به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، شهید «محمود جهانشیر» متولد ۱۳۴۶/۰۸/۲۳ در شهرستان سمنان بوده است و روز ۲۱ دی ۱۳۶۵ در شلمچه در عملیات کربلای ۵ بر اثر اصابت ترکش به پهلو به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای امامزاده یحیی (ع) در سمنان است.
کلیپ زیر گفتوگو با نرگس محمدخوانی مادر گرامی این شهید گرانقدر است که از نقاشیای صحبت میکند که فرزندش قبل از شهادت نحوه شهادتش را به تصویر کشیده است. این کلیپ با عنوان «چراغ محله» با همکاری بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان و صدا و سیمای مرکز این استان تهیه شده است. مشروح سخنان این کلیپ به شرح زیر است:
مادر شهید جهانشیر در مورد نماز شبهای پسر خود اظهار داشت: نیمه شب درب را میبست و در تاریکی خوابیده بود. بلند میشدم و میدیدم که نیست. او از خواب برمیخاست، درب را میبست و نماز شب میخواند. دیر متوجه این شدم و باید از او درس یاد بگیرم.
در ادامه مادر شهید درمورد یک نقاشی که در آن شهید به محل اصابت ترکش به بدن خود که بعدها در جنگ به همان ناحیه اصابت کرد و باعث شهادت او شد، توضیح داد: یک نقاشی در یک کاغذ کوچک کشید که در آن عکس خود را کشید و طرفین کاغذ نوشته شهید محمود جهانشیر و این طرف یک قبر برای خودش کشیده است و در نقاشی خود در همان قسمتی که در پهلوی او گلوله خورده بود، برای خودش یک علامت گلوله گذاشته بود. من این نقاشی را بعد از شهادت او دیدم. بعد از آنکه شهید شد، این نقاشی از لابهلای وصیتنامهاش پیدا شد.
وی درمورد دفتر خاطراتی که شهید داشت و در آن حساب و کتاب کارهای روزانه خود را میکرد، گفت: یک دفتر خاطرات داشت که آن را هنوز دارم و بخشی از عبارات موجود در آن به این شرح است: «امروز دیر به پدرم سلام کردم. به این اندازه گناه کردم. امروز دیر از خواب بلند شدم و به این اندازه گناه کردم. امروز چه کردم...»
تمام اینها را نوشته بود و علامت زده بود. علامتها را نقاشی کرده بود و من آنها را نگه داشتهام با اینکه پسرم در وصتنامه خود نوشته بود که این دفتر را پاره کنید و دور بیندازید و نگه ندارید که بخوانید. برادرم هنگامی که از وصتنامه کاغذها را درآورد، گفت اینجا نوشته است که دفتر من را پاره کنید، اما من گفتم هیچ گاه آن را پاره نمیکنم و آن را به عنوان یادگاری نگه میدارم. روزی نبوده است که شهید در آن دفتر ننویسد که چه کار کرده است. چقدر کار کرده است. کجا عبادت کرده است و کجا عبادت نکرده است و تمام اینها را در یک دفترچه نوشته است. اینها حساب و کتاب زندگی او بوده است.
در ادامه مادر شهید جهانشیر از ویژگیهای خاص اخلاقی پسر خود یاد کرد: هنگامی که به میهمانی میرفتیم وقتی که بازمیگشتیم، یا درب را باز میکرد یا در کنار میایستاد تا ابتدا ما بالا برویم و سپس پشت سر ما میآمد. یا هنگامی که برای غذا سفره پهن میکردیم تا زمانیک که ما نمیآمدیم و سر سفره نمینشستیم، او دست به غذا نمیزد. میخواست اول پدر و مادرش بر سفره بنشینند و بعد او غذایش را شروع کند. هنگامی که ما نشسته بودیم، نمیخوابید و پایش را دراز نمیکرد. روزهای جمعه ۲۰ تومان برای نماز جمعه میگرفت، پیاده میرفت و این پول را خرج فقرا میکرد و بازمیگشت.
محمدخوانی درمورد ویژگی «اهل مطالعه» بون پسر خود اظهار داشت: هنگامی که شهید به میهمانی میرفت، به جای آنکه کنار همسن و سالان خود بنشیند، کتاب در دست میگرفت. بر سر سفره هم که نشسته بود، پدرش به او میگفت که شام بخور بعد کتاب بخوان، اما پسرم یک چشمش در کتاب بود و دیگری در غذا. سعی میکرد همیشه کتاب یا مجله در دست بگیرد. برای هفتگی که پدرش به او پول میداد که خرج کند، پیاده به دبیرستان میرفت و بازمیگشت و با این پول کتاب میخرید. الآن در خانه ما مقدار زیادی کتاب وجود دارد که با کاغذ کادو جلد شده است و روی آن نوشته است و تمام آنها نوشته دکتر شریعتی، شهید مطهری و جلال آل احمد بودند.
در ادامه مادر شهید راجع به چگونگی اعزام پسر خود به جبهه چنین نقل کرد: هنگامی که دایی پسرم (برادرم) شهید عبدالمحمد محمدخوانی سال ۱۳۶۳ به شهادت رسیده بود، از آن روز، پسرم میگفت که اسلحه دایی من روی زمین مانده است و من باید بروم و آن را بردارم که تا اوایل ۱۳۶۵ صبر کرد و آن موقع گفت که من باید بروم و اسلحه دایی خود را بردارم آن روی زمین مانده است. پسرم روز ۲۱ دی در شلمچه در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید.
در انتها وی درمورد دستگیری پسرش از والدین خود حتی بعد از شهادت گفت: زمانی پدر شهید درد کلیه پیدا کرده بود و استراحت میکرد. گفت شهید جهانشیری به خوابم آمده است. در خواب روی پهلوی من دست کشید و بهبود یافت بدون اینکه دکتر برود. گفت دیشب محمد (شهید جهانشیری) به خوابم آمد و روی پهلوی من دست کشید.»
بخشی از وصیتنامه شهید به شرح زیر است:
«ملت عزیز ایران، مبادا لحظهای فکر صلح و سازش به سر ما خطور کند. هرگز ملت دلاور ایران تن به سازش با ستمکاران نخواهند داد چرا که مولایشان قرنها قبل فریاد زده است «هیهات من الذلّة»
انتهای پیام/ 118