به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس؛ خواهر شهیدان حسینی مقدم از روستای سربست دشتستان می گوید: مادرم در دوران دفاع مقدس هر شهیدی را که به روستا می آوردند اول کسی بود که به پدر و مادرش تسلیت می گفت و آنان را به صبر و بردباری دعوت می کرد.
سید صغری حسینی مقدم افزود: صبر و بردباری مادر بی نظیر بود نه تنها در خانواده و فامیل بلکه اسوه ای برای همه اهالی روستا شده بود چنانکه بعد از شهادت برادرانم، هر خانواده ای از اهالی روستا که فرزندش شهید می شد از مادرم روحیه می گرفتند و داغ عزیزشان را راحتتر تحمل می کردند.
وی اضافه کرد: مادرم هیچگاه ذره ای تردید به خود راه نداد و در تمام سالهای تنهایی پس از شهادت فرزندان تنها خدا را شکر می کرد و می گفت من هرچه دارم از آقای خمینی(ره) دارم و حتی با کهولت سن تا پایان عمر بعنوان بزرگ و ستون خانواده راهنما و مشاور همه بود، مدیریت می کرد و همه فرزندان و نوه ها گرد شمع وجودش می گشتند.
حسینی مقدم بیان داشت: او همیشه ابراز خوشحالی می کرد و چنین می گفت که پسران من اگرچه زحمت کشیدم تا آنها را بزرگ کردم اما مایه سربلندی و افتخار من در نزد حضرت زهرا (س)و حضرت زینب (س) شدند و از اینکه خداند بر من منت گذاشته و این قربانی را از من پذیرفته و ذره ای از حال حضرت زینب(س) را شاملم نموده شکرگذار او هستم.
وی یادآور شد: مادرم همیشه برای التیام بخشیدن به درد مادر شهدا و حتی خود من که در فراغ برادرانم بیش از او بیتابی می کردم قصه غم حضرت زینب (س) در همه صحنه های کربلا بویژه اسارت آن بزرگوار را یادآور می شد.
این عضو از خانواده شهدا تصریح کرد: مادران امروز که شهدا زمینه استقلال، امنیت و رفاه آنها را فراهم کرده اند این موقعیت را برای خود قدر بدانند و فرزندانی چون شهدا تربیت کنند و اجازه ندهند فرزندان آنها با تربیت غیردینی آرمان شهدا را فراموش کنند.
خواهر شهیدان حسینی مقدم افزود: من همیشه به فرزندان خود سفارش می کنم که مبادا خود را به دنیا بفروشید و بیش از همه دخترانم را به حجاب و تربیت دینی سفارش می کنم.
حسینی مقدم در خصوص حال مادرش در تشییع جنازه فرزندانش گفت: اولین شهیدش در واقع کوچکترین فرزندش سید ابراهیم بود که در آغوش سیدعباس به شهادت رسید و پس از آن سیدعباس نیز که قصد برگرداندن برادر را داشت به شهادت رسید و هردو را با هم تشییع کردند اما مادرم چنان استوار بود که همه را متعجب کرده بود.
وی خاطرنشان کرد: مادرم همیشه می گفت: صبری که خدا به من داده در واقع در عالم خواب امام خمینی(ره) به من هدیه داد.
نوه این خانواده که پس ازهشت سال اسارت به وطن بازگشت نیز گفت: سیده ملکی طالبی(مادر بزرگ) انسانی عجیب با روحی بزرگ بود که حالات معنوی و روحیه بالایش زبانزد همه بود صبر و بردباری را از جده اش به ارث برده بود.
سید جواد حسینی مقدم افزود: همه ما در مکتب مادربزرگی بزرگ شده و درس گرفته ایم که ارتباط قوی با اهل بیت، عبادات خالصانه، دائم الوضو بودن و نمازشبهایش از او انسانی بزرگ ساخته بود.
وی اظهار داشت: همه ما چه از زمان کودکی که در آغوش پرمهرش قرار می گرفتیم و چه زمانی که بزرگ شدیم هیچگاه اندکی اخم، ترشرویی، بداخلاقی و یا گلایه ای از روزگار از او بیاد نداریم.
حسینی مقدم گفت: مادربزرگ با اینکه سوادی نداشت، اما همه خانواده و فامیل از او درس ایمان، ولایتمداری، زندگی با عزت و صبر و بردباری و ایثار در راه آرمان را آموختند و کوچک و بزرگ او را بعنوان ستون خانواده محترم می شمردند.
شهیدان سیدعباس، سید ابراهیم، سیدمحمد، سیدعلی و سید عبدالرسول فرزند سیدعباس فرزندان این بانوی دشتستانی از روستای سربست بخش سعدآباد بودند که در سالهای 62 و63 و64 و67 در جبهه های دفاع مقدس به شهادت رسیدند و اکنون پیکر مطهر چهار شهید اول در گلزار شهدای روستای سربست مدفون است و اما خانواده همچنان چشم انتظار پیکر شهید عبدالرسول می باشند.
سیده ملکی طالبی شیرزنی از تبار فاطمه و گویی وجودش را با مهر فاطمه سرشته بودند که اینچنین استوار زینب گونه چهارفرزند و یک نوه خود را تقدیم اسلام نمود و با این وجود همچنان آرزو می کرد کاش فرزندان بیشتری داشت تا در این راه تقدیم می کرد.
فداکاری این مادران مثال زدنی است و باور اینکه باغبانی چنین گلهایی را پرورش داده و در بردن آنها به قربانگاه ذره ای تردید به خود راه ندهد برای همه آسان نیست.