به گزارش دفاع پرس، صبح روز جمعه۲۲تیر۱۳۶۳عراقی ها چند نفر از اسرا را برای آب و جارو کردن محوطه اردوگاه، صدا کردند. معلوم بود کسی برای بازدید می خواهد بیاید.
ساعتی نگذشته بود که شیخ علی تهرانی وارد اردوگاه شد. او چندی پیش به عراق پناهنده شده و عراقی ها هم از او برای تبلیغات برضد امام و انقلاب استفاده بسیار می کردند. برای او برنامه های رادیو، تلویزیونی ترتیب داده بودند.
آن روز هم آمده بود تا در موصل یک قدیم علیه امام و انقلاب حرف بزند، اما با کارهایی که اسرا کردند، اجازه حرف زدن نیافت. او در خلال حضور در اردوگاه از آشپزخانه، امکانات بی چیز و آسایشگاه ها بازدید کرده و در حین این بازدید گفته بود که مایل به دیدار با سید علی اکبر ابوترابی است. این خبر وقتی به گوش ابوترابی رسید، گفت: «بگویید من حمامم.» و به این بهانه حاضربه ملاقات با او نشد. شیخ علی تهرانی هم که وضع را این گونه دید، گفت: «خوب اگر ایشان وقتش را ندارد و حمام است یا نمی خواهد مسئله ای نیست.» و از این دیدار صرف نظر کرده بود.
پس از رفتن شیخ علی تهرانی، ابوترابی که سخت نگران و ناراحت وضعیت و عاقبت او شده بود، ضمن بیان خاطراتی به دوستانش پند داد که: «مبادا غافل شوید. غرور زیاد باعث شد تا شیخ از اوج عزت به حضیض ذلت کشیده شود.»
حضور شیخ علی تهرانی از اردوگاهی به اردوگاهی دیگر مقصودی جز تحریک اسرا علیه امام و انقلاب نداشت. هر چند که موفقیت آمیزنبود، اما با این حال روشی بود برای درهم شکستن روحیه اسرا و ایجاد نفاق در میانشان. عراقی ها علاوه بر شیخ علی تهرانی، روحانیان عراقی را با هدف تبلیغ سوء به اردوگاه می فرستادند. آنها آیات قرآن و حدیث پیامبر بر لب داشتند، اما هدفی جز تخریب روحی، روانی اسرا نداشتند.
منبع: سایت جامع آزادگان