گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ رسول حسنی ولاشجردی؛ روشنفکری یکی از مقولات مناقشه برانگیزی است که همواره جامعه فرهیختگان ایران را به چالش کشانده و علیالظاهر هنوز تعریف دقیقی از این واژه ارائه نشده است.
روشنفکری بعد از انقلاب اسلامی و تغییر در برخی مفاهیم نظیر فرهنگ، هنر، آزادی، اندیشه، دین و سیاست بیشتر در هاله ابهام قرار گرفته است. عدهای روشنفکری را بیگانه از دین و بهتبع آن بیگانه از نظام اسلامی میدانند و سعی دارند از روشنفکری بهعنوان سلاحی علیه انقلاب اسلامی استفاده کنند و در مقابل برخی از صاحبان اندیشه معتقدند نتیجه روشنفکری چیزی جز حصول انقلاب اسلامی و استقرار نظامی برآمده از آن ندارد.
امام راحل و حضرت آیتالله خامنهای که حقیقتا آنها را باید نمونه اعلای روشنفکر دینی دانست میتوانند الگوی بیبدیل و همیشه پویای روشنفکری دینی باشند که نظرگاه مطمئنی در این حوزه دارند. در میان آرای مشتت، متناقض و سوءتفاهم برانگیز برخی از روشنفکران، دیدگاه امامین انقلاب اسلامی بهمثابه عروه الوثقایی هستند میتوانند که ما را از افتادن در دام ارتجاع و انحطاط مصون بدارند. مجموعه نوشتار انقلاب روشنفکری سیری در اندیشه امام خمینی (ره) و امام خامنهای در حوزه روشنفکری است که قسمت سوم آنرا در ادامه میخوانید:
سرمایه ناتمام روشنفکری دینی
توصیه ناصحانه امام خمینی (ره) به روشنفکران و متفکران استفاده از قدرت بالقوه اسلام است که میتواند با حضور موثر اصحاب اندیشه به فعلیت برسد. شناخت و استفاده از این قدرت توسط آیتالله طالقانی، شهید مطهری، علامه طباطبایی و ... بود که توانست ایجاد تحول کند. روشنفکر غربگرا دچار بیماری است، بیماری علیالظاهر لاعلاجی که نمیتواند جریانی در مقابل خود ببیند. جریانی که اکثریت مردم را با خود همراه کرده و آنها را به جنبش واداشته است.
مهمترین ویژگی روشنفکر دینی از دید حضرت امام خمینی (ره) آن است که قدرت اسلام را از نادیده نگیرد، قدرت اسلام فی نفسه پایگاه مردمی مستحکمی نیز ایجاد میکند که این پایگاه مهمترین سرمایه برای هر روشنفکری است. از طرفی امام راحل مهمترین خطر در فضای روشنفکری را، نفوذ روشنفکر غربگرا در محیط دانشگاه میدانند. این نفوذ چنان خطرآفربن است که میتواند به مثابه یک بیماری مسری دیگران را نیز مبتلا کند.
روشنفکری که پایگاه مردمی دارد نیاز به تبلیغ ندارد، چنین روشنفکری به خودی خود شناخته شده است چرا که آنچه میاندیشد، آنچه میگوید و آنچه عمل میکند منطبق به همان چیزی است که مردم برای رسیدن به تعالی به آن نیاز دارند. اتصال به قدرت مردم است که میتواند روشنفکر را به جایگاهی که باید، میرساند. غیر از این از روشنفکر آنچه میماند، اندیشهای مستهلک و رفتاری مرتجع است. چگونه است که روشنفکر غربگرا نمیتواند ریشه مصیبتها و آسیبها و آفتهای غربزدگی را پیدا کند اما خود را ناصح و ناجی مردمی میداند که توسط غرب برای سالها استثمار شده است.
روشنفکر مردمی جز با مطالعه حال مردمش نمیتواند رهبر فکری آنها باشد. حضرت امام خمینی (ره) خطاب به روشنفکران منفعل غربگرا این توصیه را دارند که «ننشینید در خانههایتان و پیش خودتان و خلاف آن چیزی که مسیر ملت است، بنویسید، بنویسند هم فایدهای ندارد، لکن چرا متصل نمیشوید به این ملت؟ چرا آنی که هست نمیگویید؟»
از آنجاییکه روشنفکری در غرب و در عصر روشنگری علیه روحانیت مرتجع و دگم مسیحیت قد علم کرد. اما روشنفکر ایرانی تازه فرنگ رفته از روشنفکری تنها ضدیت با مذهب را آموخته و بدون آنکه ریشههای تاریخی آن را بداند تمام قد علیه دین و مذهب ایستاد تا بهاصطلاح رسالت روشنفکریاش را به انجام برساند. از این رو علیه همه مظاهر مذهب شورید، از جمله جامعه روحانیت.
غرب از این لشکر روشنفکر ظاهر بین نهایت استفاده را برد و طبقه تازه شکلگرفته و اروپا رفته این عبارت را تزریق کرد که روحانیون و آخوندها جماعتی مرتجع هستند.
ارتجاع روحانیت اجازه تجدد و نوگرایی نمیدهد و در مسیر تحولگرایی روحانیون مانع بزرگی هستند. امام راحل در این خصوص میفرمایند: «همین قلمهایی که آخوند را مرتجع میداند و مینویسد یا ادراک ندارد و مطالعه در حال آخوند نکرده است و یا غرض دارد و قلم او اجیر است؛ اجرت میگیرد و مینویسد.» (سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم (ابعاد شخصیت آقای طالقانی ـ قدرت اسلام) ۲۳ شهریور ۱۳۵۸/ ۲۲ شوال ۱۳۹۹. جلد ۹ صحیفه امام خمینی (ره)، از صفحه ۵۳۲ تا صفحه ۵۴۰)
مسلما این سیاست مزورانه غرب از آن جهت بود که نیروی عظیم روحانیت ضربات سختی به پیکره استعمار وارد آورده بود که نمونه بارز آن را در واقعه تحریم تنباکو تجربه کرده بودند.
شکستن قدرت روحانیت به دست روشنفکر وطنی میتوانست غرب را در مواجهه با ایران به پیروزی برساند. بعد از وقوع انقلاب اسلامی و به ثمر نشستن آن در سال ۱۳۵۷ روشنفکر غربزده همچنان روحانیت را مانع پیشرفت کشور میداند هر چند عدهای سر سازش با انقلاب دارند اما این عده انقلاب اسلامی را منهای روحانیت و در راس آن بدون ولی فقیه میخواهند.
بعد از چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی ایران روشنفکر به مفهوم غربی آن همچنان نفس میکشد هرچند در ظاهر تفاوت کرده اما ماهیتا همان صاحب اندیشه غربگرایی است که بود. در این میان قشر روحانیت و دانشجو با پیوند ناگسستنی خود میتواند از نفوذ و رسوخ آفت به جامعه دانشگاهی و روحانی جلوگیری کند.
انتهای پیام/ 161