روایت یک شهید از شهادت هفت تخریب‌چی

همزمان با حرکت بچه‌ها،تانک‌های دشمن تک و توک شلیک‌هایی انجام می‌دادند. بچه‌ها که رفتند ما هم در خط مشغول بودیم که صدای انفجار مهیبی به گوشمان رسید. با توجه به شلیک تانک‌ها ما اهمیتی به این صدا ندادیم.
کد خبر: ۴۵۱۵۱
تاریخ انتشار: ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۰۸:۵۶ - 21April 2015

روایت یک شهید از شهادت هفت تخریب‌چی

به گزارش دفاع پرس، سردار جانباز شهید حاجاصغر احمدی - فرمانده دلاور گردان حضرت قاسم لشکر10سیدالشهدا(ع) - چندی پیش از شهادتش در جمع هیأت گردان حضرت قاسم(ع) چگونگی شهادت هفت تن از رزمندگان تخریبچی لشکر 10 را روایت کرد.

این سردار شهید درباره شهادت شهیدان «حسین مسیبی»، «توحید لازمی»، «صاحبعلی نباتی»، «رحمان میرزازاده»، «منصور احدی»،«غلامرضا زند» و «مجید رضایی» در وسط میدان مینی در منطقه «فاو» روایت میکند:من در زمان اجرای عملیات «والفجر8» به عنوان نیروی آزاد گردان حضرت علی اکبر (ع) بودم و این گردان درخط پدافندی مستقر شده بود. عراق در مقابل ما حدود 90 دستگاه تانک چیده بود به همین خاطر تعدادی از بچههای تخریب در یکی از شبها برای مینگذاری جلوتر رفتند. این تانکها مدام روی خاکریز ما آتش میریختند. هر از رزمندگان یکی دو عدد مین «ام 19» با خود حمل میکردند. یادم میآید که شهید نباتی با خودش مین نداشت. برای همین این گروه در مجموع 12 مین ضد تانک به همرا داشت.

همزمان با حرکت بچهها تانکهای دشمن تک و توک شلیکهایی انجام میداند. بچهها که رفتند ما هم در خط مشغول بودیم که صدای انفجار مهیبی به گوشمان رسید. با توجه به شلیک تانکها ما اهمیتی به این صدا ندادیم تا اینکه یکی از رزمندگان تخریب که پشت خاکریزمنتظر دیگران بود پیش ما آمد و با نگرانی گفت که بچهها برنگشتند.

هوا تاریک بود. من وارد میدان مین شدم.دشمن گاهی گلوله منور شلیک میکرد. در مدت زمان روشنایی منورها هرچه نگاه کردم کسی را ندیدم. نباتی را صدا کردم. چند بار گفتم: «بچههای تخریب، بچههای تخریب» اما اثری از آنها نبود تا اینکه چاله انفجار بزرگی توجهم را جلب کرد. مقداری که دقیق شدم، اثری از تعدادی پیکر قطعه قطعه شده دیدم. برگشتم پشت خاکریز تا کمک بیاروم.

چند تا از بچههای تخریب که منتظر برگشتن دوستانشان نگران پشت خاکریز ایستاده بودند. حکایت انفجار را به آنها گفتم و با هم وارد میدون مین شدیم. با هم به چاله انفجار رسیدیم. هرچه وارسی کردیم از آن هفت نفر که رفته بودند هیچ خبری نبود.

بعضی از این شهدا سر و صورتشان سالم بود و میشد تشخیص داد و از چند نفر دیگر جز چند تکه له شده چیزی باقی نمانده بود. موج انفجار پارههای گوشت و استخوان را به اطراف پاشیده بود. با بچههای تخریب در آن تاریکی شب تا جایی که توانستیم اجزای پیکرها را جمعآوری کردیم.

از سه شهید چند تکه گوشت و استخوان مانده بود بود که آن را به سه قسمت تقسیم کردیم و سپس شهدا را برای تحویل به معراج، به عقب انتقال دادیم.

این هفت شهید در بین رزمندگان پیشکسوت تخریبچی لشکر10 سیدالشهدا به «هفت تن آلصفا» معروف هستند.

شهیدان میرزازاده، احدی و ملازمی از جمله شهدایی بودند که پیکرشان قابل شناسایی نبود و از چاله انفجار، فقط دو قطعه ران پا و چند تکه گوشت و پوست جمع کردند. خانوادههای اینشهدا هنگام زیارت مزار فرزاندانشان بر سر مزار سه شهید حاضر میشوند.

سردار جانبازحاجاصغر احمدی نیز روز یکشنبه دهم اسفند ماه 1393 به یاران شهیدش پیوست.

 

منبع: ایسنا

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار