به گزارش خبرنگار دفاعپرس از کرمان، «قدیر سعادت» در سال 1351 در شلمزار شهرکرد به دنیا آمد؛ پدر وی که از نیروهای ژاندارمری بود، چند سالی در شهرکرد مأموریت داشت و نخستین فرزند ابوالقاسم و صدیقه در آنجا به دنیا آمد؛ تولد این فرزند، درست در فاصله بین عید قربان تا غدیر بود؛ برای همین نامش را «غدیر» انتخاب کردند، اما این اسم آنقدر برای همه غریبه بود که ثبت احوال در شناسنامه نوشت «قدیر».
قدیر شش ساله که شد، پدر هم به استان خودش منتقل شد؛ کرمان، بافت، پاسگاه «گوغر». پدر با اینکه به نوعی یک ژاندارم بود اما بعد از انقلاب پایگاه بسیج تشکیل داد، به نوجوانان آموزشهای نظامی میداد قدیر هم با اینکه 10 سال بیشتر نداشت آموزش میدید.
شبها با بچههای بسیجی در اطراف کوهها گشتزنی میکرد، پدر میگفت قدیر تو باید فردا صبح در مدرسه حاضر باشی، چرا گشتزنی میروی؟ و قدیر میگفت شهر باید آرامش پیدا کند.
قدیر برای ادامه تحصیل به کرمان میرود و سردار سلیمانی را در پادگان قدس میبینید و مشتاق میشود به جبهه برود، برای همین در شناسنامهاش را دستکاری میکند اما خیلی زود لو میرود و به خاطر سن کمی که دارد، او را از پادگان قدس برمیگردانند.
اما بالاخره پافشاری قدیر باعث میشود که راهی جبهه شود. او چهار مرتبه به جبهه اعزام میشود که در دومین اعزام از ناحیه چشم مجروح میشود. وی در آخرین روزهای جنگ تحمیلی در تک دشمن در شلمچه به قافله شهدا پیوست.
پیکر شهید قدیر سعادت پس از هفت سال تفحص و در «بزنجان» از توابع بافت به خاک سپرده می شود؛ از آن زمان تاکنون هر هفته جلسات قرآن توسط والدین شهید برگزار میشود تا جایی که قسمتی از خانه را به حسینیه تیدبل کردند؛ حسینیه شهید قدیر سعادت.
انتهای پیام/