به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، در سالروز شهادت «اسماعیل محسنی معلمکلایی» دستنوشتههای این شهید را از نظر میگذرانیم.
«اسماعیل محسنی معلمکلایی» فرزند «عیسی» پانزدهم مرداد ۱۳۳۷ در ساری به دنیا آمد و در تاریخ یازدهم اردیبهشت ۱۳۶۱ در عملیات بیت المقدس در خرمشهر به شهادت رسید.
وصف پرواز یک پرنده عاشق
پرنده عاشق همانند کسانی که میخواهند به معراج برسند و به بیمنتهای درجه عشق دست یابند، همانند کبوتر عاشق، پرواز را میپرستند. همانطور که پرنده عشق، پرواز را دوست دارد و پرواز را میپرستد، یک عاشق هم همانند کبوتر معشوق خود را میپرستد.
پرواز یک عاشق به کهکشانها با خیال و رویاها صورت میگیرد و ملکه زیبایی را پرواز و معشوق میداند و با پرواز به دوران قبل و بعد از خودش، سیر و سیاحتی مینماید تا اینکه به معبود خود برسد و یک عمر او را ستایش کند.
سالهای فراق
سالها بود که پیوندمان را با معشوق در سپیده فجر در کوهساران جشن میگرفتیم و بر دیـواره کوههـا شعر رهایی مینوشتیم. سالها بود که از شهر ستم زدهی ویران دل پریدیم و دل به کوه و صحرا زدهایم تا چند لحظهای شکوه آزادی را مزه مزه کنیم. سالها بود که به تمنای شنیدن آوای نسیم و سرود بلبل و بانگ پروانه فریاد عاشق به کوه میرفتیم تا از ورای امروز و فردا ندای «عشق» را بشنویم.
ناله شمع گریان
من شمع گریانم عزیز، بیا تو پروانه این شمع باش.
من شمع تو باشم و تو پروانه من، یا هم تو معشوق من باش و من عاشق تو.
شمع و پروانه در عاشقی و عشق، سنت و رسوم و آداب عشق را رعایت میکنند؛ یعنی از سوز و گداز شمع، پروانه میسوزد یا از غرور بیجای شمع، پروانه فدا میشود. پس پروانه را یک عاشق میدانیم و آن را اسوه و الگو قرار میدهیم تا در عشق و راهی که انتخاب کردهایم، به حد جان ادامه بدهیم و از آن گلایه و شکایتی نکنیم که سوختیم.
این مدعیان در طلبش بیخبرانند
کان را که خبر شد خبری باز نیامد
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
ندای دل شکسته
برای همیشه تنهایی را دوست داشتم و دارم و داشتم؛ به خاطر اینکه بعد از دیدن روی محبوب خود از سر صبح الی شام تار که فارق میگشتم و به یک تنهایی نیاز داشتم تا در عالم رویا به پرستش محبوب بپردازم و او را عبادت کنم، با او در عالم رویا به درددل بپردازم. از این رویاهای شیرین که بیشتر وقت زندگیم را تشکیل میداد لذتی عجیب میبردم، هرچند معشوقم را به درستی نزدیک خودم احساس نمیکردم، اما این کار در عالم رویا ممکن بود.
دارم؛ به خاطر اینکه بعد از ناکام ماندن و ناامید شدن از عشقی که نسبت به معشوق داشتم، نیاز به تنهایی دارم تا بتوانم او را تا اندازهای هم که شده فراموش کنم. این کار عملی نیست، اطمینان دارم که عملی نیست، ولی همانطور که گفتم گذشته و آیندهای شیرین را میتوان فقط در رویا دید و بس. تنهای تنها، تنهاتر از تمامی تنها.
انتهای پیام/