به مناسبت سالروز ربوده شدن حاج احمد متوسلیان؛

مستنداتی که بوی کوتاهی در آزادی احمد متوسلیان را می‌دهد!

«سفارت می‌خواست از طریق سیاسی مسئله را حل کند. ما می‌گفتیم الآن نزدیک ۴۰ روز گذشته است. چرا هیچ کاری نکرده‌اید؟ اگر می‌خواستید احمد را آزاد کنید، تا الآن این کار را کرده بودید.»
کد خبر: ۴۶۵۳۲۹
تاریخ انتشار: ۱۴ تير ۱۴۰۰ - ۰۹:۰۹ - 05July 2021

مستنداتی که بوی کوتاهی در آزادی احمد متوسلیان را می‌دهد!به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «همزمان با پیروزی رزمندگان اسلام در عملیات فتح‌المبین، زمزمه‌های تجاوز احتمالی ارتش رژیم صهیونیستی به لبنان شنیده می‌شد. تجاوزی که اندکی بعد از عملیات پیروزمندانه بیت‌المقدس، به وقوع پیوست.

با توجه به این وضعیت شورای عالی دفاع تصمیم گرفت تا تیپ ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) از سپاه و تیپ ۵۸ ذوالفقار از ارتش را به سوریه اعزام کند.

به دنبال این تصمیم، ابتدا احمد متوسلیان به همراه تعدادی از کادر اصلی تیپ ۲۷ عازم سوریه شدند و در حومه دمشق، در پادگان زبدانی مستقر شدند. سپس گروه‌های اطلاعاتی تشکیل شدند و مواضع رژیم صهیونیستی را در دره بقاع شناسایی کردند.

همزمان نیز جلساتی با فرماندهان سوری برگزار شد که نتیجه مهمی در پی نداشت. از این‌ رو فرمانده تیپ، سوم تیر ۱۳۶۱ به تهران بازگشت تا کسب تکلیف کند.

صبح روز دوشنبه ۱۴ تیر ۱۳۶۱، با خبری که از محاصره سفارت ایران در لبنان رسید، فرمانده تیپ به همراه سید محسن موسوی کاردار  ایران، یک خبرنگار و راننده عازم لبنان شدند. دیپلمات‌های ایرانی به دلیل محاصره بودن بیروت به‌ناچار عازم بعلبک شدند اما بنا به ضرورتی که وجود داشت، مسیر خود را تغییر دادند و به سمت بیروت رفتند.

این در حالی بود که به‌ جز مسیر طرابلس که در اختیار فالانژ‌ها بود، بقیه راه‌ها تحت تسلط ارتش رژیم صهیونیستی قرار داشت. از این‌ رو نیرو‌های ایرانی مسیر طرابلس را برای ورود به بیروت انتخاب کردند، اما خودروی آنان ساعت ۱۲ ظهر همان روز هنگام ورود به بیروت در پست ایست و بازرسی مزدوران حزب فالانژ که «ایست البرباره» نام داشت، به دست فالانژ‌ها ربوده شد و هر چهار نفر اسیر شدند.» [۱]

روایت سردار شهید احمد غلامی

«مناطق مسیحی نشین که فالانژ‌ها حضور داشتند، برای نیرو‌های ما خطرناک بود. فالانژ‌ها هنگام عبور نیروهایمان در مسیر لبنان به سمت مرکزمان در بعلبک (اندکی قبل از ربوده شدن حاج احمد و همراهانش) یکی از آن‌ها به نام اکبر هاشمی که بعداً به‌ عنوان فرمانده یکی از گردان‌های لشکر ۲۷ در عملیات والفجر مقدماتی شهید شد و صمدی که از بسیجی‌ها بود را گرفتند.

آن‌ها داشتند با موتور به بعلبک می‌رفتند که به‌اشتباه در مسیر شهر زحله قرار گرفتند و فالانژ‌ها آن‌ها را ربودند. ماه دوم حضورمان در آنجا، من و کاظم رستگار که معاون کوچک محسنی شده بود، جلسه‌ای گذاشتیم و گفتیم این جاده‌ها برای ما معضلی شده است.

می‌توانیم نیرو بیاوریم و کاری انجام دهیم. اطلاعات (جنبش) امل در بعلبک مقر داشت. ما با یک مترجم از بچه‌های خودمان که طلبه بود و بعداً فهمیدیم پسر لاجوردی است، پیش بچه‌های سازمان امل رفتیم و با یک نفر از آن‌ها به نام ابوالفضل که به او ابوالفضل کاسترو می‌گفتند، صحبت کردیم.

