مقاله/ امین حطیط

تجزیه منطقه پروژه جدی آمریکا

یک تحلیلگر مسائل راهبردی در مقاله‌ ای به بررسی پیامدها و انواع پروژه‌ های استعماری جهت تجزیه منطقه و موانع پیش روی این توطئه شوم پرداخت.
کد خبر: ۴۷۶۳۷
تاریخ انتشار: ۱۲ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۰:۵۶ - 02June 2015

تجزیه منطقه پروژه جدی آمریکا

به گزارش گروه بین الملل دفاع پرس، امین حطیط تحلیلگر مسائل راهبردی منطقه در مقاله ای در روزنامه سوری الثوره نوشت: فرانسه در موضعی جالب اعلام کرد که عراق و سوریه به سمت تجزیه قطعی پیش می روند، این در حالی است که آمریکا پیش تر موضوع تجزیه عراق را مطرح و با عبور از دولت مرکزی تعامل مستقیم با ساختارهای سه گانه در این کشور را مطرح کرد. به عبارت دیگر اقدام برای تجزیه واقعی این کشور و مقدمه سازی برای آن را آغاز کرد.

همچنین برخی مواضع دیگر صادر شده از مسئولان اروپایی و دیگر مقامات سازمان ملل متحد همگی نشان از آن دارند که جریان های خارجی معتقدند آتشی در منطقه ایجاد شده است که وحدت دولت ها را هدف قرار داده و شعله های آن جز با تقسیم و تجزیه این دولت ها فروکش نمی کند.

این مواضع که نشان دهنده تجاوز غرب بر ضد منطقه با استفاده از ابزارهای منطقه ای و بومی است، این ایده را ترویج می دهد که تجزیه تنها راه حل اوضاع کنونی است، اما سؤال این است که آیا این ایده درست است؟  ابزارها و دلالت های آن چیست؟  چرا غرب به این ایده رسیده است؟ و آیا اجرای این پروژه و قرار دادن آن به عنوان راه حل اجباری مسائل ممکن است ؟

در ابتدا باید بر این نکته تأکید کرد که بازسازی مجدد منطقه پروژه جدی آمریکا بود که در زمان تجاوز رژیم صهیونیستی به لبنان در سال 2006 آن را مطرح کرده است، در آن زمان آمریکا پروژه هرج و مرج خلاق برای ایجاد خاورمیانه جدید را مطرح کرد که به معنی از بین بردن ساختارهای کنونی با ابزار هرج و مرج و ترسیم مجدد نقشه های منطقه ای بر روی "زمین سوخته" و ویران شده و ایجاد مشرق زمین جدید تحت سیطره کامل آمریکا بود ، اما شکست در این جنگ منجر به دنبال کردن طرح هرج و مرج در کشورهای عربی به عنوان جایگزین میدانی اجرای این طرح شد.

امروز بعد از بیش از چهار سال و با وجود حجم بالای تخریبی که منطقه در قلب خود (عراق و سوریه ) با آن مواجه است آمریکا و حامیان آن مطمئن شدند که در اختیار گرفتن تسلط کامل بر منطقه غیرممکن است، چرا که جریان های مقاومت در برابر این پروژه استعماری با وجود تخریب ها و کشتاری که در کشورهای آنها به وقوع پیوسته، همچنان فعال و تأثیرگذار در عرصه هستند و طوری مانور می دهند که امکان پیروزی دشمن و سقوط منطقه به دست آنها را غیرممکن کرده است، به همین علت غرب ایده تجزیه را با دیدگاهی متفاوت از پیش مطرح کرده است.

در پروژههای اولیه تجزیه منطقه، طرح اصلی مبتنی بر ایجاد دولت های کوچک و ضعیف بود که همگی تحت سلطه تصمیم سازان غربی قرار داشتند، اما طرح کنونی مبتنی بر ایجاد شکاف بین دولت های وابسته به آمریکا و دولت های مخالف آن است تا دو گروه همواره در درگیری های دائمی باشند و حضور مستمر در هر منطقه را به بهانه حمایت از متحدان خود و جلوگیری از پیروزی دشمنان میسر نمایند.

طرح تجزیه منطقه در روش جدید تأکید دارد که غرب به ناتوانی در شکست محور مقاومت اذعان کرده است، ناتوانی که باعث شده آنها از گزینه تسلط کامل بر منطقه دست بردارند و ایده تجزیه آن به دولت های متخاصم و وابسته به خود را مطرح کنند، این به معنای عقب نشینی از رویاهای پیشین و اکتفای تحقق مرحله ای اهداف در منطقه است. اما موضوع به همین جا ختم نمی شود، چرا که غرب نمی گذارد بخشی که از تسلط آن خارج شده به سلامتی و با روی خوش و توسعه به زندگی خود ادامه دهد، بلکه همواره آنها را در معرض مجازات قرار می دهد تا بتواند آن را تسلیم خود کند.

