به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس، قصیدهواره میهنی تازهترین سروده مرتضی امیری اسفندقه از شاعران کشورمان است که با نام «محضِ یادگار» برای نخستین بار منتشر میشود.
فرّها! ایرانِ من! حال و هوایی تازه کن!
بازکردی بالهایت را، فضایی تازه کن!
پنجرههایت به رویِ صبحِ روشن باز باد
حالِ تو خوب است و خواهد شد، هوایی تازه کن
از شمالت تا جنوبت خطِّ سیرِ خاطرهست
فاتحِ تاریخِ من! جغرافیایی تازه کن
سهمِ کوهت را بده، حقِّ کویرت را بگیر
جنگل و جالیز را، نشو و نمایی تازه کن
قصد مرگت کرده بود اهریمنِ ضحّاک باز
زنده ماندی کاوه من، هوی و هایی تازه کن
سر بده آوازهایت را، سرودت را بخوانم
این تو، این هفتآسمان گنبد، صدایی تازه کن
از جداییها شکایت کردهای، دیگر بس است
ناییِ من! نی بزن، نایی، نوایی تازه کن
مرده بادا مرگ، آری، زنده بادا زندگی
تازه باد آیینِ نفرینت، دعایی تازه کن
دوستانِ دشمنت را، محو از خاطرات
دشمنانِ دوست را صلح و صفایی تازه کن
چانه دارد میزند دنیا برای دیدنت
با بزرگانِ جهان چون و چرایی تازه کن
آنسویِ آب است یا اینسو؟ چه فرقی میکند
از خودت بیرون بیا، آب و هوایی تازه کن
با شهیدان عهد بستی نگذری از خونشان
این تو، این خاک شهیدانت وفایی تازه کن
سرمه چشمِ جهان خاکِ شهیدانِ تو بود
چشمهایِ روشنت را توتیایی تازه کن
سوگواره جای خود، از جشنواره گپ بزن
نوعروسان را به هدیت، رونمایی تازه کن
کوچه کوچه جشن برپا کن، تمامِ هفته را
داغهایِ کهنه را، رسمِ عزایی تازه کن
جشنِ میلادِ شهیدانِ جوانت را بگیر
خونِ این فرزانگان را، خونبهایی تازه کن
هفته جشنِ تولّدهای یارانِ شهید
دست و پایِ مادرانت را حنایی تازه کن
همدمِ صبحِ ازل، همسایه شامِ ابد
ابتدایی از دوباره، انتهایی تازه کن
نقشه نو، نقشِ نو، معماریِ نو، طرحِ نو
ای مقدّس! ای حرم! صحن و سرایی تازه کن
در تمام شهرها دروازه قرآنی بزن
سردرِ نور و نجابت، سرسرایی تازه کن
برجها از هرطرف سر در هوا قد میکشند
جلوهة گلدستههایت را، بنایی تازه کن
بیستونِ دیگری را شاد و شیرین، پی بزن
جویِ شیر از کوه جاری کن، نمایی تازه کن
*
گردنِ کبر و ریا را هرکجا دیدی بزن
چشمِ شورت کور بادا، کبریایی تازه کن
ادّعا، عیب است امّا کوریِ چشمِ حسود
فرصتِ اعجاز داری، ادّعایی تازه کن
پارسایِ مستجاب الدّعوه شبهایِ یأس
استجابت را خدا را، ربّنایی تازه کن
بتپرستی شأنِ تو، یکتاپرستِ من! نبود
بشکن این بتهایِ بیخود را، خدایی تازه کن
*
خواست تا از پا بیفتی، خصم دور از عصمتت
اهلِ بیتت دستگیری کرد، نایی تازه کن
خیمههایِ خصمِ تو این بار میسوزد تمام
میشناسی شهرها را، کربلایی تازه کن
هیچ تکراری نبودی ماجراجویِ کهن
عزّت و آزادگی را، ماجرایی تازه کن
پایتختِ فکر و فرهنگ و تمدّن بودهای
گیتیِ فرتوت را، امّالقرایی تازه کن
*
دست و پای بیتها را جمع کن شاعر! بس است
تو کجا ایران کجا؟ شرم و حیایی تازه کن
خرقه صدپارهات، عیبی به رویِ عیبهاست
عیبها را تا بپوشانی، عبایی تازه کن
خاستگاهِ شعرِ نورانی، خراسانِ رضاست
خانه خورشید را، مدحی، ثنایی تازه کن
منبعِ آبِ حیات اینجاست، این شهرِ شهید
توتیا کن خاکِ مشهد را، بقایی تازه کن
هرچه میخواهد دلِ تنگت بگو با این امام
گریه را در بارگاهش، های هایی تازه کن
*
«یا علی موسی الرّضا، ای پاکمردِ یثربی»
شاعرِ ایرانیت را، اعتنایی تازه کن
توضیح: این مصراع از مهدی اخوان ثالث است
انتهای پیام/ 121