فتح خرمشهر، فتح خون/ شهيد «نصرالله بخشی»؛

عشقی کوبنده‌تر از سلاح دشمن

شهید «نصرالله بخشی» در بخشی از وصیت‌نامه خود آورده است: «شور و عشقی که برای فتح خونین‌شهر در سر دارم، کوبنده‌تر اسلحه دشمن است.
کد خبر: ۴۵۵۱۸۸
تاریخ انتشار: ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۰۹:۳۳ - 19May 2021

برادران و خواهرانم، به اهداف شهید بنگرید و انقلاب را یاری کنیدبه گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از شیراز، «نصرالله بخشی» دوم اردیبهشت 1337 در روستای ده باقلا شهرستان ممسنی ديده به جهان گشود. هشت ساله بود که راهی مدرسه شد. پس از گذراندن دوران تحصیلی موفق به اخذ دیپلم در رشته تجربی شد.

وی در آزمون تربيت معلم شرکت کرد و به دانشسرای شيراز راه يافت. او دوره دو ساله دانشسرا را با موفقيت به پايان رساند و خود را برای تدريس در روستاها آماده کرد. سال 1360 ازدواج کرد. همان سال به خدمت سربازی رفت. او در عمليات آزادسازی بستان، شکست حصر آبادان، فتح المبين، بيت المقدس شرکت کرد. وی سرانجام در 23 تیر 1361 در عملیات رمضان منطقه شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.

شهید نصرالله بخشی در وصیت‌نامه خود آورده است:

«عزيزان من حالا که خدای تبارک و تعالی نظر لطف و محبت نسبت به حقير دارند و به من اين افتخار را داده است که در راهش جهاد کنم خيلی خوشحال و مسرورم. خوشحاليم از آن بابت است که خدا چند روزه عمر زندگانی زودگذرم را در مقطه ای از تاريخ قرار داده است که قسط و عدل الهی به وسيله ولايت امر حضرت امام خمينی برقرار است و حقير هم اين افتخار را پيدا کرده ام که يکی از سربازان روح خدا بنده مومن و ورثه بحق آل علی باشم.

عزيزانم، برای شما و برای همه پدران و مادران و همسران شهيد داده جای مباحات است که افتخار خانواده شهيد را بدست آورده ايد و بر شما نبايد حزن و اندوهی غمی باشد زيرا که ثمره و دست پرورده شما براهی رهنمون شده است که اولياء خدا رفته اند ناراحتی و اندوه شما بايد زمانی باشد که فرزند شما در زمره مغضوبين و ضدانقلاب باشد که هم عذاب دنيوی و هم عذاب آخرت شامل حال آنها می شود. نمونه ها و شواهد موجود است که ضدانقلاب ها که با اسلام سر ستيز داشتند در همين دنيا و جلوی چشم خودتان به چه بلایی گرفتار شدند.

عزيزان من اکنون که اين نامه را  می نويسم، مورخه 9 اردیبهشت 1361 می باشد و خودمان را برای آزادی خونين شهر آماده کرده ايم و به قولی امشب داخل عمليات می شويم. شما در کنارم نيستيد که چه شور و عشقی در سر دارم. شور و عشقی که در سر دارم اصلاً قابل وصف و به قلم آوردن نيست ماه هاست که انتظار ملاقات با خدا را می کشم. امشب درکنار مولا امام زمان سيل خروشان حزب‌الله شمشير می زنند و به جهانخوارن کوردل و صدام آنها می فهمانيم که خون گرم ما سوزانتر از اسلحه های آمريکايی او می باشد و ايمان ما و عشق به شهادت ما کوبنده تر از توپ و تانک و مسلسل او می باشد.

امشب شبی است که شياطين برای آخرين بار به قدرت و عظمت اسلام پی خواهند برد. پيش خود حساب کنند که ديگر روزشان به سر آمده و مرگ انتظارشان را می کشد. امروز و امشب، شب و روزی است که مستضعفين می روند تا وارث بحق زمين شوند و شر شياطين را از زمين محو کنند. امشب در کربلای ايران شور و غوغا برپاست. شور و غوغا نه برای گرفتن قطعه ای خاک بلکه شب تحقق اسلام و انقلاب و قدرت لايزال خداوند است.

سخن کم کنم و چند سفارش دارم اولين سفارش به پدر و مادر رنج کشيده و مستضعفم می باشم و آن اين است که همان وقت موقی که در بين شما بودم هميشه شما را به صبر و بردباری دعوت می کردم حالا هم انتظار دارم که شجاعانه و محکم و استوار به سفارش حقير عمل کنيد و در مرگم سوگواری و ناراحتی نکنيد که دشمنان اسلام شاد شوند.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها