شهید «محمداسماعیل حدّادیان»؛

به من و سایر شهیدان حسادت کنید

در فرازی از وصیت‌نامه شهید «محمداسماعیل حدّادیان» آمده است: بر شهید زنده گریه جائز نیست، شما نیز گریه نکنید. به من و سایر شهیدان حسادت کنید.
کد خبر: ۴۴۸۹۲۷
تاریخ انتشار: ۰۵ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۲:۵۹ - 25March 2021

به من و سایر شهیدان حسادت کنیدبه گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از ساری، به مناسبت سالروز شهادت شهید «محمداسماعیل حدّادیان» زندگی‌نامه و وصیت‌نامه این شهید را از نظر می‌گذرانیم.

زندگی‌نامه شهید:

هم‌زمان با دومین طلوع اردیبهشت ۱۳۳۷ بود که کانون زندگی «فرج‌الله و بانو» را با آمدنش، روشنایی بخشید. «محمداسماعیل» در طبیعت خوش‌آب‌وهوای «سیاوش‌کلا»، و در دامان پدر و مادری متدین قد کشید.

مادرش می‌گوید: «او را به سختی بزرگ کردم. فقط ده روز به فرزندم شیر دادم. مابقی را آب می‌جوشاندم و بعد از خنک کردن، به او می‌دادم. از همان خردسالی، بارقه‌های دینی در وجود محمداسماعیل نمایان بود. وقتی پدرش به قرائت قرآن می‌پرداخت، با شوق کودکانه‌اش کنار او می‌نشست و می‌گفت: به من هم خواندن قرآن را یاد بده.»

او برای گذراندن مقطع تحصیلی ابتدائی‌اش، پیاده به شهر نکا رفت‌وآمد می‌کرد و بعد از کلاس‌هایش، جهت کمک به پدر، به مزرعه رفته، برای دام‌ها علوفه تهیه می‌کرد. در کار‌های خانه نیز، کمک مادر بود. از این‌رو، محمداسماعیل به خاطر شرایط اقتصادی آن زمان، از ادامه درس سر باز زد و برای کمک به مایحتاج خانواده، به یک مغازه مکانیکی رفت.
نوجوانی بیش نبود که برای یادگیری تعالیم دینی، در محافل اُنس با قرآن کریم حضور پیدا کرد. علاقه‌اش به رشد معنوی و درک معارف الهی، آن‌قدر زیاد بود که با دیدن روحانی محل، از او می‌خواست در جهت پیشرفت مذهبی، راهنمائی‌اش کند.

«حسین» در بیان خلق‌وخوی برادرش می‌گوید: «رفتارش با پدر و مادر، همیشه خوب بود و هیچ‌وقت به آن‌ها بی‌احترامی نمی‌کرد. با سایر اعضای خانواده نیز، رفتار پسندیده‌ای داشت.»

در ایام انقلاب، او با شناخت افکار امام‌خمینی و پیبردن به هدف آرمانی ایشان، به صفوف انقلابیون پیوست و همگام با آن‌ها، فریاد تظلّم سر داد.

او در سال ۱۳۵۹، با «پوران آئین‌پرست» تشکیل خانواده داد؛ که ماحصل این زندگی مشترک، پسریبه نام «حُر» است. همسرش از آن روز‌ها این‌گونه روایت می‌کند: «می‌گفت که فرزندمان را شایسته تربیت کن! چون می‌خواست او را طوری به جامعه تحویل بدهد که بتواند به انقلاب خدمت کند.»

محمداسماعیل در ۲۱/۱/۶۰، به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد و رهسپار میدان‌های نبرد شد.

«رجب‌علی پویی» ـ هم‌رزم دیرینش ـ در گذر از آن روز‌ها این‌گونه نقل می‌کند: «می‌گفت: تو تنها پسر خانواده هستی و مادر پیری داری. سعی کن از او به خوبی پرستاری کنی، تا خدا از تو راضی باشد. مبادا او را از خود برنجانی! از خدا بترس.»

در نهایت، محمداسماعیل در ۵/۱/۶۱ در عملیات فتح المبین منطقه «رقابیه»، با اصابت گلوله مستقیم، به خیل هم‌سنگران شهیدش پیوست و در گلزار شهدای زادگاهش به خاک آرمید.

وصیت‌نامه شهید:

بسم رب الشهدا و الصدیقین

سلام بر رهبر کبیر و یاری کننده مستضعفان و درود بر شهیدان گلگون کفن و رزمندگان در جبهه‌های حق علیه باطل.
وصیت‌نامه اینجانب محمد اسماعیل حدادیان، به برادران و خواهران رزمنده مسلمان این آب و خاک این است: کسی که در راه خدا کشته شود، هرگز نمی‌میرد بلکه زنده است، و در نزد خدا روزی می‌خورد.

کسی که به جبهه حق علیه باطل می‌رود از روی آگاهی و ایمان قوی به آنجا می‌رود و هیچ زوری او را به جبهه نفرستاده است، بلکه خود آن فرد است که به حرف خدا گوش داده و ایمان به الله را انتخاب کرده و به سوی خدا پرواز کرده است؛ و زور در مورد ایمان معنی ندارد، پس من وظیفه شرعی خود دانستم که برای خدا و روز قیامت پا به عرصه جهاد گذاشتم، که شاید خدا یاریمان کند و توانستم گناهانم پاک کنم و به وعده خودم عمل کرده باشم.

کم کم احساس می‌کنم که می‌توانم شاهد زیبایی شهادت را تنگاتنگ در آغوش خود بفشارم، و تا ابد از خود جدا نکنم. زیرا امکان شهادت ما با خدمت به اسلام و مسلمین می‌باشد. این شهادت بزودی نصیب من خواهد شد، ولی آیا کشته شدن مرا می‌توان شهادت نامید؟

خدایا نا امید نیستم در خود به هیچ وجه لیاقت شهادت نمی‌بینم، ولی می‌دانم که تو توبه پذیری. برادران و دوستان همراه، همانا شهادت یک انتخاب است انتخابی آگاهانه و مشتاقانه حرکتی است شتابدار به سوی معشوق که نصیب هر کسی نمی‌شود، شما باید که خود شهید شوید، تا فرزندانی شهادت طلب بار آورید.

بر شهید زنده گریه جائز نیست، شما نیز گریه نکنید. به من و سایر شهیدان حسادت کنید. بر شهید تسلیت جایز نیست، و شما نیز تسلیت نگویید، و تسلیت نپذیرید، بلکه تبریک بگوئید و فقط به تبریک‌ها پاسخ گوئید، تا روح طلبی مسلمین هر چه بیشتر و بیشتر شکوفاتر شود.

در آخر از پدر و مادر و همسر خود و تمام دوستان و آشنایان می‌خواهم، که برای من و شهیدان گریه نکنند، و هر وقت دلتان گرفته به یاد شهیدان کربلا بیفتید، و ناراحتی به خود راه ندهید و بر مزار این همه شهیدان بنگرید، درد خود را فراموش خواهی کرد؛ و از تمام دوستان و آشنایان می‌خواهم، که مرا حلال کنند و در سر نماز و هر جای دیگر هستند، امام را دعا کنند.

به امید روزی که پرچم اسلام در سراسر جهان برافراشته گردد.

خداحافظ

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها