به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس و در سالروز شهادت شهید «قاسم اصغریان کاسگری» زندگینامه و وصیتنامه این شهید را از نظر میگذرانیم.
زندگینامه شهید:
«شب عملیات به اتفاق هم در گردان موسیبنجعفر بودیم. ساعت ده شب، دستور حرکت از سوی فرمانده لشکر صادر شد. هوا بارانی و زمین باتلاقی بود. ما گروهان را از خاکریزهای نونی شکل حرکت دادیم. من و «قاسم» به اتفاق چند تن از فرماندهان، از خاکریز اول گذشتیم و به سمت خاکریز عراقی رفتیم. دشمن با تمام تجهیزات، ما را مورد هدف قرار داد. بچهها هم مثل برگ پاییز، روی زمین میافتادند. برای یک لحظه دیدم که او روی زمین افتاده است. بلافاصله کنارش نشستم. لحظه آخر فقط ندای یا «امام سجاد» را از زبانش شنیدم. بعد دیگر هیچ صدایی از او در نیامد. من به بیسیمچی و پیکش گفتم: نگذارید قاسم اینجا بماند؛ او را به عقب انتقال دهید. بعد هم خودمان به سمت اهدافمان حرکت کردیم.»
به بهانه گلگفتههای «نعمت علیپور»، گذری به تقویم زندگانی همرزم دیرینش میزنیم؛ نورسیدهای برخاسته از طبیعت زیبای «کاسگرمحله» از توابع «پازوار» که همگام با هفتمین طلوع زمستان سال ۱۳۴۵، چونان آفتاب در تقدیر «رمضانعلی و نجیبه» درخشید. تحصیلات قاسم به پایه سوم راهنمایی ختم میشود.
او که به سبب مطالعه صحیفه سجادیه، هماره خود را به زیور خصائل نیک میآراست، در ادب و تواضع نسبت به والدین، زبانزد بود و در امور کشاورزی، کمک حالشان. گذشته ازآن، به دلیل خوشرویی و صداقت در گفتار و رفتار، نزد همگان از محبوبیت ویژه بهره داشت.
در بیان تقیدات دینی وی، همین بس که به واسطه تربیت و توجه خانواده، در ادای فرائض واجب و مستحب، اهتمامی وافر به خرج میداد و از انجام محرمات، امتناع میورزید. با قرآن، این مصباح هدایت بشر نیز مانوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا. علاوه بر آن، با الگوپذیری از سیره اهل بیت (ع)، پیوسته سعی در کسب کمال معنوی و سلوک معرفتی داشت.
هنگامی که زمزمههای انقلاب از گوشه و کنار شهر به گوش رسید، او که نوجوانی بیش نبود، همنوا با دیگر تظاهراتکنندگان، خواستار براندازی حکمت جور شد. با ظهور انقلاب و تشکیل بسیج، قاسم فعالیتهایش را در قالب برگزاری جلسات دینی، محافل قرآن و آموزش نظامی به جوانان تحقق بخشید.
آوردگاه عملیاتی مطلعالفجر در سال ۱۳۶۰، نخستین تجربه جنگی قاسم در کسوت تیربارچی به شمار میرود. سال ۱۳۶۱ نیز، به عنوان مسئول دسته، راهی عملیات بیتالمقدس شد. همزمان با آغاز پاسداری در ۲۶/۲/ ۱۳۶۲، در سمت فرمانده گروهان از گردان امام حسین (ع)، راهی مناطق نبرد شد. عملیاتهای والفجر ۴، ۶ و بدر، از دیگر میادین حضور قاسم محسوب میشود.
او در ۲۲/۸/۱۳۶۴ در کسوت مربی آموزش در واحد بسیج بابلسر، خدمات ارزندهای از خود ارائه نمود. دو ماه بعد نیز، مجدد به عنوان فرمانده گروهان، رهسپار جبهه نبرد با دشمن شد.
ناگفته نماند که قاسم یکبار در شلمچه آسیب دید و به بیمارستان قائم مشهد انتقال یافت. دلجویی از خانوادههای شهدا با هدف پاسداشت یاد و نام سربازان خلف وطن، و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، از جمله اقدامات قاسم در جبهه فرهنگی به شمار میرود؛ و سرانجام، قاسم در ۱۲/۱۲/۱۳۶۵ با حضور در شلمچه، نامش را در طومار شهدای عملیات کربلای ۵ جاودانه نگاشت و جسم مطهرش نیز سه ماه بعد، با بدرقه همسرش «خدیجه زارعپور»، در گلستان شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
وصیت نامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
«إن الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه ألا تخافوا ولا تحزنوا وأبشروا بالجنه التی کنتم توعدون» (سوره فصلت، آیه ۲۹)
با سلام و درود بر منجی عالم بشریت حضرت بقیه الله اعظم و با سلام و درود بر یگانه رهبر عالم تشیع حضرت امام خمینی و با سلام و درود بر شهیدان به خون خفته مکتب اسلام.
این سنت خداست در حق آنان که تبلیغ رسالت خدا به خلق میکنند و از خدا میترسند و از هیچ کس جز خدا نمیترسند و خدا برای حساب و مراقبت کار آنها به تنهایی کفایت میکند. خدا را شکر که توفیق نصیب این حقیر شده است تا به مبارزه با کفر و الحاد جهانی به جبهههای حق علیه باطل بروم و در این میان لازم دیدم که مطالبی را برای برادران و خواهران عزیز و گرامی بازگو نمایم.
در این فکر بودم که چه بنویسم، به این نتیجه رسیدم که مطالبی را یادداشت نمایم که از اندرون قلبم برخیزد تا بر قلبهای دیگری بنشیند. من با عشق به قرآن و اسلام و امام و با شناختی که به تعالیم اسلام داشتم، بر خود دیدم که تا این وظیفه و مسئولیت را به دوش گیرم و تا به تحقق نرسیدن حاکمیت الله از پای ننشینم و مسئولم در برابر خداوند تبارک و تعالی که رسالت اسلام را که نجات بخش انسانها از قید و بند اسارتهای شیطانی است، تحقق ببخشم و بر خود میبینم که از هیچ ترسی دریغ نورزم، چون وظیفه الهی است و وظیفه الهی بر همه واجب ست.
برادران و خواهران، خداوند تبارک و تعالی چند امانت بزرگ را به ما سپرده است، یکی از آن امانتها، انقلاب اسلامی ایران که با خون صدها هزار شهید و صدها هزار معلول بپا شده است تا نوید آزادی را به تمام مردم جهان داده، خصوصاً امت عزیزمان را از نظام ظلم و جور طاغوتی رهانیده و مقدمه حکومت جهانی اسلام به رهبری حضرت بقیه الله اعظم میباشد.
برادران و خواهران، این امانت گرانمایه را ارج بداریم و از این نعمت الهی خوب پاسداری نماییم. استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا تمام نیرو و توان خود را در جهت نابودی انقلاب اسلامی ایران دیده است و با حیله و نیرنگهایی توسط ایادی داخلی و خارجی خود، انقلاب اسلامی را مورد هجوم قرار میدهد. با تبلیغات سیاسی و گاهی با محاصره اقتصادی و گاهی با حمله نظامی و گاهی با شهید نمودن مسئولین کشوری و... تا شاید بتواند ضربهای به انقلاب اسلامی ایران وارد نماید، اما کور خوانده است.
انقلابی که با خون فحش و ناسزا ترجمه میکنند و پیامهای وحدت آفرینان را وحدت شکن و تفرقهآفرین جلوه میدهند. به جهانیان از پیر تا جوانشان و از هر رنگ و هر نژادشان بگویید که ما برای حکومت کردن و ریاست دنیا قیام نکردهایم تا حق محرومان را از حلقوم ظالمان و متکبران بیرون بکشیم و تا کاخهایی را که از خون محرومان بنا شده است درهم بکوبیم. آمدهایم تا به چپاولگری و غارتگری استعماری و کمپانیهای خارجی خاتمه بخشیم و تا حق و حقیقت را جایگزین باطل و عدل و داد را جایگزین ظلم سازیم.
آمدهایم تا زنجیر را پاره کنیم، تا بندها را بگسلیم تا مرزها را برداریم و تا پرچم صلح و آزادی را بر فراز بام دنیا بالا ببریم. ما چه کنیم که تا ظالمان بر صفحه تاریخ هستند و تا صاحبان زر و زور دست در دست یکدیگر دارند، صلح جز در سایه جنگ و آزادی، جز در سایه شمشیر بدست نمیآید.
در خاتمه با خانواده خود صحبتی دارم، من میدانم که شما پدر و مادر متعهد به اسلام عزیز میباشید و میدانم شما از اینکه فرزندتان را که سالها برایش زحمت کشیده بودید، در راه تنها دوست و یاور خود یعنی پروردگار بزرگ تقدیم داشتهاید، بسی شادمان گشته و جشن خواهید گرفت و این افتخار بسیار بزرگ است و امیدوارم که خداوند این قربانی را از شما پدر و مادر بپذیرد و مرا مورد عفو و رحمت الهی خویش قرار دهد.
و، اما تو ای مادر عزیزم، میدانم که شما برایم زحمت کشیدهاید و، اما یک پیام برایت دارم و آن این است که اگر نصفی از سرم را برایت آوردند، آن را بردار و بسوی دشمنان خدا و دین خدا پرتاب کن و بگویید که من فرزندی را که در راه خدا دادم، پس نخواهم گرفت و از شما برادران و خواهرانم انتظار دارم که در هر حال و همیشه یار و یاور و همراه ولایت فقیه و در این زمان امام عزیزمان خمینی بزرگ این فرزند پاک پیامبر باشید و اسلحهای را که از دست من افتاد، شما بر دوش بگیرید و با دشمنان خدا پیکار کنید.
برادران و خواهرانم، همیشه به نفع اسلام و مقام رهبری شعار دهید و در شعارهایتان مرگ بر آمریکا را یاد نکنید. وحدت کلمه را حفظ کنید و پیروی از رهبر قاطع را همیشه مد نظر داشته باشید و انقلاب اصیل و عظیم الهی را که جلوهای از نهضت پر عظمت محمد رسول الله است را یاری دهید و دعا به جان امام زمان و امام امت را فراموش نکنید.
«والسلام علی من اتبع الهدی»
انتهای پیام/