«فائزه اسحاقی» دختر شهید محمد اسحاقی در گفتوگو با خبرنگار دفاعپرس در کرج با بیان اینکه دو ساله بودم که پدرم شهید شد و هیچ تصویری از وی به خاطر ندارم، اظهار داشت: شهید محمد اسحاقی از 18 سالگی که مدرک دیپلم را اخذ کرد به دلیل شرایط جنگی حاکم بر کشور، از رفتن به دانشگاه انصراف داد و به خدمت سربازی رفت.
وی با اشاره به شنیدههای خود از خانواده ادامه داد: وی پس از اتمام خدمت مقدس سربازی وارد سپاه شد و سالهای زیادی را در جبههها سپری کرد و با دشمن بعثی جنگید تا فروردین سال 1366 به درجه رفیع شهادت نائل آمد اما با وجود پیگیریهای فراوان خانواده، سالها خبری از ورود پیکر وی به ایران نبود.
دختر شهید اسحاقی بیان داشت: سالهای اول که از پدرم بی خبر بودیم امید داشتیم که شاید به اسارت دشمن درآمده باشد و به میهن بازگردد اما پس از بازگشت آزادگان به کشور همان ذره امیدی هم که داشتیم ناامید شد و فکر کردیم که دیگر هیچوقت نباید منتظر او باشیم.
اسحاقی اذعان داشت: روز یکشنبه 23 خرداد 1400 به خانواده اطلاع دادند که DNA پدر با مادربزرگم همخوانی دارد و قرار است میهمان شهر ما شود. با وجود اینکه بارها به این لحظه فکر کرده بودم اما حس عجیبی داشتم؛ برای اولین بار حسی بین غم و شادی را تجربه میکردم، خندان از پایان هجران و گریان از فراق جدید. اشک و لبخند همزمان میهمان دلها و چشمان ما بود.
وی ادامه داد: برای اولین بار که پس از 34 سال در معراج شهدا با پدرم ملاقات کردم کنار تابوتش نشستم و گفتم: «محمد آقا واقعا خودتی؟ واقعا برگشتی و قراره بیای خونه؟» در حال حاضر هم با وجود اینکه داغ دلهای ما تازه شده اما خیلی خوشحالم که پدرم هست، مزارش هست و میتوانم ساعتها کنارش بنشینم و ناگفتههایم را به او بگویم.
فرزند شهید اسحاقی با بیان اینکه برای مادر و مادربزرگم خیلی ناراحت هستم، خاطرنشان کرد: ای کاش هیچوقت، هیچجا جنگ نباشد و هیچ فرزندی در هیچجای دنیا درد بیپدری را تجربه نکند؛ اگرچه رفتن به جبهه هم در زمان خود تکلیفی بود که باید انجام میشد.
انتهای پیام/