اگر این موضوع را به عقب ماندگی بیشتر رژیم های برآمده از تجزیه و ناتوانی آنها در دستیابی به ساختارهای قابل حیات دولتی اضافه کنیم، نتیجه این می شود که با این تجزیه پروژه های جدیدی روی کار می آیند که در درگیری دائمی و جنگ مستمر برای دفاع از مرزها یا ثروت و یا مفاهیم مورد نظر خود هستند. بی تردید باب جنگ دائمی در منطقه همواره باز خواهد ماند و این موضوع زمینه مداخله غرب و غارت ثروتهای آن در سایه غفلت صاحبان اصلی این ثروتها به درگیریهای داخلی را مهیا می کند.

وقتی که صحبت از تجزیه مورد نظر غرب مطرح می شود، نباید در روش های مورد توجه متوقف ماند که به دنبال ایجاد دولت هایی تقریباً مستقل است که هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند یا اینکه دولت های موهوم فدرالی تشکیل می دهند که در شکل ظاهری یک دولت واحد هستند، اما در مفهوم واقعی هر کدام از ایالت ها استقلال نسبی دارند: این تجزیه شامل دو الگو است؛ اول مانند گزینه کردستان در عراق که در ظاهر مرتبط با دولت مرکزی است، اما واقعیت این است که کردستان عراق دولت کوچک مستقلی است که تنها به رسمیت شناخته شدن از سوی جامعه جهانی و برخی اقدامات اجرایی برای کشور مستقل را در اختیار ندارد. راهکار دوم گزینه لبنان و تبدیل شدن به دولتی فرقه ای و طایفه ای با گروههای متخاصم است، یعنی دولتی که شخصیت ها و سران متعددی دارد و در عین حال برای تحقق دستاوردهای فرقه ای و عبور از دیگران با نظارت سعودی آمریکایی، روند دیپلماتیک در این کشور را تعطیل کرده اند. البته بین این الگو می توان نمونه های دیگری با شدت و ضعف متفاوت نیز مطرح کرد.

به نظر می رسد که ابزار اجرایی تکمیل این پروژه در منطقه القاعده و شاخههای مختلف آن نظیر جبهه النصره و داعش و دیگر گروه های تروریستی است، لازم است به این نکته تأکید کنیم که گروه تروریستی داعش یا جبهه النصره و دیگر گروههای مشابه آن مؤسساتی نیستند که قابلیت برپایی دولت منظم یا به رسمیت شناخته شدن از سوی محافل بین المللی را داشته باشند، بلکه کارایی این گروهها کشتار و تخریب و ویرانی و ایجاد محیط مناسب برای تکمیل پروژه های غرب است که از رویای تسلط کامل بر منطقه به پذیرش مرحله ای و تسلط جزئی بر نیروهای متخاصم در  جنگ دائمی تنزل پیدا کرده است.

مبارزه با پروژه تجزیه منطقه ای در روش کنونی کم اهمیت تر از مبارزه با پروژه تسلط کامل بر منطقه از سوی کشورهای استعماری نیست، چرا که محتوای پروژه تجزیه کشورهای منطقه ایجاد جنگ دائمی و نابودی درونی آنها است، بنابراین اگر آمریکا از طریق ارتش های خود در از بین بردن ملت های منطقه یا به حاشیه راندن آنها مانند سرکوب سرخ پوستان در زمان تشکیل دولت استعماری خود و تسلط بر اراضی آمریکا ناکام مانده، به دنبال ایجاد جنگ تروریستی جایگزین است و این همان نقشی است که برای داعش و النصره تعریف شده است.

بنابراین منطقه و محور مقاومت امروز در برابر این خطر بزرگ قرار دارد، البته ما اعتقاد داریم که این محور بصیرت و پتانسیل و قدرت کافی برای به شکست کشاندن این پروژه جنایت کارانه و شیطانی را دارد و الان همین نقش را نیز ایفا می کند. از این رو ما باید بدانیم که درگیری ها و مانورهای مبارزاتی که در آزاد سازی برخی مناطق و عقب نشینی از برخی مناطق دیگر رخ می دهد، یعنی استراتژی حمله و گریز در راستای استراتژی از بین بردن پروژه غربی تجزیه منطقه بعد از موفقیت در به شکست کشاندن پروژه تسلط کامل بر آن دنبال می شود. از این رو باید در داوری نسبت به عقب نشینیهای مرحله ای در برخی مناطق عجله به خرج ندهیم، چرا که اساس این عقب نشینی ها باقی ماندن تسلط بر اوضاع و عمل بر اساس طرح دفاعی روشمند بدون افتادن در دام واکنش های عجولانه و بدون برنامه ریزی است.

انتهای پیام/ک.ف

نظر شما
پربیننده ها