به گزارش خبرنگار دفاعپرس از آذربایجانشرقی، شهید «ایرج صالحی» در سال 1341 در شهرستان میانه چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهههای حق علیه باطل شد و و پس از مدتی مبارزه با دشمن بعثی و با اتمام جنگ به شهر خود برگشته و در سال 1372 در کردستان به آرزوی دیرینه خود که همانا شهادت بود رسید.
10 روز مانده به چلهی زمستان سال 1341 در شهرستان «میانه» چشم به جهان گشود. دوران ابتدایی و راهنمایی را در شهر زادگاهش با شایستگی سپری کرد و در آغاز سنين نوجواني در راهپیماییها با حضوری فعال علاقهاش را به انقلاب و امام (ره) نشان داد.
در کنار فعاليتهاي سياسي، در مسجد محله نیز حضوری فعال داشت. ایرج در صداقت زبان زد بود، اخلاق نیکو و پسندیدهاش از او جوانی مقبول و محبوب ساخته بود. طوری که همه دوستان و آشنایان و اقوام دوستش داشتند.
میگفت اگر امروز در برابر دشمن نایستیم ذلیل میشویم و ملتی که ذلیل شود و کشورش به دست دشمن اسلام بیفتد درس خواندن او چه سودی خواهد داشت؟ در سايه همين اعتقادات بود كه درس و زندگي را رها كرد و در همان روزهاي نخست جنگ به جبهه جنوب رفت و در گردان تخریب لشکر عاشورا از مداحان اهل بیت (ع) شد.
یکی از همرزمان ایرج، «سید سجاد حسینی» در مورد او می گوید در عملیات کربلای 5 در تیپ ذوالفقار بود و با شنیدن سخنرانی فرمانده لشکر در پوست خود نمی گنجید. ایرج مسئول قبضه بود و هوشنگ میانجی و کریم شاه محمدلو خدمه قبضه بودند.
او که دوستان زیادي را در جبهه پیدا کرده بود، شاهد پر کشیدن یک یک آن ها بود در حالی که خود امید به شهادت در خط مقدم را داشت، با پذیرش قطعنامه 598 در تیر1367 و برقراری آتشبس، گویی همه آرزوها و امیدهایش به یاس تبدیل شد. خاطرات دوستان و همسنگران شهیدش را مرور کرده و دائم می گفت من جا ماندم.
چند سال بعد از پذیرش قطعنامه، دشمنان به کمین نشستهی اسلام و انقلاب در کردستان فتنهای تازه آفریدند که نیروهای بسیج و سپاه به آن منطقه اعزام شدند. ایرج که در همه حال و در تمام شرایط آماده برای دفاع از انقلاب بود در کنار دیگر نیروها به منطقه اعزام شد و در 26 تیرماه سال 1372 به آرزوی دیرینه خود دست یافت و به کاروان رفته شهدای جنگ پیوست.
انتهای پیام/