مسلمانی که دفع خطر نماید تا از دیگری ساقط شود، امام در مورد این جنگ فرمودند: رفتن به جبهه واجب کفایی است و زمانی که سران سپاه و سران ارتش تشخیص دادند که جبهه احتیاج به نیرو دارد جوانان باید بروند و جبههها را پر کنند.
در اینجا بر هر فرد مسلمانی واجب میشود برود و جبهه را پر کند حالا هر مشکلاتی میخواهد داشته باشد مگر خداوند هیچ عذری را در بجا نیاوردن نماز میپذیرد؟ یکی بگوید طاقت گرما را ندارم، دیگری بگوید طاقت سرما را ندارم، یکی بگوید پدرم در بیمارستان است، یکی بگوید مادرم مرده، یکی بگوید اگر بیایم خانوادهام گرسنه میشود و امثال اینها نباید مانع آن شود که کسی ترک جهاد کند تا زمانی که همان فرماندهان و... بگویند نیرو به حد کفایت در جبهه هست در این صورت از همه ساقط میشود.
باید به هر وضعی که هست از آن دفاع کنیم و، چون کوهی استوار مانع رسیدن دست شیاطین به اسلام باشیم. امام را تنها نگذارید. انقلاب را حفظ کنید، سرمایه گذاری از جان بکنید، خودتان را آماده بکنید برای دست و پنجه نرم کردن با مشکلات بیشتر در مسیر انقلاب. «اللهم ارزقنی شفاعه الحسین یوم الورود و ثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین الذین بذلوا مهجم دون الحسین علیه السلام».
خدایا! روزی گردان مرا شفاعت را در روزی که بر تو وارد شوم و مقرر فرما برای من سابقه نیکی در پیشگاه خودت با حسین (ع) و اصحاب حسین (ع) آن اصحابی که فدا کردن جانهای خود را در رکاب حضرت امام حسین (ع).
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
رزمندگان اسلام پیروزشان بگردان
انتهای پیام/