خداوند برای من کافی است

امام کاظم (علیه السلام) چنان در دریای توحید الهی غرق گردیده بود که هیچ چیز را بر رضای خداوند متعال برتری نمی‌داد و حتی بر نگین انگشترش نوشته بود: «أَلَیسَ اللهُ بِکَافٍ عَبدَهُ».
کد خبر: ۴۶۴۷۶
تاریخ انتشار: ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۰۰:۵۵ - 14May 2015

خداوند برای من کافی است

به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع پرس، ابوالحسن موسى بن جعفر(ع)، امام هفتم از ائمه اثنى عشر علیهم السلام و نهمین معصوم از چهارده معصوم(ع) است. حضرت در ابواء (منزلى میان مکه و مدینه) در روز یکشنبه هفتم صفر سال 128 ه.ق. متولد شد. به جهت کثرت زهد و عبادتش معروف به العبد الصالح و به جهت حلم و فرو خوردن خشم و صبر بر مشقات و آلام زمانه مشهور به الکاظم گردید.

کنیه آن حضرت ابو ابراهیم بوده ولى به ابو على نیز معروف بودهاند. امام موسى الکاظم (ع) هنوز کودک بود که فقهاى مشهور مثل ابو حنیفه از او مسأله مىپرسیدند و کسب علم مىکردند. بعد از رحلت پدر بزرگوارش امام صادق(ع) (148 ه.ق) در بیست سالگى به امامت رسید و 35 سال رهبرى و ولایت شیعیان را بر عهده داشت.

امام کاظم علیه السلام مدتی از عمر پربرکت خود را در زندان های ترسناک و تاریک هارون عباسی گذراند؛ به گونهای که یکی از آشنایان امام از راه دل سوزی به آن حضرت چنین پیام داد: «اگر برای فلانی نامه بنویسی و از او بخواهی که در مورد آزادیت با هارون صحبت کند، کارساز خواهد بود.» امام کاظم علیه السلام پاسخ داد: «پدرم از پدران خود از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کردهاند: خداوند به حضرت داوود وحی کرد: همانا هیچ بنده ای از بندگانم به شخصی جز من تکیه نکرد، مگر اینکه اسباب (نعمت های) آسمان را از او بریدم و زمین را در زیر پایش برای فرو رفتنش در کام آن، سست کردم.» امام کاظم علیه السلام چنان در دریای توحید الهی غرق گردیده بود که هیچ چیز را بر رضای خداوند متعال برتری نمیداد و حتی بر نگین انگشترش نوشته بود: «خداوند برای من کافی است».

امام کاظم علیه السلام ازهر کاری که موجب تأیید و تثبیت دستگاه حکومت عباسی میشد، پرهیز میکرد و همواره پیروانش را نیز به این مبارزه فرا میخواند. در این باره نقل شده است که آن حضرت، یکی از شاگردانش به نام زیاد بن ابی سلمه را که در دستگاه حکومت مشغول بود، از این کار نهی فرمود. او در پاسخ امام گفت: «من عیالمند و آبرومندم. نیازم باعث شده که در دستگاه آنها کار کنم». امام کاظم علیه السلام به او فرمود: «اگر من از بالای ساختمانی بلند بر زمین بیفتم و قطعه قطعه شوم، برایم بهتر از این است که عهده دار کاری از کارهای آنان گردم یا بر فرش یکی از آنها گام بگذارم».

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها