به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس به نقل از حوزه، هفتم ذیحجه سالروز شهادت امام بزرگواری است که با مجاهده و نقش آفرینی بی بدیل در تاریخ اسلام و مکتب اهل بیت(ع) به حرکت اسلامی و رشد شیعی شتاب داد و تاریخ را از موهبت وجود خویش بهره مند ساخت. در حقیقت، همه امامان معصوم(ع) همچون حلقههای متصل به یکدیگر عمل کردند که اگرچه حسب شرایط دوران شان، رفتارهای متفاوتی را از خود بروز می دادند، اما روح حاکم بر رفتار ائمه علیهم السلام ثابت بود و به تعبیر رهبر معظم انقلاب که از کارشناسان برجسته تاریخ به شمار می روند، در بررسی سیره ائمه علیهم السلام با یک انسان 250 ساله مواجه هستیم که در شرایط مختلف، به گونه های متفاوت رفتار می کند، اما از یک رویه و رویکرد مشخص برخوردار است. به همین مناسبت مجلس علمای بحرین طی یادداشتی که در پایگاه رسمی خویش منتشر کرده، به بررسی جهاد اهل البیت علیهم السلام پرداخته که خبرگزاری حوزه با ترجمه این یادداشت، عاشقان و محبان اهل بیت علیهم السلام را میهمان این خوان علمی و معرفتی می کند:
* سه رکن تربیت و شرایط مسلمانان پس از پیامبر
فرآیند تربیت بر سه اصل استوار است: مربی، نظام تربیتی و تربیت شونده. و هنگامی که یک فرآیند تربیتی فاقد مربی مناسب یا نظام کارآمد تربیتی باشد، به انحراف می انجاد و به ثمر نمی نشیند.
اسلام آمده تا جامعه بشری را با رهبری رسول خاتم محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) تربیت کند و برنامه های پیامبر(ص) در راه دشوار تربیت، گسترده است. ایشان توانست در پرتو دین اسلام و نظام تربیتی اسلام، جامعه جاهلیت را به امتی نیکوکار و رشد یافته تبدیل کند.
اما جامعه اسلامی پس از پیامبر(ص) فاقد یک مربی مناسب بود و از این رو اولین عنصر از عناصر سه گانه تربیتی خود را از دست داد و فقدان این عنصر موجب فساد دو عنصر دیگر در فرآیند تربیتی آن روزگار شد؛ چرا که در آن زمان کسی که پس از پیامبر(ص) خود را رهبر این تجربه گمان میکرد، از لحاظ علم و عصمت و پاکی و قدرت و شجاعت و کمال، شایسته این مقام نبود.
آری، پس از پیامبر کسی فرمان هدایت این تجربه را در اختیار گرفته بود که معصوم نبود و در مفاهیم رسالت ذوب نشده بود و نمیتوانست امت را از انحراف از مسیر پیامبر(ص) حفظ کند، انحرافی که مسلمانان در آن زمان متوجه عمق تاثیرات منفی آن بر امت و دین نبودند. شاید آنها گمان میکردند فقط رهبر آنها عوض شده و نمیدانستند که مسیر رهبری آنها نیز تغییر یافته است.
* نقش آفرینی ائمه علیهم السلام در 2 جبهه
در این میان ائمه (علیهم السلام) به بازسازی، حفظ اسلام و تجربه اسلامی و حکومت پیامبر(ص) روی آوردند و در حد توان خود تلاش کردند امت اسلامی را از فرورفتن بیشتر در انحراف و فروپاشی حفظ کنند و در دو جبهه اصلی در مقابل این انحراف بزرگ قرار گرفتند، انحرافی که جز پیامبر(ص) و اهل بیت بزرگوار ایشان کسی از عمق و خطرات آن برای دین و امت آگاه نبود.
دو جبهه ای که ائمه (علیهم السلام) تلاش و فعالیت خود را در این دو جبهه متمرکز کرده بودند عبارتند از:
1. مصون سازی امت از فروپاشی به دست رهبران نا اهل و تقویت امت به قدری که بتواند با گام های محکم به حرکت خود در مسیر صحیح ادامه دهد.
2. تلاش برای در اختیار گرفتن زمام رهبری تربیتی و حکومت و محو آثار انحراف و بازگرداندن رهبری امت اسلام به جایگاه اصلی خود و در نتیجه تکمیل عناصر تربیت و همراه ساختن امت با حکومت و رهبری صالح.
اما هدف دوم به گونه ای بود که ائمه(ع) در دراز مدت به دنبال تحصیل آن بودند؛ چرا که باید شرایط لازم و متناسب با مجموعه ارزش ها و اهداف و احکام اساسی پیامبر (ص)مهیا میشد، شرایطی که باید به نام اسلام و از طریق تشکیل حکومت و رهبری دینی و به نام خداوند در جامعه ایجاد میشد.
از این رو نظر ائمه(ع) در مورد در اختیار گرفتن زمام رهبری این بود که پیروزی مسلحانه آنی و لحظه ای برای تشکیل حکومت اسلامی کافی نیست و حصول این امر متوقف است بر تشکیل یک ارتش عقیدتی که به امام و عصمت او ایمان مطلق داشته تمام اهداف بزرگ او را باور داشته باشد و از برنامه های حکومتی امام حمایت کند و از دستاوردهای امت اسلامی پاسداری کند.
اما فعالیت جبهه اول، در هر شرایطی قابل اجرا بود و ائمه (علیهم السلام) نیز حتی در شرایطی که اوضاع برای در اختیار گرفتن زمام حکومت نامناسب بود در این جبهه فعالیت میکردند.
فعالیت این جبهه چیزی نبود مگر عمق بخشیدن به جنبه های فکری، معنوی، عقیدتی و سیاسی امت اسلام، با هدف تحکیم عقیدتی امت و مصون سازی آنها از فروپاشی فکری به وسیله ایجاد پایه های معرفتی و نیز ایجاد و تقویت روح رسالت در امت و ایجاد احساسات صادقانه نسبت به این رسالت در میان امت.
فعالیت و ایفای نقش ائمه(ع) در این دو جبهه مستلزم این بود که به نقش تبلیغی مثبت و فعال خود برای حفظ رسالت و امت و حکومت و حمایت پیوسته از این مسیر بپردازند.
از طرفی هرچقدر انحراف جامعه بیشتر میشد، ائمه(ع) نیز تدابیر لازم و متناسب در مقابل آن اتخاذ میکردند و هر مشکل و انحراف عقیدتی جدیدی حاصل میشد و رهبران منحرف امت از حل و درمان آن ناتوان بودند، ائمه(ع) راه حل مناسب آن را ارائه نموده و امت را از خطرات تهدید کننده حفظ میکردند.
* تلاش برای حفظ جامعه اسلامی از نظر عقیدتی
بدین ترتیب ائمه(ع) همواره تلاش میکردند تا جامعه را در سطح مطلوب عقیدتی نگاه دارند، به گونه ای که امت در خطر انحراف و تباهی قرار نگیرد و به همین خاطر بود که شیوه رفتار ائمه(ع) در زمینه های متنوع به خاطر تعدد زمینه ها و شرایط فرق میکرد زیرا، ائمه(ع) رهبران توانایی بودند که به دنبال اجرای اسلام و حفظ انسانیت بودند.
ائمه(ع) مسؤول حفظ میراث پیامبر اعظم(ص) و ثمرات تلاش ایشان در چهار محور زیر هستند:
1. دین و شریعتی که پیامبر(ص) از سوی خداوند متعال آورده که عبارت است از قرآن کریم و سنت شریف نبوی.
2. امتی که پیامبر(ص) با دست خویش آن را تاسیس و تربیت نمود.
3. نهاد سیاسی و حکومتی اسلامی که پیامبر(ص) آن را تاسیس کرد و پایه های آن را بنا نمود.
4. رهبری نمونه پیامبر و تربیت همتایان خود از اهل بیت طاهرین برای رهبری جامعه پس از خود.
گرچه در آن زمان در دست گرفتن زمام رهبری برای ائمه(ع) که جانشینان تعیین شده توسط رسول خدا(ص) بودند ممکن نبود، اما این باعث نشد این بزرگواران به قدر توان خود از تلاش برای حفظ جامعه از فروپاشی سیاسی و عقیدتی چشم پوشی کنند و شرایطی که پیش آمد باعث نشد ائمه نسبت به امت مسلمان، رسالت و شریعت اسلامی بی تفاوت باشند و از آن در برابر خطر فروپاشی محافظت نکنند.
و بر این اساس بود که زمینه های فعالیت ائمه(ع) با وجود اختلاف شرایط زمان و حکومت های موجود و فرهنگ و آگاهی و ایمان و معرفت امت نسبت به ائمه و فرمانبری آنها از حاکمان منحرف و میزان التزام حاکمان به دستورات اسلام متفاوت شد.
* رویکرد ائمه علیهم السلام در قبال حُکام
ائمه(ع) همواره در برابر حکومتهای موجود و رهبران منحرف، فعال بوده و از انحراف بیشتر حاکمان به وسیله کلام خود یا به وسیله انقلاب مسلحانه جلوگیری میکردند، همانند انقلاب و قیام امام حسین علیه السلام علیه یزید که به قیمت جان ایشان تمام شد و این مبارزه و مقابله گاه از طریق مخالفت مستمر برای سرنگونی رهبران منحرف انجام میشد و البته ائمه هنگامی که سرزمین اسلامی مورد تهدید کفار قرار میگرفت از آن حمایت میکردند.
و بدین ترتیب ائمه(ع) فعالیت مستمری در تربیت عقیدتی و اخلاقی و سیاسی جامعه داشتند که این امر مهم از طریق تربیت اصحاب و علما و ایجاد مکتب علمی و تربیت شخصیت های برجسته ای حاصل میشد که همین شخصیت ها نیز به انتشار اندیشه و فرهنگ صحیح اسلام و تصحیح اشتباهات دینی و مقابله با جریان های فکری و سیاسی یا شخصیت های منحرف میپرداختند. یکی از مهم ترین وظایف این شخصیت ها و علما این بود که مردم را به سوی رهبران الاهی شایسته پس از پیامبر یعنی همان اهل بیت اطهار(ع) دعوت میکردند و بر معرفت و ایمان مردم نسبت به امامت و رهبری شایسته دینی می افزودند.
* ارتباط مستقیم و وسیع با مردم
ائمه(ع) علاوه بر این با زندگی عمومی مردم همراه بوده و به طور مستقیم با توده وسیعی از مردم ارتباط و همدردی داشتند و این طیف گسترده نفود و رهبری مردمی ائمه(ع) امری است که ناگهانی و تصادفی و فقط به خاطر انتساب با رسول خدا(ص) به دست نیامده؛ چرا که در آن زمان هم بسیار افرادی بودند که به رسول خدا(ص) منتسب بودند، اما از چنین جایگاه مردمی برخوردار نبودند، زیرا امت اسلام این گونه نبود که بدون سبب سرسپرده کسی شود و زمام قلب و رهبری خود را به او بسپارد به ویژه هنگام بحران ها مشکلات.
بدین ترتیب بود که اسلام از لحاظ نظری از انحراف به سلامت ماند، اگر چه برخی مصادیق مخدوش شد. همچنین به برکت رهبری فکری و معنوی اهل بیت(ع) امت اسلام به امتی عقیدتی تبدیل شد که توانست در جبهه جنگ فکری و سیاسی کفار ایستادگی کند و توانست قدرت و همبستگی خود را در این زمینه بازیابد همان گونه که در دوران معاصر نیز شاهد این قدرت بوده ایم.
ائمه(ع) تمام این پیروزی ها را به برکت توجه و اهتمام خود به تربیت نسل صالحی به دست آوردند که به امامت آنها و فضیلت و شرافت ائمه(ع) را باور داشت و ائمه نیز به گسترش آگاهی این نسل توجه داشتند و برای تربیت و حمایت فکری از آنها برنامه ریزی میکردند و پیوسته آنها را به ابزارهای ایستادگی در برابر مشکلات فکری مسلح میکردند و سطح آگاهی این ارتش عقیدتی را همواره به گونه ای افزایش میدادند که بتواند اهداف رسالت را دنبال کرده و آنها را در زندگی خویش جاری سازد.