آشنایی با فرماندهان دفاع مقدس(3)

شهید ناصر اربابیان فرمانده گردان تخریب لشکر ده سید الشهداء

در 22 آذر 1341 در تهران متولد شد. برادرش حاج محسن در مورد او می‌گوید: منزلمان آن روزها تا 3 یا 4 سال نارمک بود و از سال 45 به یوسف آباد نقل مکان کردیم. از کودکی نام امام و اوصافش را شنیده بودیم و برخی از افراد فامیل به دلیل مبارزه با رژیم طاغوت زندان هم رفته بودند.
کد خبر: ۴۵۲۸۶
تاریخ انتشار: ۰۲ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۴:۰۴ - 22April 2015

شهید ناصر اربابیان فرمانده گردان تخریب لشکر ده سید الشهداء

در 22 آذر 1341 در تهران متولد شد. برادرش حاج محسن در مورد او میگوید: منزلمان آن روزها تا 3 یا 4 سال نارمک بود و از سال 45 به یوسف آباد نقل مکان کردیم. از کودکی نام امام و اوصافش را شنیده بودیم و برخی از افراد فامیل به دلیل مبارزه با رژیم طاغوت زندان هم رفته بودند.

ناصر کتاب زیاد می خواند. برخی کتابها مثل "برای چشمهایت" تاثیر زیادی بر روی او داشت. به طوری که مدتها حتی تلویزیون هم نگاه نمی کرد.

به گزارش فضای مجازی دفاع پرس، شهید ناصر به دور از هیاهو در گردان کار میکرد. او شاگرد خلف حاج عبدالله بود. اعتقاد داشت باید آینده جنگ رو دید، باید برای 20 سال جنگ نیرو و برنامه داشت. لذا با این استراتژی مسولیت آموزش تخریبچی ها رو به عهده گرفت. آبانماه سال 63 مقر آموزشی چم امام حسن در قصرشیرین رو برپا کرد و با همفکری شهید نوریان کارآموزش نیروها رو شروع کرد. این دوره آموزشی از بهترین دوره ها بود و بچه هایی که در این دوره تربیت شدند گره گشای عملیاتها بودند.

شهید فیروزبخت، صدیق، تابش، روشنی، کریمی و... ازجمله اونها هستند

 آبانماه سال 64 اردوگاه آموزشی چم امام حسن(ع) قصرشیرین ایستاده ازچپ شهیدحاج ناصر، شهید بهرامی، شهید نوریان، شهید تابش، شهید برخورداری، شهیدکریمی، شهید روشنی، شهید صدیق

متن زیر روایت جعفر طهماسبی از مفقود شدن شهید ناصر اربابیان است:

با اوج گیری انقلاب در مسجد محل (شفا) که امام جماعتش آیت الله آقا سید رضی شیرازی بود به مبارزه پرداخت و در راهپیماییها با عنوان انتظامات برخورد فعالی داشت. در روزهایی که امام وارد کشور شده بودند از اعضای انتظامات منزل امام بود. آن روزها تاثیر ویژه ای بر روح او داشت

مقر اصلی تخریب لشگر ده سیدالشهداء (ع) که به موقعیت الوارثین شهرت داشت در سر راه پیشروی دشمن قرار داشت. بچههای تخریب با فرماندهی شهید اربابیان آماده میشدند تا با مین گذاری مقابل دشمن جلوی آنها را سد کنند.
خبرگزاری فارس: پیکر این فرمانده 13 سال در فکه جا ماند + عکس
 

هنوز فروردین 67 به نیمه نرسیده بود که دشمن مقر گردان تخریب در شهر بیاره عراق رو بمباران شیمیایی نمود و تمام بچههای گردان و شهید ناصر اربابیان که فرمانده بچهها بود به شدت مصدوم شد.

او از ناحیه چشم، پوست و ریه به شدت آسیب دید و در بیمارستان لقمان و بقیه الله تهران بستری شد. شدت صدمات به حدی بود که می بایستی ماهها در بیمارستان بستری و تحت نظر باشد. اما حاج ناصر نگران گردان بود. او میدانست که بهم خوردن سازمان رزم گردان تخریب یعنی زمینگیر شدن لشگر سیدالشهداء (ع).

او و همسنگرانش به شهیدان نوریان و زینال الحسینی فرماندهان شهید گردان قول داده بودند که تا زنده اند نگذارند تخریب از نیروهای عملیاتی خالی بمونه.

لذا با همه صدماتی که دیده بود خودش رو به جبهه رسوند و  این عزیز با همان حالت مصدومیت در حالی که چشمانش به شدت به نور حساس شده بود و از سوزش تاولها و سرفههای پی درپی رنج میبرد در اردیبهشت ماه سال 67 مجددا به جبهه برگشت و بچههای تخریب سازماندهی شدند و در مین گذاری روی ارتفاعات مشرف به شهر ماووت شرکت کردند.



سال 67 سال سرنوشت سازی برای جبههها بود. از یک سو دشمن با کمک استکبار جهانی با تمام توان به مواضع ما در جبهه یورش برد و از طرف دیگر جنگ شهرها قوت گرفت و رویارویی آمریکا با جمهوری اسلامی در منطقه با حمله به سکوهای نفتی و زدن هواپیمای مسافربری آغاز شد.

اواخر تیرماه 67 بود که دشمن بعثی از جبهه شرهانی و فکه برای هجوم به خاک کشورمان و تهدید شهرهای شوش، اندیمشک و دزفول عملیات خود را آغاز کرد و ابتدا با بمباران شدید هوایی و گلوله باران منطقه، مقاومت نیروهای ارتشی مستقر در خطوط پدافندی در این دو جبهه را شکست و از سمت فکه تا تپه های «برغازه» محل استقرار یکی از تیپهای ارتش جلو آمد و از طرفی مقر اصلی تخریب لشگر ده سیدالشهداء (ع) که به موقعیت الوارثین شهرت داشت در سر راه پیشروی دشمن قرار داشت. بچههای تخریب در مقر، با فرماندهی شهید اربابیان آماده میشدند تا با مین گذاری مقابل دشمن و عملیاتهای انفجاری جلوی دشمن را سد کنند.

 

شهید اربابیان صبح روز 22 تیرماه 67 به همراه یکی دیگر از رزمندگان تخریب با موتور سیکلت برای شناسایی دشمن از طریق جاده فکه اقدام میکنند که در محل استقرار تیپ پدافند کننده در منطقه که به دست دشمن افتاده بود با انبوهی از تانک و نفربر مواجه میشوند و در مسیر برگشت با سربازان دشمن روبرو شده و در حالی که روی جاده با موتورسیکلت در حرکت بود از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله قرار میگیرند و بعد از طی مسافت کوتاهی به علت خونریزی شدید و ضعف و عدم توانایی هدایت موتور سیکلت به زمین میخورد و دشمن برای دستگیری ایشان اقدام میکند اما همراه او موفق میشود از چنگ دشمن فرار کند و بعد از 4 ساعت پیاده روی خود را به مقر الوارثین برساند.

 

غروب روز 22 تیرماه 67 دشمن از مواضع خود عقب نشینی کرد و بچههای تخریب با حضور در منطقه موتور سیکلت را در وسط جاده سالم پیدا کردند که کنارش خون زیادی ریخته بود و جای چرخهای نفربری که حکایت از انتفال ایشان به مواضع دشمن میکرد. بچه ها تمام خاکهای منطقه را که احتمال دفن ایشان میرفت وارسی کردند اما اثری از این عزیز نیافتند.

هیچ کس جز زمین داغ فکه نمیدانست با فرمانده دلاور ما چه کردند تا اینکه در خردادماه سال 1380 در عملیات تفحص آن پیکر مطهر به آغوش میهن اسلامی ما بازگشت و در گلزار شهدای بهشت زهراء (س) قطعه سرداران (29/ ردیف 18/ شماره 9) در جوار امیر سرافراز ارتش جمهوری اسلامی سپهبد شهید علی صیاد شیرازی آرام گرفت.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار