به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، ۳۱ خرداد سال ۱۳۶۰ دکتر مصطفی چمران، این نابغه نظامی و علمی چشم از جهان خاکی فروبست و به شهادت رسید. او پس از سالها مجاهدت علمی و نظامی در ایران و لبنان سرانجام به دست نیروهای بعثی و در منطقه دهلاویه به آرزوی دیرینه خود دست یافت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان وزیر دفاع و نماینده امام (ره) در شورای عالی دفاع منصوب شد. در سالهای جنگ چمران توانست ستاد جنگهای نامنظم را در خوزستان تشکیل دهد. چمران در جوانی بعد از گذراندن تحصیلات خود در تهران برای ادامه تحصیلاتش به آمریکا مهاجرت کرد، اما شوقش برای دفاع از مظلوم او را به لبنان کشاند تا با هدایت گروههای شیعی در مقابل حمله رژیم صهیونیستی بایستد.
در ادامه روایتی از مهدی چمران، برادر شهید مصطفی چمران از لحظه شهادت این شهید بزرگ را میخوانید.
«وقتی شهید چمران در دهلاویه به شهادت رسید ۱۰ روز از آزادسازی دهلاویه میگذشت و هرشب نیروهای بعثی حمله میکردند. شب شهادت دکتر چمران نیز دشمن به شدت حمله میکرد و ما به این طرف و آن طرف میزدیم تا از آتش توپخانه پشتیبانی بگیریم و حتی برای دفاع نیرو بفرستیم. نزدیک سحر فرمانده شجاع، رستمی از دفع دشمن خبر داد که تانکها عقب نشستند. چند لحظه بعد رستمی به شهادت رسید و دکتر چمران رفت که فرمانده جدید، مقدم پور را معرفی کند.
روی خاکریزی در دهلاویه ایستاده بود، البته خاکریزی نبود، چون از کرخه عبور کرده بودیم و امکان بردن وسایل سنگین برای زدن خاکریز را نداشتیم، آن بلندی سیلبند رودخانه سابله بود. چمران روی خاکریز ایستاده بود و مقدم پور را توجیه میکرد، کنارش محمد حدادی هم ایستاده بود، بقیه بچهها در اطراف دکتر بودند که آتش خمپاره دشمن باریدن گرفت. چمران دستور داد همه بروید توی سنگرها، در واقع شیارهایی که نه سقف داشت نه مانع دیگری، بچهها رفتند و با فاصله نظامی سنگر گرفتند، اما خود دکتر روی خاکریز ایستاده بود. او هیچ گاه روی خاکریز پنهان نمیشد.
بارش خمپارهها شدت گرفت، متاسفانه خمپارهای که آنها را به شهادت رساند خمپاره ۶۰ بود که صدای سوت هم نمیداد و برای همین کسی پنهان نشد و درست پشت پای آنها روی خاکریز اصابت کرد. ترکش خمپاره به پشت سر چمران در نقطهای حساس برخورد کرد و او به خاک شهادت افتاد. صورت و چانه مقدم پور و سینه حدادی هم ترکش خورد که هر سه به شهادت رسیدند. البته چمران لحظاتی نفس داشت تا به آمبولانس منتقل شود، اما پس از چند لحظه چشمانش برای همیشه بسته شد.»
انتهای پیام/ ۱۴۱