روایتی از آخرین روزهای زندگی شهید حسین بصیر/

بهترین نماز عمرم را با حاج بصیر خواندم

آن شب یکی از بهترین نمازها را همراه با حاج بصیر اقامه کردیم. بعد از نماز با اتوبوس‌هایی که بیرون مسجد بود، به سمت مازندران حرکت کردیم غافل از اینکه این آخرین نمازی است که در هفت تپه و در گردان امام علی(ع) با حاج بصیر اقامه می‌کنیم...
کد خبر: ۴۵۴۲۳
تاریخ انتشار: ۰۶ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۱:۴۱ - 26April 2015

بهترین نماز عمرم را با حاج بصیر خواندم

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس از ساری، سرهنگ ناصر حاتمی کیا (سنچولی) جانباز 25 درصد و رزمنده گردان امام علی(ع) لشکر ویژه 25 کربلاست که در سال 61 به جبهه های غرب اعزام شد.

وی در عملیات نصر 4 در ارتفاعات "ماووت" بر اثر اصابت ترکش به پای چپ مجروح و همچنین در اثر انفجار مین در منطقه عملیاتی غرب از ناحیه پا، گوش و قفسه سینه به درجه جانبازی نائل آمد.

جانباز حاتمی کیا در خاطره ارسالی خود به دفتر خبرگزاری دفاع مقدس مازندران درباره سرلشکر شهید حاج حسین بصیر قائم مقام لشکر ویژه 25 کربلا این گونه میگوید:

کم کم به عید سال 66 نزدیک می شدیم که از طرف فرماندهان گردان امام علی(ع) لشکر ویژه 25 کربلا به نیروها اعلام شد که آماده رفتن به مرخصی نزد خانواده های خود باشند.

با توجه به اینکه نیروهای مردمی برای سه ماه اعزام می شدند و در عملیاتی شرکت نکرده بودند، همه با هم تصمیم گرفتند به مرخصی نروند. از فرماندهان اصرار و از نیروها انکار! انگار تلاش فرماندهان نتیجه ای نداشت و نتوانستند نیروها را به این امر مجاب کنند، تا اینکه یک روز هنگام نماز مغرب و عشاء از طریق بلندگوی چادر تبلیغات گردان اعلام شد همه برادران در مسجد (فرماندهان در منطقه عملیاتی هفت تپه با استفاده از چادر بزرگ اقدام به برپایی مسجد کرده بودند) تجمع کنند.

احساس کردیم خبری شده. چون دعوت به حضور در نماز جماعت هیچگاه از بلندگو اعلام نمی شد و کافی بود صدای اذان پخش شود تا همه با شوق حضور پیدا کنند. وضو گرفتیم و زودتر از همیشه داخل مسجد جمع شدیم. بچه ها با هم پچ پچ می کردیم؛ یعنی چه خبر شده؟

چند دقیقه بعد حاج حسین بصیر که فرمانده تیپ 1 و جانشین لشکر ویژه 25 کربلای مازندران بود در حالی که لباس مقدس بسیجی و چفیه سفیدرنگی بر تن داشت، همراه شهید قربانعلی رنجبر فرمانده گردان امام علی(ع) وارد مسجد شدند. نیروها با فرستادن چند صلوات بلند برای شنیدن سخنانش آماده شدند.

حاج بصیر  به آرامی پشت تریبون قرار گرفت و سخنانش را با یاد شهدا و یاران سفر کرده شروع کرد و با آوردن نام حضرت فاطمه زهرا(س) چشمانش پر از اشک شد.

رو به نیروها کرد و گفت: عزیزانم! ما مأمور به انجام تکلیف هستیم و تکلیف امروز ما رفتن به شهرهای خودمان است نه عملیات! همه نیروها در سکوت محض به سخنان وی گوش می دادند و تعدادی از آنها همراه با حاج بصیر اشک می ریختند و حتی یک نفر هم اعتراض نکرد.

حاج بصیر در سخنان پایانی اش گفت: عزیزان! با همین لباس مقدس بسیجی و چفیه بروید و برگردید (قبلا رسم نبود که با لباس نظامی به مرخصی برویم.)

بعد از سخنرانی حاج بصیر یکی از بهترین نمازها را با وی اقامه کردیم و بعد از نماز با اتوبوس هایی که از قبل در بیرون مسجد آماده بود، به سمت مازندران حرکت کردیم غافل از اینکه این آخرین نمازی است که در هفت تپه و در گردان امام علی(ع) با حاج بصیر اقامه می کنیم.

حدود یک ماه بعد در اردیبهشت 66 حاج حسین بصیر در عملیات کربلای 10 در ارتفاعات "ماووت" به آرزوی دیرینه اش رسید و در اوج بهت و ناباوری همرزمانش جاودانه شد.

انتهای پیام/ 

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار