به گزارش خبرنگار دفاعپرس از خرم آباد، «محمدرضا فطرس» در سال 1343 در شهر خرم آباد در دیده به جهان گشود. وی تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را با هوش و ذکاوتی سرشار سپري کرد. در اوج مبارزات انقلابی مردم علیه نظام ستمشاهی، او که پانزده سال بیشتر نداشت، به جمع تظاهرکنندگان پیوست و این بار در مکتب امام خمینی (ره) فعالیت کرد. او با پخش اعلامیهها و تکثیر نوارها سخنرانی امام و انجام دیگر فعالیتها نام خود را در میان مبارزان انقلابی به ثبت رساند.
پس از پیروز انقلاب اسلامی به تحصیلات خویش ادامه داد و همزمان با عضویت داوطلبانه در نهادها انقلابی به مبارزه با عناصر وابسته به بیگانگان پرداخت. او در این فعالیتها نیز از طرف عناصر ضد انقلابی شناسایی و از ناحیهی پا مجروح گردید، اما عشق به امام و انقلاب اسلامی در درون شهید شعلهای نبود که با این زخمها خاموش شود و او همچنان در عرصههای مختلف انقلاب فعال بود..
با شروع جنگ تحمیلی، شهید «محمدرضا فطرس» با دادن آموزشهای نظامی به مردم، جوانان را به شرکت در میدانها جهاد و شهادت ترغیب می کرد. «محمدرضا فطرس» در دی ماه سال 1361 موفق به اخذ دیپلم اقتصاد شد و در همان زمان نیز به عنوان عضو افتخاری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به خدمت در جبهههای جنگ مشغول شد.
در سال 1362 رسماً پاسدار انقلاب اسلامی شد. شهید فطرس در عملیاتهای متعددی شرکت کرد؛ از جمله عملیات رمضان ، والفجر یک، خیبر و بدر .او در همهی این عملیاتها به عنوان فرمانده واحد تخریب تیپ امام حسن (ع) فعالیت میکرد .سرانجام در تاریخ 21 اسفند ماه 1363 در عملیات «بدر» به شهادت رسید.
گزیدههایی از وصیتنامهی شهید «محمدرضا فطرس»
پدر و مادر !به برادرانم یاد بدهید که مرد باشند و در مقابل سختیها بایستند و به آنها بگویید که مرد اسلام باشند. بگویید که شهادت و شهید چه اجری دارد. بگویید که واژهی «شهادت » چقدر بزرگ است. مادر به خواهرم بگویید که زینبگونه باشد. یاد بدهید که فرزند اسلام باشد. شما بگذارید که همهی فرزندانتان فدای اسلام شوند. بگذارید فرزندانتان فرزند اسلام باشند، نه فرزند شما.
مادر! مهم نیست که من رفتم، مهم اینست که بعد از رفتنم شما باید وظیفهی مرا انجام بدهید. من رفتم، به سعادت خود رسیدم، ولی شمایید که باید زینبگونه باشید. شمایید که باید اسلام را تبلیغ کنید، چون چشم امید همهی مردم به خانوادههای شهداست. مادرِ شهید خیلی مقام بالایی دارد و همچنین در کنار این مقام والا وظیفهی سنگینی بر عهده اش است. امیدوارم این وظیفهی سنگین خودتان را به نحو احسن انجام دهید.
من خیلی دوست داشتم شهید بشوم که امیدوارم نصیبم بشود .یکی اینکه تکه تکه شوم و دیگر اینکه تشنه بمیرم. دوست داشتم حداقل دستهایم قطع شود و آنگاه شهید شوم تا در روز قیامت پیش علیاکبر و ابوالفضل شرمنده نباشم. من که کاری نکردم برای اسلام، خدایا این سعادت را نصیب من کند.
انتهای پیام/