به گزارش خبرنگار دفاعپرس از یزد، خانوادههای شهدا که میراثی گرانبها برای انقلاب اسلامی و کشور ما هستند، با تقدیم هزاران هزار لاله گلگون خود، امنیت و اقتدار را برای هممیهنان خود رقم زدند. استان یزد نیز با تقدیم چهار هزار شهید، ایثار و ازخودگذشتگی خانوادههای یزدی را نشان میدهد که شهید «سیّد علی میرقانعی اردکانی» یکی از این شهداست.
زندگی نامه شهید سیّد علی میرقانعی اردکانی
شهید سیّدعلی میرقانعی اردکانی، فرزند سیدحسین، در تاریخ ۱۳۴۴/۸/۱ هجریشمسی در خانوادهای مذهبی و از سلالة پاک رسولالله (ص) و زهرای اطهر (س) در اردکان دیده به جهان گشود. والدین بر اساس اعتقادات مذهبی و عشق به ولایت نام «علی» را برایش انتخاب کردند و به تربیت اسلامیاش کمر همّت بستند؛ گویا احساس کرده بودند که این کودک قرار است زندگی تاریخسازی داشته باشد.
سیّدعلی کودکی را در سایة محبّت پدر و در دامان مادر با تعالیم اسلامی و عشق به ولایت گذراند. در ۶ سالگی به مدرسه رفت و دوره ابتدایی را در دبستان فردوسی با موفّقیّت طی کرد. پس از آن وارد مدرسة راهنمایی مرحوم حسین علایی اردکان شد و تا کلاس سوّم را با معدل خوب به پایان رسانید.
سپس طینت پاک و تربیت صحیح موجب شد تحصیل کلاسیک را رها کرده و در حوزة علمیّة امام صادق (ع) اردکان ثبت نام کند که پس از پذیرفته شدن، مدّت دو سال در حوزه تحصیل نمود و علاوه بر تحصیل علوم دینی از نظر معنوی نیز جهشی چشمگیر داشت.
شهید میرقانعی در انقلاب با وجود سن کم، همراه والدین و مردم انقلابی شهر، درس آزادگی و مبارزه با ظلم را تمرین نمود. او عاشق انقلاب و امام خمینی بود. جوانی بود نجیب و با محبّت؛ به والدین احترامی خاص میگذاشت. در حین تحصیل، در کار کشاورزی به پدر کمک میکرد.
در انجام واجبات شرعی و ترک محرّمات مقیّد بود و به دیگران نیز سفارش میکرد. مراقب نماز اوّل وقت و جماعت بود. در مراسم دعا و نیایش و قرآن و عزاداری اهل بیت (ع) فعّالانه حضور داشت و حتّی در برپایی این مراسم میکوشید.
زمانی که جبهههای جنگ عراق علیه ایران به رزمنده نیاز داشت، کلاس و درس و بحث حوزه را رها کرد و در بسیج ثبت نام کرد و پس از فراگرفتن آموزش نظامی راهی سنگرهای عشق و ایثار شد و همنشینی کرّوبیان و قدسیان را بر امور مادّی و آغوش گرم خانواده ترجیح داد و سعادت و سربلندی خود را در آسایش و راحتی مسلمین و رنج خویش دانست.
دو دفعه به جبهه اعزام شد و مدّت ۷ ماه و ۱۶ روز از گرانبهاترین و با ارزشترین فصل زندگی و جوانی و عمر کوتاه و با برکت خود را در راه جهاد و دفاع از میهن اسلامی ایران صرف کرد و برای خود و خانوادهاش عزّت و سربلندی دنیا و آخرت را خرید. او جبهه را محل جهاد و مبارزه با دشمن متجاوز و نفس خویش یافته بود و در آرزوی شهادت یا فتح و باز نمودن راه کربلای حسین (علیه السّلام) لحظه شماری میکرد.
سرانجام در تاریخ ۱۳۶۱/۱۱/۲۲ همزمان با شب سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران در منطقة عملیّاتی فکّه و در عملیّات والفجر مقدّماتی به شدّت مجروح شد و با پرواز روح بلندش از قفس کوچک جسمش به شهادت رسید و به جنان پر کشید. جسم پاکش سالها در بیابانهای کربلای جنوب ایران ماند و علاوه بر شهادت، افتخار شهید مفقود را نیز به دست آورد؛ تا این که پس از ۸ سال دوری از وطن و چشم انتظاری والدینش در تاریخ ۱۳۶۹/۱۰/۲۲ پس از شناسایی توسط گروه تفحّص به وطن بازگشت و با تشییع با شکوه بر دستان و دوش مردم شهید پرور دیارمان در بهشت شهدای اردکان به خاک سپرده شد.
فرازی از وصیت نامه شهید:
ای پدران و مادران! فرزندان خردسال و کوچک خود را هم جوری تربیت کنید که در آینده عاشقان اسلام و یاری کنندگان اسلام باشند.
شما ای دانشآموزان عزیز و گرامی! به درس خود ادامه دهید و اگر موقعی اسلام احتیاج به شما پیدا کرد، درس را ترک کرده و به یاری اسلام بشتابید.
انتهای پیام/