آقای رستگار گفت: «ما چند نفر از فالانژ‌ها را می‌گیریم و با نیرو‌های خودمان عوض می‌کنیم.» ابوالفضل گفت: «نمی‌خواهد. به آن‌ها بگوئید اگر نیرو‌های ما را آزاد نکنید می‌آییم زحله را خراب می‌کنیم.» زحله مرکز سیاسی حزب فالانژ بود.

رفتیم منطقه را شناسایی کردیم. از روی تپه‌ها دید می‌زدیم و فعالیت‌هایی انجام می‌دادیم که بدانند تصمیم ما جدی است. به‌ هر حال نقشه ما گرفت و ۳۶ ساعت بیشتر طول نکشید که دو نفر از نیروهایمان را آوردند و جلوی مقرمان پیاده کردند.

کوتاهی در آزادی احمد متوسلیان

در قضیه حاج احمد مسئولان سفارتخانه در لبنان به ما گفتند شما دست نگه دارید. ما از طریق سیاسی او را آزاد می‌کنیم.

همان موقع بچه‌های امل که در بیروت بودند و بعداً به حزب‌الله تبدیل شدند، چند نفر را گرفتند. فهمیده بودند فالانژ‌ها متوسلیان را گرفته‌اند و شیعیان خیلی ناراحت شده‌اند. می‌خواستند اسیر‌ها را با احمد تبادل کنند.

بیشتر آن‌ها دانشجو بودند و در دانشگاه آمریکایی بیروت درس می‌خواندند. آن‌ها رئیس دانشگاه، دو آمریکایی دیگر و چند نفر دیگر از روسای حزب فالانژ را گرفته بودند.

خیلی‌هایشان را بعداً آزاد کردند. این موضوع به گوش مسئولان سفارت ما هم رسید. آنجا بین ما و سفارت اختلاف‌نظر به وجود آمد. سفارت می‌خواست از طریق سیاسی مسئله را حل کند.

ما می‌گفتیم الآن نزدیک چهل روز گذشته است. چرا هیچ کاری نکرده‌اید؟ شما اگر می‌خواستید احمد را آزاد کنید، تا الآن این کار را کرده بودید. گفتیم شما زورتان نمی‌رسد.

این تنش بین ما و سفارت بود تا بالاخره آن‌ها در قضیه اکبر هاشمی و صمدی تسلیم نظر ما شدند و در نهایت، ما با شیوه خودمان بچه‌ها را آزاد کردیم.» [۲]

حکایت‌های تلخ و شیرین از سرنوشت حاج احمد و همراهانش

«در بهمن‌ ۱۳۸۷ سمیر جعجع که فرماندهی نیرو‌های فالانژ را هنگام ربودن چهار دیپلمات ایرانی بر عهده داشت، برای اولین بار اعتراف کرد که دیپلمات‌های ایرانی در ایست البرباره ربوده‌شده‌اند ولی بعد در مکانی که وی مدعی بود از آن اطلاعی ندارد، کشته‌شده‌اند.

سردار حسین دهقان، وزیر پیشین دفاع و پشتیبانی نیرو‌های مسلح جمهوری اسلامی ایران، سوم خرداد ۱۳۹۵ خبر داد یک زندانی یونانی آزاد شده از زندان‌های رژیم صهیونیستی با مراجعه به سفارت ایران در یونان ادعا کرده که هر چهار ایرانی را در زندان‌های این رژیم دیده است. طبق این گزارش، احمد متوسلیان و دیپلمات‌های ربوده‌شده ایرانی زنده و در اسارت رژیم صهیونیستی هستند.» [۳]

منابع
[۱]شیری، حجت، اطلس لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) در دوران دفاع مقدس، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، سال ۱۴۰۰، صفحه ۷۶

[۲]مژدهی، علی، تاریخ شفاهی دفاع مقدس؛ روایت ناتمام؛ احمد غلامی (از ری تا شام)، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول ۱۳۹۸ صفحات ۳۱۳، ۳۱۴، ۳۱۵

[۳]شیری، حجت، اطلس لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) در دوران دفاع مقدس، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، سال ۱۴۰۰، صفحات ۷۶، ۷۷

انتهای پیام/ 118

نظر شما
پربیننده ها