شهید «حسین رفیعی عقدایی»:

خواهرم قبل از هر چیز استعمار از سیاهی چادر تو می‌ترسد تا سرخی خون من

شهید «حسین رفیعی عقدایی» در بخشی از وصیت‌نامه خود آورده است: قبل از هر چیز استعمار از سیاهی چادر تو می‌ترسد تا سرخی خون من خواهرم حجابت را حفظ کن و منافقین را به لرزه درآور این چنین باش تا مرید زینب باشی.
کد خبر: ۴۵۲۲۳۸
تاریخ انتشار: ۳۱ فروردين ۱۴۰۰ - ۲۱:۰۷ - 20April 2021

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از یزد، شهید «حسین رفیعی عقدایی» فرزند غلامعلی، متولد ۱۳۴۵/۱/۳۱ در یک خانواده مذهبی و متدین در بخش عقدا از توابع شهرستان اردکان به دنیا آمد.

دوران طفولیت و کودکی را با تربیت صحیح اسلامی والدین همراه با آشنایی با معارف دینی گذرانید و در سن هفت سالگی برای شروع تحصیلات قدم به دبستان نهاد و این مقطع را با موفقیت سپری کرد.

خواهرم قبل از هر چیز استعمار از سیاهی چادر تو می‌ترسد تا سرخی خون من

سپس در مدرسه راهنمایی تا سال سوم راهنمایی تحصیل کرد، ولی به علت مشکلات خاص ادامه تحصیل برای نامبرده میسر نشد و به کار و فعالیت پرداخت و کمک کار خانواده در امر معاش زندگی شد. شهید رفیعی از روحیه خوب و اخلاق نیکو و پسندیده و برخوردی مناسب با دیگران بهره‌مند بود هیچ گاه کسی را ناراحت نمی‌کرد و با همه به ملاطفت و مهربانی برخورد می‌کرد.

به پدر و مادرش احترام گذارده در تمام امور به آن‌ها کمک می‌کرد و در انجام کار‌ها از جدیت و پشتکار و دقت نظر برخوردار بوده و امور محوله را به نحو احسن انجام می‌داد در مجالس و محافل دینی و مذهبی شرکت فعال داشته و در جلسات قرائت قرآن و نماز جماعت حضوری جدی داشت و در اجرای دستورات دینی و احکام اسلامی و انجام عبادت الهی پرتلاش و کوشا بود.

در سال پیروزی انقلاب با توجه به اینکه در سنین نوجوانی بود همگام با ملت مسلمان در تظاهرات علیه رژیم طاغوت شرکت می‌کرد و پس از پیروزی انقلاب برای پیشبرد اهداف آن و حفظ و صیانت از انقلاب سر از پا نمی‌شناخت و با توجه به تعهد و تدینی که در وی وجود داشت به عضویت سپاه پاسداران در آمده و با عضویت پاسداری به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل اعزام شد.

تا زمان شهادت هفت بار اعزام شده و مدت ۲۶ ماه با مسئولیت فرمانده گروهانی مشغول نبرد با دشمن بعثی و ایثارگری در راه اسلام و انقلاب بود و عاقبت در تاریخ ۱۳۶۷/۳/۹ در منطقه پاسگاه زید در پاتک دشمن به آرزوی دیرینه خود شهادت نائل شد که پس از انتقال پیکر پاک و مطهرش به زادگاهش و با تشییع باشکوه توسط مردم متدین در گلزار شهدای عقدا به خاک سپرده شد.

وصیت‌نامه شهید:

«بسم الله الرحمن الرحیم

هرگز از دشمن هراسی نداشته باشید. کسی که خدا با اوست از هیچ قدرتی جز قدرت او هراس ندارد.

 الحمد لله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آل الظاهرین

خامسوا قبل ان تخامسوا

اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک

انا لله و انا الیه راجعون

با سلام بر مهدی موعود (عج) منجی عالم و بر پادارنده حکومت اسلامی در سر تاسر گیتی و با سلام بر نائب مهدی خمینی بت شکن، اما بزرگوار که جانی تازه به ما داد و ما را از خواب گران بیدار کرد.

درورد بر شهدای اسلام از حمزه تا حسین (ع) و از حسین (ع) تا شهدای انقلاب خونبار اسلام و با سلام و درود بر شما امت رزمنده و شهید پرور که در پشت جبهه به فعالیت خود امیدوارید و صدای هل من ناصر ینصرنی امامتان را لبیک گفته و او را یاری کردید و سلام بر شما ایثارگران جبهه‌های حق علیه باطل که با نیروی ایمان به خدا به دشمنان اسلام حمله کردید و دشمنان را به خاک و خون کشاندید و راه این شهدای کربلای حسین را ادامه دادید ما می‌رویم تا کربلا را از دست این *** آزاد سازیم.

از شما می‌خواهم که نگذارید این منافقان در میان شما تفرقه بیندازند بدانید و آگاه باشید که اینان به جایی نخواهند رسید و عاقبت امر خداوند آن‌ها را نابود خواهد کرد و ما رزمندگان هستیم که انشاءالله بر تمام کفر جهانی هجوم می‌آوریم و برنامه اسلام وخدا را در تمام نقاط کره زمین برقرار می‌کنیم من از شما مردم می‌خواهم که امام و رهبر بزرکوار این خمینی عزیز را تنها نگذارید.

چند سخن با شما مردم شهید پرور هموطن قدر این امام عزیزمان را بدانید و شما را به خدا سوگند همواره رهرو راهش باشید که راهی جز راه حسین (ع) نیست و سخنی با تو‌ ای برادر مهربانم بدان و آگاه باش که برادرت آگاهانه راهش را انتخاب کرد بدان که کسی مرا اجبار نکرد و این خودم بودم که خواسم به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین (ع) پاسخ دهم.

آری برادرم آنقدر به جبهه بیایم تا شهید شوم و چند سخنی با تو‌ای خواهرم قبل از هر چیز استعمار از سیاهی چادر تو می‌ترسد تا سرخی خون من خواهرم حجابت را حفظ کن و منافقین را به لرزه درآور این چنین باش تا مرید زینب باشی.

والسلام

خواهرم قبل از هر چیز استعمار از سیاهی چادر تو می‌ترسد تا سرخی خون من

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها