گروه استانهای دفاعپرس- حمزهعلی نادری؛ سلام و درود بر همه همرزمان قدیمی و یادگاران و افتخار آفرینان دفاع مقدس و هم نفسان و همراهان شهدای عزیز که خالص ترین و مقرب ترین بندگان خدا بودند. یادگاران جنگ بوی شهدا میدهند و بوی شهدا انسان را به یاد خداوند رحمان و رحیم میاندازد.
خوشا به حال شهدا که با عزت به سوی خداوند متعال پرواز کردند. گاهی با خودم فکر میکنم که آیا شهدا از ما دور شده اند یا ما از شهدا دور شده ایم؟بین این دو خیلی فرق است.
اگر شهدا از ما دور شده باشند، معنی آن این است که ما در گذر زمان ثابت مانده ایم و شهدای ما رفته اند و به عرش اعلای الهی پرواز کرده اند و میلیونها سال نوری از ما فاصله گرفته اند. ولی اگر ما از شهدا فاصله گرفته باشیم معنی آن این است که شهدا در گذر زمان ثابت مانده اند و این ما هستیم که سالها از آنها فاصله گرفته ایم.
هنوز فکر میکنم که شهدای ما در فکه و شلمچه و خرمشهر و فاو و جزایر مجنون و هور العظيم و هور الهویزه و چزابه و دشت عباس و دارخوئین و جفیر و طلائیه و کوشک و جزایر امالرصاص و بوارین و کانال ماهی شلمچه و...... در همان خطوط مقدم جبهه مانده اند و هنوز در همان جبههها مشغول نبرد با دشمن هستند، و این ما هستیم که از سرزمین جبههها به شهر ها و خانههایمان برگشته ایم و مشغول گرفتاریهای دنیایی و مادی و زندگی خودمان هستیم.
هنوز فکر میکنم که غواصان ما پشت سیمهای خاردار و تلههای انفجاری و هشت پرها و بشکههای انفجاری فوگاز در ام الرصاص و اروند رود و آبهای شلمچه و کانال زوجی و جزایر بوارین و مجنون گوش بزنگ بی سیم ها، منتظر رمز عملیات هستند.
هنوز فکر میکنم که بلمها و قایقهای بچههای اطلاعات و عملیات که در آبهای هورالعظيم و هورالهویزه برای شناسایی رفتند و هرگز بر نگشتند، هر لحظه به خاکریزهای خودی بر میگردند و ما نیستیم.
هنوز فکر میکنم بدنهای مطهری که رفتند و هیچ وقت بر نگشتند هر لحظه بسوی سنگرهای خودی بر میگردند. هنوز فکر میکنم مردان غیوری که در عملیات والفجر مقدماتی و کانال کمیل رفتند وهيچ وقت بسوی خط مقدم خودی بر نگشتند هنوز در حال نبرد با دشمن بعثی هستند.
هنوز فکر میکنم مهدی باکری در هور، پشت بی سیم صدایمان میکند بیایید اینجا، منتظرتان هستم. هنوز فکر میکنم شهید حاج ابراهیم همت در ضلع مرکزی جزیره مجنون منتظر آمدن نیروهای کمکی و تازه نفس است.
هنوز فکر میکنم شهید حاج حسین خرازی در پشت کانال پرورش ماهی در شلمچه با همان یک دستش مشغول شلیک کردن آر پی جی بسوی دشمن است.
هنوز فکر میکنم حاج احمد کاظمی در شبهای عملیات کربلای ۵ پشت بی سیم در حال هماهنگی با حاج قاسم سلیمانی برای الحاق نیروهایشان در پشت کانال زوجی است. هنوز فکر میکنم دکل های دیده بانی مان در فاو و شلمچه و هور تحرک نیروهای دشمن را رصد می کنند. هنوز فکر میکنم غواصان گیر افتاده در نیزارهای جزیره ام الرصاص منتظر نیروهای کمکی هستند تا بیایند و آنها را از محاصره دشمن نجات دهند.
ولی چیزی که آزارم میدهد این است که اگر روزی این مردان خاکی و بی ادعای خدا بسوی خاکریزهای خط خودی برگردند، نکند ما در خط خودمان نباشیم و از خط خارج شده باشیم.
نکند در سنگرهایمان بیدار نباشیم. نکند دوربین های دکل های دیده بانی مان خاموش باشند و دیده بانها در خواب غفلت باشند. نکند در پشت بی سیم هایمان، گوشمان به فرمانده نباشد یا فرکانس بی سیم هایمان لو رفته باشد، و دشمن بجای فرمانده باشد.
نکند که در خط مقدم حضور نداشته باشیم، وشهدایمان دوباره به موقعیت خودشان برگردند. نکند خاکریز ها را رهاکرده باشیم . نکند سنگر هایمان خالی باشد. نکند فکر کنیم جنگ تمام شده است . نکند لبخند دشمن فریبمان دهد.
دائم این فکر آزارم میدهد که اگر شهدای ما از جبهه ها سالم برگردند، ما هم سالم هستیم یا در مادیات دنیا تباه شده ایم؟
آیا همه نیروها سر جای خودشان هستند ؟
آیا ما همان خودمان هستیم یا عوض شده ایم؟
آیا خط مان همان خط است؟ یا خطوط مان عوض شده است ؟
آیا سنگر هایمان همان سنگر هاست یا مجلل شده است؟
ایا در دل تاریکیهای زمانه و در دل شبهای نامردی روزگار، میتوانیم معبر های واقعی نظام و ولایت فقیه را از معبرهای پر از مین دشمن که پر از مین های نفاق و دروغ و تزویر است شناسایی کنیم؟
انتهای پیام/