سروده جدید «نجمه پورملکی» به یاد سردار «محمدعلی حق‌بین»؛

گیلان عزادار است، سردار غیورم رفت

«قاسمی دیگر» عنوان تازه‌ترین سروده «نجمه پورملکی» است که همزمان با چهلمین روز درگذشت سردار «محمدعلی حق‌بین» منتشر شد.
کد خبر: ۴۵۹۰۹۵
تاریخ انتشار: ۰۷ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۴:۴۲ - 28May 2021

 گیلان عزادار است سردار غیورم رفتبه گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از رشت، «قاسمی دیگر» عنوان تازه‌ترین سروده «نجمه پورملکی» از شاعران گیلانی است که همزمان با چهلمین روز درگذشت سردار «محمدعلی حق‌بین» منتشر شد.

گیلان عزادار است... سردار غیورم رفت

دنیا، غرور من شکست ... کوه غرورم رفت

با زخم‌های جبهه، بیمار صبورم رفت

فرمانده‌ نورانی شب‌های هورم رفت

کم بود داغ حاج قاسم، داغ یار آمد

باید چگونه با دو تا محنت کنار آمد

از جانفشانی‌های کردستان بگو با ما

از بچه‌های قدسی گیلان بگو با ما

از چشم بی‌خواب و لب خندان بگو با ما

از آن دلی که می‌زدی میدان، بگو با ما‌

ای که شهیدانه همیشه زندگی کردی

تا آخرین لحظه خدا را بندگی کردی

در آن شب مهتاب بردی نام مادر را

در حصر الزهرا شکستی باب خیبر را

مانند حیدر رهبری کردی تو لشکر را

از پا درآوردی تو تکفیری کافر را

قلب شهیدان حرم از شوق مستت شد

انگشتر دست سلیمانی به دستت شد

دنیای استکبار با آن روح شیطانی

سیلی محکم خورده از سردار گیلانی

در مکتب زیبای حق‌بین و سلیمانی

اصلاً ندارد استقامت خط پایانی

دنیا که ما را می‌شناسد با همین غرش

هیهات منا الذله یعنی مرگ‌بر سازش

مانند تو ایمان ما باید قوی باشد

با شهدا پیمان ما باید قوی باشد

روحیه‌ مردان ما باید قوی باشد

از هر نظر ایران ما باید قوی باشد

درسی که حق‌بین‌ها به ما دادند، ایثار است

درس جهادی زیستن تا آخر کار است‌

ای در لباس سبز خدمت... قاسمی دیگر‌

ای انقلابی مانده تا این لحظه‌ آخر

رفته نفس تازه کند فرمانده‌ لشکر

تا بازگردد با سپاه مالک اشتر

آزادی قدس و شب سجیل نزدیک است

روز شکست سخت اسرائیل نزدیک است

سردار‌های قهرمان، املاکی و حق‌بین

تاثیر شیر مادران املاکی و حق‌بین

یاران صاحب‌الزمان املاکی و حق‌بین

عشق دل جاماندگان املاکی و حق‌بین

بین‌الحرمین قشنگ لنگرود اینجاست!

کولاک محله-تازه آباد آخر دنیاست

آن‌چه زبانزد بود و هست ایمان حق‌بین است

موج امید و عشق در چشمان حق‌بین است

فتح نبل یک گوشه از گردان حق‌بین است

این گریه دلتنگی همرزمان حق‌بین است

راه نفس‌های تو را بست آخر این غم‌ها

فرمانده‌ی دل‌های ما را پس بده دنیا!

سردار سردار است... غمت یادآور عباس

بالا سرت حتما رسیده مادر عباس

دستت کجا؟ دست جدا از پیکر عباس

انگشترت سالم، ولی انگشتر عباس...

سردار می‌فهمد غم سردار را تنها

شرمنده شد چشمش چرا افتاده بر دریا!

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها