به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، پنجشنبه است و به رسم دیدار زندگان با اهل قبور جمعیت زیادی به بهشت زهرا آمدهاند. در قطعه 50 کنار قبور شهدای مدافع حرم افغانستانی، مردی مسن ایستاده است. خیره به قبور فرزندان افغان که سن و سال زیادی هم ندارند چیزی زیر لب زمزمه میکند. چهرهاش نشان میدهد خودش نیز افغان است.
با مردی که کنارش ایستاده هم صحبت میشود. میگوید: پسر من مانند اینها شهید شده است. میروم و سراغ پسر شهیدش را میگیرم تا ببینم در کدام قطعه و ردیف جای گرفته که جواب میدهد: "هنوز پیکرش را نیاوردهاند. اربعین امسال بود که به سوریه رفت و جزو نیروهای تیپ فاطمیون شد. یک ماه بیشتر نشده شهید شد."
سنگ مزارها کنار هم چیده شدهاند. بعد از هر سوالم چهره پیرمرد دوباره به سنگ قبرها خیره میشود. میپرسم کسانی که اینجا دفن شدهاند را میشناسید؟ میگوید: "آره از همسایههای ما هستند" بعد هم به یکی از قبرها اشاره میکند و میگوید: "این یکی هر روز پدر و مادرش میآیند به دیدارش. هر پنجشنبه و جمعه اینجا هستند."
خودش سر صحبت را وا میکند: "دوتا فرزند دیگر هم در افغانستان دارم. البته "نواز" درایران و در ورامین زندگی میکرد. بعد از گذراندن دورههای نظامی، داوطلب رفتن به سوریه شد."
گله میکند که چرا دولت ایران و کنسولگری افغانستان هیچ کمکی نمیکنند. گله هایی که بیشتر نشان از دلتنگی پدر برای دیدار دوباره فرزند شهیدش را میدهد. چیز زیادی جز یک خبر شهادت از "نواز" جوانش ندارد. در ایران مانده است تا خبری بگیرد و ببیند بالاخره پیکر شهیدش بازمیگردد یا نه. وقت تنگ است و فرصتی برای ادامه صحبت نمانده. التماس دعایی میگویم و به مسیر ادامه میدهم. اما پدر "نواز رضایی" هنوز ایستاده است. تک تک قبر فرزندانش را نگاه میکند و زیر لب دعا میخواند.
انتهای پیام/