هرکسی طالب شهادت است، بسم الله

هر وقت که کاروان جبهه به اندیمشک و پادگان «شهید جعفرزاده» می‌رسید و می‌خواست تقسیم شود حاجی بصیر می‌آمد و می‌گفت: «برادران حاج بصیر من هستم. گردان یا رسول‌الله(ص) در خدمت شماست. هر کسی طالب شهادت است بسم‌الله.» و جمعیت زیادی دور حاجی را می‌گرفتند.
کد خبر: ۴۵۲۴۰
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۲ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۰۹:۴۳ - 22April 2015

هرکسی طالب شهادت است، بسم الله

به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع پرس - بدون شک حضور معنوی و قدرتمند سردار شهید حسین بصیر را نمیتوان در صحنههای جنگ و عملیاتهای مهم منکر شد. این فرمانده دلیر از خطه مازندران با تدابیر و نگرشهای درست، در تمام عملیاتهایی که حضور داشت با موفقیت عملیاتها را به پایان رساند.

به مناسبت سالروز شهادت سردار شهید "حسین بصیر" در ادامه خاطراتی از این فرمانده را میخوانید.

علی اکبر بصیر برادر حاج حسین بصیر در خاطرهای میگوید: آن زمان که «حاج بصیر» فرماندهی گردان یا رسول(ص) را به عهده داشت. روزی از طرف فرماندهی لشکر آمدند و به او گفتند: «از طرف فرماندهی لشکر ابلاغیهای آمده مبنی بر اینکه حضرتعالی از این پس به فرماندهی تیپ یکم لشکرمنصوب شدید.»

حاجی ابتدا قبول نکرد ولی بعد از اصرار زیاد برادران فرماندهی، به آنها گفت: «من باید فکر کنم.»

لذا برادران رفتند و فردای همان روز دوباره آمدند و از حاجی پاسخ خواستند. حاج حسین این بار جواب مثبت داد.

من که از این قضیه متعجب شده بودم به حاجی گفتم: «حاجی! چرا همان دیروز جواب مثبت ندادید.»

او در جواب گفت: «دیروز در آن حالت نمیتوانستم فکر کنم و تصمیم بگیرم. راستش رفتم و با خودم فکر کردم امروز که مرا به فرماندهی تیپ منصوب کردند اگر چند روز دیگر بخواهند این مسئولیت را از من بگیرند و بگویند از این پس باید به عنوان یک تیرانداز در جبهه خدمت کنی من چه عکس العملی نشان میدهم؟ اگر ناراحت و غمگین شدم پس معلوم میشود برای رضای خدا این مسئولیت را قبول نکردم. ولی اگر برایم فرقی نداشت پس مشخص می شود که این مسئولیت را برای رضای خدا قبول کردم و فرقی ندارد در کجا خدمت کنم. بعد دیدم اگر بخواهند مسئولیت فرماندهی تیپ را از من بگیرند برایم فرقی نمیکند لذا قبول کردم.»

***

آموزش غواصی در زمستان

«یدالله میرزایی» از همرزمان سردار شهید حاج حسین بصیر قائم مقام لشکر ویژه کربلا از خاطرات این سردار شهید میگوید: هر وقت که کاروان جبهه به اندیمشک و پادگان «شهید جعفرزاده» میرسید و میخواست تقسیم شود حاجی بصیر میآمد و میگفت: «برادران حاج بصیر من هستم. گردان یا رسولالله(ص) در خدمت شماست. هر کسی طالب شهادت است بسمالله.» و جمعیت زیادی دور حاجی را میگرفتند.

ما به عنوان غواص برای انجام «عملیات والفجر8» در آب سرد فصل زمستان تمرین میکردیم. تمرین در آب سرد برای بچهها کمی سخت بود اما حاج بصیر میآمد پیش بچهها و میگفت: بچهها این سردیها چند روزه است و طولی نخواهید کشید که در هوای مطبوع و زیبا و دلنشین بهشت خواهید رفت و ثواب مزد این سردیها را خواهید گرفت. سپس بچهها را به آغوش میکشید.

بعد از «عملیات والفجر8»، روز دوم ما به اتفاق حاجی داخل مسجد فاو بودیم که حاجی گفت بچهها بهتر است برویم داخل سنگرهای بتونی. اینجا مناسب نیست. همین که از مسجد بیرون رفتم، 10 متری نرفته بودیم که هواپیمای عراقی مسجد را بمباران کرد و اگر آنجا بودیم شهید میشدیم.

***

تکبیر در گلزار شهدا

یکی از دوستان شهید روایت میکند: شب 22 بهمن حاج بصیر برای انجام کاری به فریدونکنار آمده بود و به اتفاق جمعی از بسیجیان شام را در منزل شهید خسری بودیم. هنگام شام صدای تکبیر از کوچه برخاست در همان زمان همه از جا برخواستیم و بیرون از خانه آمدیم و تکبیرگویان به راه افتادیم و تا گلزار شهدا رفتیم. حاجی شروع به سخنرانی کرد و درباره جبهه و جنگ و حماسه شهیدان سخن راند در قسمتهایی از سخنانش گفت: ای رفقای شهیدم واقعا از شما خجالت میکشم هروقت که برمزار شما حاضر میشوم احساس شرمندگی و حقارت میکنم که چرا خداوند شهادت را نصیب من نکرده است.

انتهای پیام/

غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
سید علی
|
-
|
۱۱:۰۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۲
0
0
اللهم الرزقنا شهاده فی سبیلک
خداوندا این شهید بزرگوار و دیگر شهدای انقلاب و دفاع مقدس را با حضرت سیدالشهداء و اولیاء و صلحا علیهم السلام محشور فرما. توفیق ادامه راه شهیدان را به ما عنایت فرما
نظر شما
پربیننده ها