به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، سرهنگ ستاد «جمشید عبداللهپور» از فرماندهان توپخانه ارتش جمهوری اسلامی ایران اهل روستای «گونهکلای» بخش «بابلکنار» شهرستان بابل است که نقش تأثیرگذاری در جریان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس داشت.
این فرمانده ارتشی پس از استخدام در ارتش و با آغاز جنگ تحمیلی به مدت 93 ماه به صورت مداوم در عملیاتهای محدود و بزرگ از قبیل ثامنالائمه، طریقالقدس، فتحالمبین، بیتالمقدس، رمضان، خیبر، بدر، والفجر 8 و کربلای 5 و... در مسئولیتهای دیدهبانی، معاون آتشبار، فرمانده آتشبار، معاون گردان توپخانه لشکر 77 پیاده ثامنالائمه مشهد، رئیس رکن 3، لشکر 30 پیاده گرگان حضور داشت و سه مرحله نیز از ناحیه دو پا، سر و بدن مجروح شد و به درجه جانبازی نائل شد.
این فرمانده ارتشی در آستانه سوم خرداد سالروز حماسه آزادسازی خرمشهر به روایت خاطراتی از عملیات بیتالمقدس پرداخت که بخش اول این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
دفاعپرس: پیش از شروع عملیات بیتالمقدس، وضعیت استقرار قرارگاهها و جایگیری آنها در منطقه، چگونه چینش شد؟
بعد از عملیات فتحالمبین، قرارگاه فجر با تیپ سه لشکر 92 با هموزنشان، به همراهی برادران سپاه و نیز تیپ 55 هوابرد و لشکر 84 خرمآباد به دو منظور در منطقه عملیاتی فتحالمبین باقی ماندند یک جلوگیری از هر نوع تحرک غافلگیر کننده یا پاتک دشمن؛ دو استفاده از این یگانها جهت اجرای تکهای پشتیبانی، همزمان با عملیات بیتالمقدس.
قرارگاه قدس با همراهی لشکر 16 با هموزنش یکی از یگانهای سپاه در منطقه کرخهکور مستقر بود. دو تیپ هم از لشکر 92 در محور اهواز ـ خرمشهر بودند.
قرارگاه نصر مأمور شد که هرچه سریعتر، جهت اجرای عملیات بعدی آماده شود. لذا، در عرض چهل و هشت ساعت، یگانی به این گستردگی برای منطقهای که قرار بود عملیات بیتالمقدس انجام بشود، نقل مکان کرد.
دفاعپرس: چرا باید عملیات بیتالمقدس هم، با سرعت و فاصله کمی از عملیات قبلی، آغاز شد؟
درست است که وجود خستگی از عملیاتهای قبلی، باعث احتمال عدم موفقیت در عملیات جدید میشود، اما علت این همه سرعت، دو چیز بود: اول اینکه هوای خوزستان رو به گرمی میرفت و دوم «اصل استفاده از موفقیت» مطرح بود. بدین معنی که در جنگهای کلاسیک، بعد از انجام عملیات آفندی که بهوسیله یک تک غافلگیرانه انجام میگرفت، موقعیت زمانی و مکانی ایجاب میکرد که ما از ضعف و ناتوانی یگان دشمن استفاده کنیم که اصطلاحاً «اصل استفاده از موفقیت» گفته میشود. لذا در عملیات ثامنالائمه از اصل غافلگیری استفاده شد و موفقیت هم به دست آمد. بنابراین، برای عملیات بعدی، ادغام این دو اصل کارگشا بود. هر عملیات مبنای عملیات بعدی است و اگر پیروزی نهایی و آنچنانی را در برداشته باشد، نورٌ علی نور است.
حال دشمن هم بیکار ننشست و به موازات فعالیت ما، کارهای خودش را آغاز کرد. میدانست هدف ثامنالائمه و طریقالقدس و فتحالمبین کجا بود. بنابراین، قابل حدس بود که بیتالمقدس، خواهینخواهی در منطقه اهواز ـ خرمشهر و با هدف آزادسازی خرمشهر اتفاق میافتد. پس شروع به جابهجایی و نقل و انتقالات نیروهایش در مقابل رزمندگان ما کرد و به اقدامات پیشگیرانه دست زد.
البته عراق یک چیز کم داشت؛ و آن روحیه نیروهایش بود. پیروزی در سه عملیات پیشین، باعث ارتقای روحیه ما و تضعیف آنها شده بود که ما از این موقعیت نهایت استفاده را كردیم.
خط پدافندی عراق در حاشیه کارون بود و تا بصره فاصلهاش بسیار زیاد بود. امکان در خطر بودن بصره برای آنها دور از ذهن بود. با عنایت به اینکه در هر کدام از عملیاتهای قبلی، رفتهرفته منطقه کوچک و کوچکتر شده بود دو راهکار بیشتر نداشت؛ یا تمام نیروهایش را مقابل خرمشهر بگذارد و خرمشهر را از بازپسگیری نجات بدهد یا اینکه خرمشهر را فدای بصره کند تا بصره از بین نرود و به تصرف ایران درنیاید. یعنی عراق باید این دو راهکار را سبک و سنگین میکرد و مدنظر میداشت.
او به نوعی باید یکی را انتخاب میکرد. اگر خرمشهر را از دست میداد، میتوانست برای کشور و ملتش، برای حامیانش توجیه داشته باشد؛ ولی اگر بصره از دست میرفت، دیگر حرفی برای گفتن باقی نمیماند! بنابراین با مدنظر داشتن این دو راهکار باید منتظر میماند و عکسالعمل نیروهای ایران را میدید.
دفاعپرس: در عملیات بیتالمقدس، پیشنهادهای اولیه در فتح خرمشهر، چه بود؟
یکی اینکه ایران از دارخوین مستقیم به جاده اهواز ـ خرمشهر بیاید و خودش را به پاسگاه شهابی برساند تا به خط صفر مرزی برسد، یا اینکه از اهواز به آبتیمور و پادگان حمید و سپس به کوشک و حسینیه بیاید و بعد خرمشهر را آزاد کند.
در تجزیه و تحلیل این دو راه حل اولین نکته این بود که فاصله اهواز تا خرمشهر 130 کیلومتر است؛ لذا انتخاب راه حل دوم، کمی سنگین و دور از انتظار به نظر میآمد. بهترین راهکار، انتخاب منطقه غرب دارخوین و حرکت روی جاده آسفالته اهواز ـ خرمشهر بود تا خودمان را به نقطه صفر مرزی برسانیم.
شواهد و قرائن، گسترش دشمن را به این صورت نشان میداد که دشمن نیروهای عمدهاش را روی جاده آسفالته اهواز ـ خرمشهر مستقر کرده و یک نیروی پوششی بین جاده آسفالته تا لب رودخانه کارون گماشته است. بهخاطر اینکه فاصله دشمن تا ساحل کارون زیاد بود، امکان انجام کارهای زیربنایی، برای نصب پل شناور و عبور یگانهای تککننده، برای ما آسانتر بود.
پس اینهم مزید بر علت شد تا ما تمام تمرکزمان را روی این منطقه بگذاریم. دستور بر این شد که قرارگاه قدس از کرخهکور، جهت آزادسازی هویزه به طلائیه بیاید و لشکر 92 هم از جاده اهواز ـ خرمشهر و آبتیمور به طرف پادگان حمید بیاید تا این سه قرارگاه، کمکم الحاقشان را انجام بدهند.
این سومین عملیاتی بود که ارتش و سپاه، دوشادوش همدیگر انجام دادند و اتفاقاً، چه موفقیتهای بینظیری هم کسب کردند. منظور از تشکیل قرارگاه کربلا، علاوه بر اینکه ایجاد فرماندهیِ واحد بود، بالا بردن انسجام و افزایش توان رزمی هم جزء اهداف اصلی بود. بهقولی «یک دست صدا ندارد» یعنی اگر ارتش در یک منطقه به کارگیری میشد و سپاه در منطقهای دیگر، باید تمام توان رزمی و مهماتیمان نصف میشد. یعنی هواپیماهایمان را چند فروند به این جبهه میدادیم و چند فروند به آن جبهه. پشتیبانی هوایی را نصف به ارتش میدادیم و نصف به سپاه و همینطور موارد دیگر.
در عملیات بیتالمقدس یا سایر عملیاتهایی که بعدها انجام گرفت کمیت مطرح نبود اینکه ما بیاییم نیروهای میلیونی یا چندصد هزار نفری را در جبهه به کار ببریم، بلکه کیفیت مطرح بود و کیفیت هم حاصل نمیشد، مگر با ایجاد وحدت و یکصدایی!
دفاعپرس: قرار بود عملیات بیتالمقدس هم، مثل سایر عملیاتها در چند مرحله اتفاق بیفتد؟
بله! در چند مرحله طرحریزی شده بود. قرار بود، ما مرحله اول را انجام بدهیم، بعد بیاییم تجزیه و تحلیل کنیم و ببینیم چند درصد موفقیت کسب کردیم. اگر پنجاه درصد به بالا بود، خب قطعاً امکان انجام مراحل بعدی به ما داده میشد.
مرحله اول، در ساعت سی دقیقه بامداد 10 اردیبهشت 1361 با رمز «یا علیبنابیطالب» آغاز شد. با آغاز عملیات، قرار بود که دشمن را در منطقه کرخهکور و فکه مشغول نگه داریم. بعد از شروع به سرعت سرپل جنوب کارون تصرف شد و یگانها توانستند خودشان را به جاده اهواز ـ خرمشهر برسانند. بعد از نابودی دشمن در همین مرحله از عملیات، رزمندگان خودشان را به نقطه صفر مرزی رساندند.
البته مقاومت هم در طرف مقابل وجود داشت و گمان نشود که دشمن بیخیال و بیکار نشسته بود. بعد از این جاده اهواز ـ خرمشهر تصرف شد و ارتباط شرق و غرب دشمن، از هم قطع شد. از طرف دیگر، قرارگاه قدس، دشمن را در کرخهکور درگیر کرده بود تا از آن مسیر، نتواند خودش را به کوشک و طلائیه برساند و از پهلوها به نیروهای ما حمله کند. با انجام تک اصلی، همزمان تک پشتیبانی در منطقه فکه بهوسیله قرارگاه فجر و تیپ 55 هوابرد و تیپ سه لشکر 92 و از این طرف هم لشکر 84 خرمآباد صورت گرفت تا یگانهای مقابلشان را سرگرم نگه دارند.
در این تک پشتیبانی، یگانها از «برقازه» گذشتند و به طرف شیخهادی آمدند و از آن طرف هم، تیپ دو لشکر 77، از ابوغریب به طرف پایین و نهر عنبر آمد. لشکر 84 هم از طرف دیگر وارد شد. تکی که توسط قرارگاه فجر انجام شد، زیاد موفقیتآمیز نبود؛ البته قرار و هدف هم این نبود که در این تک، موفقیتی کسب شود. در واقع، ادامه همان عملیات فتحالمبین بود. هرچند اگر پیشروی اتفاق میافتاد، موقعیت ایدهآلی میشد. ما در این تک، فقط توانسته بودیم که به «رقابیه» بیاییم و ارتفاعات 182 را تصرف کنیم.
مرحله دوم عملیات، ساعت سی دقیقه بامداد 15 اردیبهشت 1361 انجام شد. در این بخش، قرارگاه قدس از کرخهکور حرکت کرد و قرارگاه فتح هم از محور اهواز ـ آبادان. با تصرف شهر هویزه، جفیر، طلائیه و پادگان حمید، جاده اهواز ـ خرمشهر تا پنج كیلومتر مانده به خرمشهر، به طور كلی پاكسازی شد؛ یعنی از تنگه چزابه تا انتهای رودخانه نیسان که ما را در عملیات طریقالقدس به نقطه صفر مرزی رسانده بود.
از رودخانه سابله و تا پنج کیلومتر به شلمچه را هم دشمن از دست داد. در این مرحله، باید دوباره، تک پشتیبانی در منطقه فکه صورت میگرفت و اهدافی که در مرحله اول در دسترس نبود، دوباره پیگیری میشد؛ اما اینبار دیگر موفقیتآمیز بود؛ چون یگانهای تیپ دو لشکر 77 و لشکر 84، خودشان را به نهر عنبر در نقطه صفر مرزی رساندند.
از این طرف هم، تیپ 55 هوابرد، موفقیتآمیز عمل کرد و کل ارتفاعات «میشداغ» را گرفت. لشکر 77 هم تا ارتفاع مشرف به فکه را به تصرف خودش درآورد و اینجا مرحله دوم به پایان رسید. بعد از پایان مرحله دوم عملیات بیتالمقدس، تصمیمات مهمی گرفته شد؛ آن هم برای اعمال ضربه نهایی جهت تصرف خرمشهر.
دفاعپرس: بین مراحل مختلف که انجام پذیرفت نیروهای در صحنه تعویض نمیشدند تا تازهنفسها وارد شوند؟
در هر منطقهای که قرار است عملیاتی انجام بشود، تاکتیک اتخاذ شده مربوط به همان منطقه است. اتخاذ این تدبیر، ممکن است در یک آن انجام بشود که بستگی به گزارشهای رسیده دارد. مثلاً یک یگان عمل میکند و یگان قویتر در مقابلاش برمیخورد و تلفات میدهد. لذا، اینجا باید یگان تازهنفس قوی بیاید و از او عبور بکند و بجنگد تا این سد یا مانع برداشته بشود.
وقتی مرحله اول انجام شد، نیاز صد درصد است که شما یگان تازهنفسی را وارد کنید یا بین دو مرحله فُرجهای قائل شوید تا یگانها فرصت نفس کشیدن داشته باشند که هم از نظر پرسنلی و هم از نظر تجهیزاتی، تجدید سازمان بشوند. اگر ما بخواهیم عملیاتی را شروع کنیم و همینطور بدون وقفه پیش برویم، یگان حالت فرسایشی پیدا میکند و زمینگیر میشود. برای همین بود که بعد از انجام مرحله دوم عملیات بیتالمقدس، قرارگاه کربلا تصمیم گرفت از جای دیگری، نیروی تازه نفس جهت کمک به یگانهای عملکننده و تمرکز قوا در منطقه خرمشهر، اضافه کند.
به این ترتیب در 26 اردیبهشت 1361 به تیپ سه لشكر77 و تیپ جوادالائمه و تیپ المهدی از قرارگاه فجر و تیپ 55 هوابرد دستور دادند كه از منطقه فكه حركت و جهت اجرای مأموریت به خرمشهر بروند.
دفاعپرس: عکسالعمل ارتش عراق در قبال از دسترفتن منطقه فکه چه بود؟
دشمن به خاطر اینکه خرمشهر را از دست ندهد و بصره را در خطر نبیند، مسلم است در حین این عملیاتها، سعی میکرد که جلوی فکه، یگانی نقل و انتقال ندهد. فکر میکرد که یک ارتش به فکه بیاید و پاسگاه فکه را تصرف کند، خط مرزی را تامین کند و هر چقدر هم بتازد، منطقه حساسی تهدید نمیشود؛ اما در مقابل نیروهای عملکننده در عملیات بیتالمقدس منطقه حیاتی به نام بصره بود. پس میارزید که یگان دیگرش را به آنجا انتقال بدهد.
ادامه دارد ...