به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، به مناسبت سالروز شهادت شهید «صداقت خزایی پول» زندگینامه و وصیتنامه این شهید را از نظر میگذرانیم.
زندگینامه شهید:
همزمان با آغازین روز پاییز ۱۳۳۶، چونان آفتاب، در تقدیر «علیاصغر و آمنه» درخشید. کودکانههای «صداقت» در دامان پدری زحمتکش و کشاورز سپری شد. کودکی بیش نبود که مادرش را از دست داد و در سایه عطوفت مادربزرگ قد کشید. سالهای تحصیلی ابتدائی صداقت در زادگاهش «پول» گذشت. سپس، با طی مقطع راهنمائی، تحصیلاتش را در دبیرستان «میرزا کوچکخان» نوشهر، با اخذ مدرک دیپلم علوم انسانی به پایان رساند.
اوقات فراغتش، اغلب به مطالعه، و کمک به خانواده در مزارع کشاوزی میگذشت. ناگفته نماند که اکنون کتابخانهای به نام صداقت در زادگاهش وجود دارد. «محمد» از برادرش، اینگونه یاد میکند: «زمانیکه من به مدرسه ابتدائی پول میرفتم، معلمی داشتیم به نام «محمّد وارسته». هر وقت که او نبود، صداقت، بچههای محصّل را به مسجد امامحسن عسگری (ع) محل میآورد و نماز جماعت برپا میکرد.»
گفتههای علیاصغر نیز، درباره فرزندش شنیدنی است: «صداقت علاوه بر انجام واجبات، نسبت به ادای مستحبات نیز مقید بود و تا جایی که برایش امکان داشت، آن را به جای میآورد. حتی قبل از سن تکلیف، روزه میگرفت. او با توجه به آگاهیاش نسبت به فضیلت نماز جماعت، سعی میکرد که در آن شرکت کند. خودش نیز در برگزاری نمازهای جماعت، نقش بهسزایی داشت.»
صداقت در خوشخلقی، ادب و تواضع، همواره زبانزد و محبوب همگان بود. خانواده نیز در این خصوص چنین میگویند: «همانطور که او از اسمش پیداست، از جهت رفتار و کردار، صادق بود. اگر کسی پول یا وسایل دیگر نیاز داشت، به او کمک میکرد. علاوه بر آن، با دوستان و بستگان معاشرت داشت. با یکی از دوستانش که اهل بندرعباس بود، رفتوآمد داشته، مثل دو برادر بودند. وقتی بعد از شهادتش به منزل ما آمد، به گلزار شهدا رفت. آنقدر به صداقت علاقه داشت، که اسمش را برای فرزندش انتخاب کرد.»
این فرد انقلابی بابصیرت، تحتتأثیر اندیشههای امامخمینی و آثار دکتر شریعتی، در نخستین روزهای انقلاب، به جمع تظاهراتکنندگان پیوست و همگام با آنها، ندای آزادی سر داد. او بعد از اتمام دوره سربازی در کرمانشاه، در سال ۱۳۵۹، با بانویی عفیفه به نام «فاطمه» ازدواج کرد. سپس، در پی تحرکات عناصر ضد انقلاب در جنگلهای آمل، به طرح ویژه جنگل پیوست و به مبارزه با آنان پرداخت. در سال ۱۳۶۰ نیز، از سپاه نوشهر رهسپار میدانهای نبرد شد.
به گفته خواهرش «مریم»: «صداقت در دوران جنگ، احساس مسئولیت میکرد و میگفت: اگر ما در این جنگ شرکت نکنیم، چه کسی باید به میدان برود؟ الان زمان مبارزه است و باید به ندای ولایت فقیه، لبیک گفت. در اولین اعزام، احساس خوشحالی میکرد و توصیه داشت در نبودش، دلتنگی نکنیم و شجاعانه از ولایت فقیه پیروی داشته باشیم.»
و عاقبت، صداقت در ۴ فروردین ۱۳۶۱ در جبهه رقابیه با سمت مسئول گردان، جامه سرخ شهادت به تن کرد و سه روز بعد، در گوشهای از گلستان شهدای پول آرام گرفت.
به گفته یکی از همرزمانش: «روزی که میخواستیم از منطقه برگردیم، حال وهوای دیگری داشت. میگفت: امروز هوا بوی شهادت میدهد. گفتیم: کارمان در این منطقه تمام شده است و باید برگردیم. این چه حرفی هست که میگویی؟! امّا صداقت، دوباره جملهاش را تکرار کرد. لذا، او بعد از اینکه همه بچهها را در اتوبوس نشاند، خم شد تا بند پوتینش را ببندد؛ که ناگاه تیری به قلبش اصابت کرد و به شهادت رسید.»
وصیت نامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
سپاس خدای را که بعد از ماهها چشم انتظاری بالاخره این سعادت را یافتم که در جبهه حق علیه باطل همراه سایر برادرهای همرزم شرکت نمایم و از خداوند بزرگ عاجزانه خواستارم که در طول زندگیام به طرف لغزش گاههایی سوق مییافتم مرا ببخشد، چون که هر انسانی در طول زندگی خطاهایی مرتکب میشود.
خدواندا! به سربازان روح الله این انسان برگزیدهات در قرن بیستم در قرن اتم در قرن مادی گرایی آن پیروزی را که خود در کتاب انسانساز و انسان پرور ذکر نمودی ارزانی دار تا بتوانیم تمام کفر در تمام عرصه گیتی برای همیشه نابود کنیم و پرچم خونین انقلاب را که از انقلاب حسین (ع) آن سرور شهدا به جامانده بر کره زمین به اهتزاز دربیاوریم.
ای ملت رزمنده ایران! قهرمانان قرن بیستم! ای شهید پرورها! ای شهید دادهها! به خود بیایید که توانستید زندگی واقعی و انسانی و الهی را دوباره با خون فرزندان برومند خود کسب نمایید و ثابت کرده و میکنید که دین همان اسلام است که از منبع وحی الهام گرفته و ما مسلمانان جز در برابر او (الله) سر تسلیم فرود نمیآوریم تا زمانی که ظلم هست، مذهبی هست مبارزه برای یک مسلمان، آگاه و متعهد و مسئول هست، هشدار من به ضد انقلابهای داخلی اعم از گروهها و سایرین امثال تروریستهای اقتصادی که نوکران شرق و غربند: به خود بیایید و با این ملت یکی شوید و الا ایران را گورستان شماها خواهیم کرد.
اماما! ما با تمام سلاح که ابر جنایتها در اختیار صدام و امثالهم قرار دادهاند تا پای جان ایستادیم و از مکتب و انقلاب و رهبری خردمندانه شما حفاظت مینماییم و با خون خود دریایی و اقیانوسی تشکیل داده که تمام ابر جنایتها را در دریای خون خود غرق خواهیم نمود تا به انسانیت خود برسیم. یعنی لقاالله. در پایان پیروزی اسلام و مسلمین و مستضعفین جهان را از خداوند بزرگ مسئلت مینمایم.
صداقت خزایی
انتهای پیام/