به گزارش خبرنگار دفاعپرس از اراک، استان مرکزی شش هزار و ۲۰۰ شهید را تقدیم انقلاب اسلامی ایران کرده است که از این تعداد شهدا، عده کثیری از سادات بزرگوار هستند. شهید «سید حسین میروهابی» از جمله شهدای سادات و پاسدار استان مرکزی است که در سن ۲۱ سالگی، زمانی که بهعنوان فرمانده گروهانی از گردان علی بن ابیطالب (ع) لشکر ۱۷ در جبههها حضور داشت، در عملیات «والفجر ۴» در منطقه «ارتفاعات شیخ گز نشین» پنجوین عراق با ترکش خمپاره دشمن به شهادت رسید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای شهر اراک به خاک سپرده شد.
زندگینامه شهید «سید حسین میروهابی»
«سید حسین میروهابی» در اولین روز از شهریور سال ۱۳۴۱ در روستای «امرآباد» از توابع شهرستان «اراک» متولد شد. وی از کودکی مهربان و خوشاخلاق بوده و تمام تلاشش را برای خدمت به پدر و مادر و تحصیل منعطف کرده بود. نوجوانی وی مصادف با نهضت انقلاب اسلامی شد؛ نبابراین وی که در هنرستان «شهید رجایی» شهر اراک تحصیل میکرد، فعالیتهای اجتماعی خود را آغاز کرد.
«سید حسین» پس از پیروزی انقلاب اسلامی و شکلگیری جهاد سازندگی، با آن نهاد انقلابی همکاری کرد و از طرف جهاد سازندگی برای خدمت به روستاییها میپرداخت. وی پس از اخذ دیپلم به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و از طرف سپاه برای اولینبار به جبهه اعزام شد و سهماه در مناطق عملیاتی حضور داشت.
«سید حسین» پس از بازگشت از جبهه، مدت کوتاهی در شهر بهسر برد؛ اما تمام فکر و ذکرش مناطق جنگی بود و طاقت ماندن در شهر را نداشت؛ بههمین دلیل مجدداً راهی جبهه شد و تا لحظه شهادت، به جز فواصل کوتاهی، بقیه خدمتش را در مناطق جنگی سپری کرد.
وی سال ۱۳۶۰ ازدواج کرد و پس از ۲ سال مجاهدت، سرانجام در هفدهم آبان سال ۱۳۶۲ هنگامی که فرماندهی یک گروهان از گردان علی بن ابیطالب (ع) از لشکر ۱۷ را در عملیات «والفجر ۴» به عهده داشت، در منطقه «پنجوین» عراق با ترکش خمپاره دشمن به شهادت رسید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای شهر اراک به خاک سپرده شد.
خاطره مادر شهید «سید حسین میروهابی»
از خصوصیات اخلاقی ایشان این بود که او درس زندگی و آزادمنشی را از جدش یاد گرفته بود و همانند جد بزرگش رفتار میکرد. با کودکان مانند بچه رفتار میکرد و با بزرگان مانند بزرگان و دست نوازش او همیشه بر سر یتیمان بود؛ زیرا نوزاد یتیم داشت و یتیمنوازی هم میکرد. او هم عمو بود، هم پدر. نهتنها با برادرزاده خود، بلکه با غریبان و بیشتر به مستمندان کمک میکرد؛ بهطوری که کسی متوجه نمیشد از جبهه زنگ میزد و میگفت: «مامان خانه فلانی برو ببین چیزی کم ندارند». به فکر همه کس بود. زندگی همه را دوست میداشت فقط به فکر خود و زندگی خود نبود.
این شهید عزیز از زمان انقلاب و بعد از انقلاب و دوران راهپیمایی را میگذراند و فعالیت زیادی داشت بهطوری که شبها نیمه شب بلند میشد و با دوستان به پخش اعلامیهی امام خمینی مشغول بود. او مقداری پول گرفت و در مسجد محله کتابخانهای احیاء کرد و به پشت در خانهها میرفت و مردم را دعوت میکرد به کتاب خواندن، ولی بعضیها او را میزدند به خاطر کوچکی و او هیچ ناراحت نمیشد و بعد وارد سپاه شد. او فعالیت چندانی در سپاه نداشت، چون تمام وقت خود را در جبهه گذراند تا به لقاءالله پیوست.
وصیتنامه شهید «سید حسین میروهابی»
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود خداوند بر بزرگ پیامبر اسلام، خاتمالنبیین حضرت محمد (ص)، منادی ندای خداوندی قاعده قانون الهی و سلام و درود بر مولای متقیان علی (ع) و دخت گرامی پیامبر اسلام حضرت فاطمه (س) و با درود بر سالار شهیدان حسین بن علی (ع) بزرگ معلم شهادت ایثار و تقوا الهی و سلام بر مهدی موعود (عج) پرچمدار توحید و نائب بر حق ایشان روح خدا خمینی.
با سپاس از خداوند ارحمالراحمین که ما را در عصری خلق نموده که مردی، چون ابراهیم بتشکن (ص) و موسی (ص) و عیسی (ص) و محمد بن عبدالله (ص) را بر بندگان منت نهاده تا احکام خداوند را به اجرا درآورد و درس آزادگی را بیاموزد و شکر خدا را که ما را نیرو بخشید تا توانستیم از پرتگاه تباهی که دشمنان برایمان فراهم آورده بودند، نجات یابیم....
خدا را به مقربین و آبرومندان درگاهت قسم میدهم که ما را آنی به خودمان وانگذارد. امام عزیزمان را طول عمر عنایت فرماید. بارالها چگونه به درگاهت روی آورم، شکر نعمات تو را نتوانستهام به جای آورم و زبانم قاصر است از شکرگزاری تو که به ما نعمت سلامتی عطا فرمودی و نیز عذر و دلیل برای توجیه اعمال گذشته خود نداریم و اینکه از دریای فضل و رحمتت همین بس که ما را جز لشکریان خود قرار دادی و شهادت که عین سعادت است، نصیبم گردانی و مرا نیز در جمع شهیدان پذیرا باش، راضیام به رضایت.
خدایا... مرا به صراط مستقیم هدایت فرما تا بهراستی ندای «هل من ناصر ینصرنی» را لبیک گویم و با سلاح «نماز» خونبها آورم و موقعی که اسلام در خطر است و اسلام به ما سپرده شده است، بزرگترین مسئولیتمان حفظ چهره اسلام است و در این راه کلیه مصائب را به جان و دل خریداریم و چه کشته شویم و چه بکشیم، پیروزیم. با یاری و مدد الهی تا برقراری عدالت به پیش خواهیم رفت؛ انشاءالله تعالی و از چیزی جز خدا نمیترسیم و پیشرفت فنون و ادوات نظامی هیچگونه خللی در اراده و ایمان ما نخواهد گذاشت.
ما از جنگ نمیهراسیم و مرد جنگیم. از حسین (ع) درس شهادت آموختهایم و خود و خانوادهمان به پیشواز شهادت میرویم و میدانیم که اگر شهید بشویم، پیروزیم و اجر آن را خدا میدهد و خانوادهمان هم بینصیب نیستند.
پدر و مادر عزیزم! شکر خدای را به جا آورید که شما در مرحله امتحان هستید و خوشحال باشید همانطور که حسینتان را از حسین فاطمه (ع) گرفتید، همانطور نیز در راه او قربانی کردهاید و مرا حلال کنید که نتوانستهام حق فرزندی را به جا آورم.
همسر مهربانم! امیدوارم که تو نیز شکرگزار باشی... دعا، سلاح مؤمن را فراموش نکنی و قلبت را به ذکر و یاد خدا آرام کنی و بدانی که به نهایت آرزویم رسیدهام و من همیشه از تو راضی بودهام و امیدوارم که تو نیز راضی باشی و مرا حلال کنی و همیشه و در همه حال خدا را فراموش نکنی و هرگز به خود یاس راه ندهی که اگر یأس در تو راه پیدا کرد، تجدیدنظر در عقیده کن. انشاءالله که موفق و مؤید باشید و اگر خداوند فرزندی عطا فرمود، امیدوارم که سالم باشد و او را در راه اسلام تربیت کنی.
از خواهرانم و خانوادهشان میخواهم که مرا حلال کنند و از اینکه اگر کاری نتوانستهام برای خانواده شهدای عزیز انجام دهم، شرمنده هستم و خداوند به آنها صبر عنایت فرماید. از خدا طلب آرزوی طول عمر برای امام عزیزمان را بنمایید.
اگر کسی از من چیزی طلب نمود و به او بدهکار بودم، بدهید و اگر از کسی چیزی میخواهم، حلال میکنم و مقدار امانت الهی که در دستمان بود، طبق شرع مقدس اسلام عمل نمایید.
انتهای پیام/