نگاهی به زندگی شهید «نادر حسن‌دخت»

«نادر حسن ‌دخت» فرزند «رجبعلی» نهم تیر سال ۱۳۳۶ در شهرستان «آستانه اشرفیه» به دنیا آمد و ۱۴ فروردین سال ۱۳۶۷ در منطقه «سید صادق» عراق به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۴۹۸۲۹
تاریخ انتشار: ۱۹ فروردين ۱۴۰۰ - ۰۳:۴۴ - 08April 2021

نگاهی به زندگی شهید «نادر حسن  دخت»  به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از رشت، در راستای معرفی شهدای استان گیلان، زندگی‌نامه و وصیت‌نامه شهید «نادر حسن دخت» را از نظر می‌گذرانیم.

زندگی‌نامه شهید:

شهید «نادر حسن دخت» در نهم تیر سال ۱۳۴۶ در روستای «گورکاء» از توابع شهرستان «آستانه اشرفیه» متولد شد. دوره ابتدایی و راهنمایی تحصیلی وی در آستانه اشرفیه سپری شد. نادر در اوقات فراغت کار می‌کرد و از درآمد کار‌هایی که انجام می‌داد ضمن تأمین امکانات تحصیلی خود، به خانواده نیز کمک می‌کرد.

بعد از پایان دوره راهنمایی در آزمون ورودی دانشسرای مقدماتی تربیت معلم لاهیجان شرکت کرد و با پذیرفته شدن در آن جا تحصیلات خود را ادامه داد. در روز‌های آغاز انقلاب در تظاهرات علیه رژیم پهلوی حضوری آگاهانه داشت و بعد از پیروزی انقلاب نیز به عضویت بسیج درآمد. جنگ تحمیلی که شروع شد برای حضور در جبهه آرام و قرار نداشت؛ به همین جهت طولی نکشید که برای دیدن دورۀ آموزش نظامی به منجیل رفت و راهی منطقه جنگی شد.

از جبهه که برگشت هر چند مدتی طول کشید تا دوباره خود را به جبهه‌ها برساند، ولی بالاخره شکیبایی‌اش بی حاصل نبود و در ۲۷ اسفند ۱۳۶۶ برای بار دوم به جبهه رفت و پا به منطقه عملیات جنگی گذاشت. سرانجام شهید «نادر حسن دخت» در آخرین روز‌های پایانی عملیات والفجر ۱۰ در منطقه «سیدصادق» عراق بر اثر بمباران شیمیایی نیرو‌های دشمن بعثی به شهادت رسید.

پیکر مطهرش پس از هفت سال به وطن بازگشت و در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

وصیت‌نامه شهید:

«در این زمان که عده‌ای از یاوران امام زمان (عج) به رهبری اسوۀ ستودنی خود قیام نموده اند و اکنون که به حساس‌ترین نقطه اوج مبارزه رسیده اند و احتیاج به یاورانی پاک و خالص همچون جان بر کفان بسیجی دارند، این حقیر کوله بارم را جمع کرده و به سوی دانشگاه معنویت گام برداشته ام و از کربلای ایران پیامی دارم و آن اینکه بدانید وقتی که راهمان را انتخاب کردیم هر چیزی که به سویمان می‌آید جز رضای خدا نیست؛ دوست دارم در راه جانان با پیکری خون آلود جان دهم تا در پیش سرورم حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) سرافکنده نباشم.

برادران و خواهران، همیشه به فکر اسلام باشید؛ به فکر یاری دین خدا، گوش به فرمان قرآن و رسول خدا، گوش به فرمان امام امت، این رهبر دلسوز و الهی مسلمین باشید و او را یاری نمائید و مواظب باشید کفران نعمت نکنید که این انقلاب یک نعمت بزرگ الهی است و ما دِین زیادی به انقلاب داریم.

امیدوارم که بعد از من فرزندانم نیز به اسلام خدمت کنند، اما نه مثلِ من بلکه همانند فرزندان حضرت مسلم (ع) همه چیز را برای رسیدن به هدفِ نزدیک‌تر شدن به خدای بزرگ بگذارند تا بتوانیم بار دیگر به دشمنان اسلام بفهمانیم که اسلام، دینی است خدایی و جهانی و شکست ناپذیر، زیرا که قدرت و توان همه در دست خداست و اوست قادر و توانا و هر وقت که بخواهد آتشی را شعله ور می‌کند و گداخته‌ای را خاکستر؛ پس دشمنان ما کوردلان شرق و غرب بدانند که در دین ما شکست معنی ندارد و در همه حال، پیروزی است و شروع به زندگی نو و جاوید.

از دوستان می‌خواهم که راه ما فرزندان انقلاب را بپیمایند و همگام با ما در جهت احیای دین خدا قیام کنند و همه چیز را برای رضای خدا دنبال کنند؛ حتی در میادین ورزشی، ورزش را جهت سرگرمی نشمارند بلکه آن را جزئی از اصول بدن سازی و آمادگی جسمی و روحی و اتحاد بین خود، در راه خدا بدانند و هنگام کار در زمین ورزش، از ما نیز یادی کنند.

امیدوارم که مادر فرزندان من نیز این را خوب درک کند و مرا ببخشد که موجب نگرانی شده ام و از او می‌خواهم که در تربیت فرزندانم کوشا باشد و طوری آن‌ها را تربیت کند که شایسته انقلاب و اسلام باشد.»

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها