به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در نیمههای دهه هفتاد و سالهایی که هنوز فرمانده سپاه ثارالله کرمان بود و در دورانی که دولت اصلاحات تازه کار خود را آغاز کرده بود، در یک سخنرانی در سال ۷۷ لب به شکایت از سیاسیکاریها و پروپاگاندای برخی رسانهها علیه انقلاب و ولایت فقیه باز میکند و به جامعه، بخصوص جریان حزباللهی، نسبت به خطر این اقدامات هشدار میدهد.
متن کامل این سخنرانی به شرح زیر است:
«این تفاهم و این اتحادی که بر جبهه ضد اسلام و ضد حکومت اسلامی به وجود آمده در هیچ بخشی از دوره تاریخ انقلاب ۲۰ سال گذشته وجود نداشته است که ضد انقلابها، و متحجرین و آفتهای گوناگون و مارکسیستها جمع شوند، اجتماع کنند، زبانشان باز شود و قلمهایشان به حرکت بیاید و به مقدسات ملت توهین کنند.
والله بحثم فرمانده کل سپاه تنها نیست که آن هم خیلی مهم است و آن موضوع را بیان خواهم کرد. اما نمونههایی و مقالههایی از روزنامههای خودمان به همراه آوردهام که در زمان خودی چاپ شده و در دوران حکومت اسلامی زیر لوای حکومت اسلامی چاپ و توزیع شدهاند و شنیدیم و خواندیم و این میشود عادی. وقتی راس حکومت تقدسش شکسته شود.
وقتی که اساس حکومت با حجم خونهایی که در راه آن داده است زیر سئوال برود. وقتی که بنیانگذار نظام با همه قداستی که در میان ملت دارد که با فرمان او و برای حکومت اسلامی، مردم عزیزانشان را روانه جنگ کردند و خون دادند، زیر سئوال برود و تقدس آن به تمسخر گرفته شود دیگر آقا و آقای هاشمی رفسنجانی و دیگران تقدسشان شکسته خواهد شد؛ و اگر این طور شود هیچیک از شما محلی از اعراب ندارید. این روشن است.
هیچکس نمیآید با یک وضعیت مشخصی به جنگ فرهنگ، اعتقادات و آگاهیهای یک ملت برود. همیشه تاکتیکی حرکت میکنند و شیوههای خاصی را انتخاب میکنند. یکی، یکی انسانها را از مشروعیت میاندازند، حرمتهایشان را میشکنند. وقتی حرمتها شکسته شده، تقدسها شکسته شد و این برای مردم عادی شد، عظمتها و کرامتها از بین میرود و آن وقت حرکت دشمن آغاز میشود.
من نمونههایی از مقالههایی که از سال ۷۶ تاکنون چاپ شده آوردهام و آنها را میخوانم. شما توجه داشته باشید از راس حکومت اسلامی تا اصل حکومت اسلامی و دیگر ارکان نظام چگونه مورد تجاوز آنان است.
اولین هجوم دقیقاً به مقدسترین کانون این نظام مقدس بود یعنی اصل ولایت فقیه است. بحثهایی در مورد اصل ولایت فقیه، بحث ولایت مطلقه فقیه آوردند و دنبال کردند و به اصطلاح، اذهان را آماده کردند تا یک مرتبه به خود شخص، ولی فقیه و اصل فقیه تاختند. شما به نمونههایی از آنها توجه کنید ضمن اینکه بعضی از آن بحثها اساس اعتقادات دینی ما را زیر سئوال میبرد.
آقای سروش تئورسین و پیامبر این جمع با نفی حکومت اسلامی هیچ چیز را باقی نمیگذارد. کسانی که نشریه دارند و نشریه کیان را اداره میکنند در یکی از مقالهها که مقاله نویس آن هم آخوند است، کلمه آخوند میگوییم که جسارت به روحانیت نباشد؛ چون واقعاً وقتی فرمانده کل سپاه اعلام کرد بخشی از آخوندهایی که چهره منافقانه دارند بعضی دردشان گرفت و پشت آن سنگر گرفتند و گفتند این توهین به روحانیت است.
مثل اینکه وصیتنامه حضرت امام را نخواندهاند. مثل اینکه تاریخ انقلاب را به یاد ندارند. مثل اینکه اولین مرتبه است که به گوششان میخورد. فرد دیگری در مقالهای در میتینگی اعلام میکند بحث ولایت فقیه باید تبدیل شود به یک انتخابات دورهای، کوتاه مدت و هر چند وقت یک بار انتخابات، ولی فقیه داشته باشیم و هر دورهای فردی در جامعه ما مطرح شود؛ و آقای… نکته دیگری عنوان میکند که قابل تامل است. میگوید: خبرگان رهبری در اختیار یک جمع و روحانی باشد. صحیح نیست و قشرهایی مثل زنان، دانشجویان و کارگران میتوانند در آن نقش داشته باشند. یعنی زنان، دانشجویان و کارگران عضو مجلس خبرگان شوند برای تعیین رهبری.
فردی میگوید ما خط قرمز نداریم، خط قرمز خداست، پیامبر و ائمه معصومین (ع) هم در خط قرمز آن قرار ندارند. این نمونه حرف که بعضاً حتی ساحت مقدس امام زمان (عج) را زیر سئوال بردند، من تعجب میکنم اینها در محضر ملت ایران نوشته میشود و همه ما سکوت میکنیم. منتظر هستیم یک سخنران بیاید یک جایی جملهای را بگوید و او مورد الهام قرار بگیرد و بر برچسب خطی و گروهی به آن زده شود. آن وقت همه ما دفاع کنیم یا دفاع نکنیم، حرکت کنیم یا نکنیم. این یک توجه عمومی را میخواهد. یک تلاش عمومی را میخواهد. اگر این روال پیش برود باید بگوییم این حادثههایی که داریم و برای آن سینه بزنیم به وجود میآید.
نشریه ایران فردا، فرهنگ نماز را زیر سئوال میبرد و در نشریه جامعه سالم ظهور امام زمان (عج) زیر سئوال رفته است. یا در نشریه کیان مینویسد حزب الله گروهی سرخورده و ناامید و آرمان باخته که احساس میکنند جنگ را باختهاند و دوره تاریکی اش سپری شده است و در دوران سازندگی جایی ندارد و میخواهند با استراتژیک رعب و وحشت، مردم را به جایی که نمیخواهند ببرند. از این گونه اراجیف در روزنامههای متعددی مثل جامعه و مبین و این طیف روزنامهها وجود دارد.
اینکه سخن فرمانده کل سپاه را جمله به حقی است که گفته میشود ما تا دیروز با اسلحه در مقابله دشمنان خودمان ایستادهایم و امروز در واقع شمشیر ما زبان ما است و با این شمشیر زبان جلوی این افراد میایستیم. این را تحریف میکنند. آنها میدانند چه گفته شده، اما مترصد فرصت بودند چرا سپاه و روحانیت یک مرتبه مورد هجوم واقع شده، چون تنها اینها سد هستند. اگر این دو سد را بشکنند همه چیز را حل کردهاند. یک تجربه تلخ دارند. در سال ۵۷ و ۵۶ همین بازیها وجود داشت و تا انتهای سال ۵۹ هم ادامه داشت.
شما یادتا میآید در خیابانها (از جمله کرمان در چهارراه کاظمی) چپیها و مارکسیستها جمع شدند و جوانان رفتند با آنها بحث سیاسی میکردند و درگیر میشدند که به زد و خورد میانجامید. این وضعیت تمام شد. وقتی که به اصطلاح بحث فرهنگی و سیاسی آنها در فضای باز تمام شد اسلحهها از خانهها بیرون آمد و روزانه ۴۰ پاسدار و اورکت پوش و حتی کسانی که محاسن داشتند به شهادت میرسیدند.
اینطور نیست در پس این بحثهای فرهنگی که به اصطلاح امروز از هجمه فرهنگی تبدیل به یک حرکت اجتماعی و سیاسی شد صرفاً همین باشد. خیلی بدتر از این است. امروز حمله به این سدها انجام شده و این سابقه دارد. در گذشته هم همینطور بوده است.
در حادثه کردستان که بچههای این ملت جلوی تازه عروسهای دموکراتها سرشان بریده میشود و در خونهای خود دست و پا میزدند تا در بمباران یک زندان بیش از ۱۵۰ نفر را به شهادت رساند. چقدر پاسدار سر بریده شد که این مسائل در جامعه ما تکان دهنده است و در سراسر ایران اجساد شهدای مطهر ما پراکندهاند. در آن روزها همین آدمها با چهره دلسوزانهای پیک صلح شدند.
در کردستان در اولین بیانیهای که صادر کردند خروج و انحلال سپاه را از کردستان عنوان کردند که بتوانند به راحتی به اهداف خودشان برسند. شعار انحلال سپاه، شعار جدیدی نیست. در هر مقطع مطرح شده و این حرکت همخوانی با اهداف آمریکا دارد. اینکه آمریکایی از شروع خودشان از ابتدا انحلال سپاه عنوان میکنند.
باید توجه داشته باشیم، ما نباید تماشاگر باشیم، هر روز یک حریم شکسته شود و سدی فرو بریزد و منتظر باشیم تا آتش آنچه زمانی به تمام جامعه سرایت میکند. ما نمیتوانیم بنشینیم. مگر سپاه فقط برای خون دادن است ما بنشینیم حادثههای سال ۵۹ و ۶۰ به وجود بیاید و در آن حادثه حزب جمهوری اسلامی، جمعی از شخصیتها به شهادت برسند و آن وقت بگوییم، چون ما نظامی هستیم در درجات خود ما قایم شویم و بترسیم که مارک نظامی گری به ما بزنند. این برخلاف تقوا است.
بی غیرتهایی که در هیچ کجای صحنههای انقلاب حضور نداشتند به ما مارک میزنند و ما را به وصیت نامه امام راحل توجه میدهند که این حرکت ما سیاسی است، این جناح بندی سیاسی است! که ارکان نظام را بنیان نظام را شما مورد هجوم قرار دادید. ما سکوت بکنیم؟ که این دخالت در مسائل سیاسی است؟
اگر نظامی گری ما مانع از برخورد با تجاوز شما میشود ما لباسها را از تن خود بیرون میآوریم. ما این لباس را به تن کردیم برای دفاع از این ملت. حتی برای دفاع از شما نامردها، شرم نمیکنید؟ به این مزارهای شهید نگاه کنید. هیچ روستایی نیست که قبر شهید نداشته باشد. ما نبینیم، سکوت کنیم که شما هر کاری خواست بکنید، هر توطئهای که دلتان خواست انجام دهید.
آن وقت حرکت مسلحانه را شروع کنید. ما بیاییم و بیافتیم توی ملت، ما صبر کنیم شما ملت را جناح بندی کنید، قشربندی کنید، گروه بندی کنید. جوانان را اغفال کنید و آنها را با تحریفهای خود فریب دهید. سپاه و لشگر درست کنید برای خودتان؟ حرفهای آقای رحیم صفوی، حرف هر حزب اللهی است، حرف همه بسیجیها است.
اگر شناسنامه آنهایی که مقاله نوشتند اینجا مطرح میکردند انسان باید بر پیشانی خودش بزند که چه میشود یک دفعه اینها میدان پیدا میکنند. شما که ادعای جامعه دموکراتیک را دارید شما خودتان نمیدانید همه نظریات در جامعه غرب به بن بست رسیده؟
شما که امروزه ادعا میکنید حکومت دینی نمیتواند پیچیدگی جهان را حل کند، شما ندیدید مارکسیست با این ادعا از هم پاشید. شما نظریه و مدیریت جنگل را میخواهید پیاده کنید؟ ما تجربه داریم با چشم خودمان دیدم یک بچه نابالغ ۱۲ ساله را آوردند و بر سرنوشت ملت حاکمت کردند، تاجگذاری کردند و هیچکس هم دم نزد. بگذاریم این واقعیتها تکرار شود؟ بگذاریم همه خونها بر باد برود. ما نگران باشیم که نظامی هستیم و برچسب بزنند. توی روزنامهها مزخرف و دروغ مینویسند. الو سلام (ستون روزنامه سلام): «من از ستاد مشترک سپاهم و صحبتهای آقای رحیم صفوی حرفهای شخصی ایشان است و حرفهای سپاه نیست.»
والله تا پای جان ایستادهایم. مگر میگذاریم حوادث ۵۹ تکرار شود؟ مگر میگذاریم حوادث سال ۶۰ تکرار شود؟ مگر میگذاریم یک بار دیگر شخصیتهای بزرگ ما را به شهادت برسانند؟ مگر ما نمیدانیم در پس این حرکتهای مزورانه به اصطلاح فضای باز سیاسی و تسامح و تساهل چه فتنه بزرگی وجود دارد؟ ما نمونههای آن را میبینیم؛ بنابراین من استدعایم از مردم حزب اللهی شریف، جوانان و دانشجویان این است که در صحنه باشید. به توطئهها دقت کنید به مطلبی که نوشته میشود دقت کنید. به موضوعاتی که تیتر میشود دقت کنید.
هر روز در این روزنامهها مثل یک بمب، انفجاری برای ملت به وجود میآورند با تیترهایی که انتخاب میکنند. یک روز میبینیم با یک تیتر درشت در روزنامه «ارزش» بی ارزش مینویسد، هاشمی شکایت میکند. از بین همه مصاحبهها یکی را انتخاب میکنند که دختر و پسر میتوانند با هم باشند و منعی ندارد. اینها را با تیتر درشت درج میکنند.
چه نتیجهای میخواهید بگیرید؟ دانشگاهی که امام راحل فرمودند در صحنه باشید، هوشیار باشید و در مسائل سیاسی که مقام معظم رهبری اصرار دارند حضور داشته باشیم و چه و چه، اگر سکوت کنیم آن زندانهای ۵۵ و ۵۶ و آن کشتارها در دانشگاهها به وجود خواهد آمد. دقت کنید و توجه کنید و حساسیت داشته باشید. بحث گروه و بحث جناحهای چپ و راست امروز نیست، بحث یک هجمه عظیمی است که متاسفانه در خودیها مطرود شده، وجود دارد.»
انتهای پیام/ 161