«محمّدرضا نامزد» فرزند «حسن» ۱۳۴۲/۱۰/۱ در خانوادهای مذهبی در «اردکان» دیده به جهان گشود. والدین ولایتمدار، نام «محمّدرضا» را به این دلیل برای او انتخاب کردند که هم ترکیبی است از نام رسول گرامی اسلام (ص) و هشتمین امام شیعیان و هم نشانه رضایت آنها به هدیه الهی و فرزندی سالم است.
وی دوران کودکی را در سایه پدری زحمتکش و متدیّن که از بازاریان متعهد و خوشانصاف «اردکان» بود و در دامان پر مهر مادری متعهد و ولایی گذراند و همگام با رشد جسمی، اعتقادات مذهبیاش نیز پرورش یافت.
ششساله بود که به دبستان رفت و پس از طی دوره ابتدایی، دوره راهنمایی را نیز در مدرسه «سعدی» اردکان گذراند؛ سپس وارد دبیرستان «شرف» اردکان شد و در رشته «اقتصاد» تا مقطع دیپلم به تحصیل پرداخت.
«محمدرضا» جوانی مخلص، خوشاخلاق و در کارهای خیر پیشقدم بود و به پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ بسیار کمک میکرد. وی برای دیگران احترام قائل بود و همه او را دوست میداشتند و او نیز به همسایگان کمک میکرد.
«محمدرضا» در پایگاه بسیج و مسجد محل فعّال و مقیّد به انجام واجبات و ترک محرّمات بود و با عضو در گروه نگهبانان و محافظین نماز جمعه، دوستان و اطرافیان را به حضور در نماز جماعت و نماز جمعه و مسجد و پایگاه سفارش کرده و به خوهران نیز برای حفظ حجاب تأکید میکرد.
زمانی که جبههها به رزمنده نیاز داشت، «محمدرضا» به بسیج مراجعه کرد و با رضایتنامهای که مادرش امضا کرده بود، ثبت نام کرد و پس از فراگیری آموزشهای لازم بهسوی جبهه رهسپار شد و گمشده خویش را در جبهه جستوجو کرد و سنگرنشین عشق و ایثار گشت.
وی در جبهه از قسمت کتف مورد اصابت ترکش قرار گرفت و در بیمارستان شیراز بستری شد؛ امّا نگذاشت اطرافیان و مادرش متوجّه شوند. دو دفعه به جبهه اعزام شد و مدّت چهار ماه و ۱۶ روز از بهترین روزهای عمر و جوانی خود را در جبههها و در جهاد گذراند.
«محمدرضا نامزد اردکانی» ۱۳۶۲/۷/۳۰ در عملیات «والفجر ۴» در خاک عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و روح بلندش از قفس کوچک جسمش به آسمان پر کشید و در بهشت با مولایش امام حسین (ع) همنشین شد. خانوادهاش خبر شهادتش را همراه با دیدن عکسش در تلویزیون فهمیدند و چون کوهی استوار بر این نعمت (شهادت) خدای را سپاسگزاری و صبر کردند.