گفتگو با «روح‌الله رفیعی» مستندساز:

شب‌ها صدای نماز شب و گریه‌ داعشی‌ها را می‌شنیدم/«جشنواره عمار» دوکوهه‌ی رزمندگان رسانه‌ای حزب‌الله‌ است

در عراق هم مانند سوریه مردم خودشان از کشورشان دفاع می‌کنند. «حاج قاسم» هم به عنوان یک فرمانده‌ و یک سرباز اسلام در آنجا فعالیت می‌کند. کسی نمی گوید حاج قاسم ایرانی. بلکه حاج قاسم نماد اسلام است. مردی که به خاطر بی‌خوابی پلک‌هایش افتاده و چشمانش همیشه کاسه‌ی خون است.
کد خبر: ۴۷۶۷۳
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۲ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۲:۵۳ - 02June 2015

شب‌ها صدای نماز شب و گریه‌ داعشی‌ها را می‌شنیدم/«جشنواره عمار» دوکوهه‌ی رزمندگان رسانه‌ای حزب‌الله‌ است

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، امروز دیگر کسی نمیتواند منکر رشد قابل توجه آثار فیلمسازان، مستندسازان و انیمیشنسازان انقلابی و دغدغهمند کشور شود. افرادی که به خاطر سن و سالشان هنوز در ابتدای راه هستند، اما با این وجود، همگان را به آیندهی سینما و مستند کشور امیدوار کردهاند. 

 همین کیفیت رو به رشد آثار این نسل جدید فیلم و مستند و انیمیشنسازی،  ما را برآن داشت که با کارگردانان این آثار، گفتگوهایی را ترتیب دهیم تا شاید مخاطبان و مسئولین بیش از قبل، با این هنرمندان جوان آشنا شوند. به خصوص آنکه مقام معظم بارها و بارها بر «تقویت جناح مومن فرهنگی» تاکید کردهاند.

در چهاردهمین گفتگو از این سلسله گفتگوها، به سراغ «روحالله رفیعی» رفتیم. مستندسازی که به خاطر ساخت «خالد و مجتبی» در هر جشنوارهای که شرکت کرد جایزه گرفت. مستندسازی که برای ساخت «نبرد بلد» به وسط میدان مبارزهی عراقیها با داعش رفت و ماجرا را از اتاق هتلی در بغداد روایت نکرد! مستندسازی که در پنجمین دورهی جشنوارهی عمار در دوبخش لوح تقدیر دریافت کرد. اگر مایل هستید که با اوضاع و احوال عراق و سوریه، از زبان یک مستندساز آشنا شوید، مصاحبه با «روحالله رفیعی» را از دست ندهید.

دفتر پشت سنگر...

آقای رفیعی سن و سال شما بیشتر از آن است که بگوییم شما هم همانند بسیاری از مستندسازانی که اکنون مشغول فعالیت هستند، کار تولید مستند را بعد از سال ۸۸ آغاز کردید. از چه زمانی وارد فضای مستند و رسانه شدید؟

من متولد سال ۵۹ در اسلامشهر هستم و درست چند روز پس از آغاز جنگ تحمیلی متولد شدم. بعد از شهادت آقا مرتضی آوینی، یک خلا فرهنگی در کشور بوجود آمد و علمی که ایشان برداشته بودند، به نحوی روی زمین ماند. سال ۷۵ با چند تن از بچههای دبیرستانی که در آن درس میخواندیم، تصمیم گرفتیم که وارد فضای کار فرهنگی شویم. برای همین به موسسهی «میثاق» رفتیم و در آنجا با راهنمایی افرادی نظیر «سلیم غفوری»، در اسلامشهر موسسهی «فکه» را راهاندازی و از سال ۷۵ تا ۷۹ نزدیک به ۴۰۰ نمایشگاه با موضوع شهدا در کشور برگزار کردیم. اولین دفتر ما هم در یکی از سنگرهایی که آن زمان جلوی مساجد برپا میکردند، قرار داشت. در آن سالها وقتی برای مجوز به وزارت ارشاد میرفتیم، آنها رسما ما را مسخره میکردند و میگفتند که شما نمیتوانید چنین کارهایی انجام دهید. اما ما از امام خمینی یاد گرفتیم که اگر کاری را با نیت الهی آغاز کنیم، خدا هم کمک خواهد کرد.  سال ۷۹ احساس خطر کردیم. چون بیشتر بچههای فعال و نخبهی پایگاههای بسیج به ما ملحق شدند و پایگاههای بسیج از این جهت دچار آسیب شد. برای همین در سال ۷۹ مجموعه را تعطیل کردیم تا بچهها دوباره پایگاهها را سروشکل بدهند.



قبل از دولت «اصلاحات» فکر میکردیم همه چیز با انقلاب است!

شما کارتان را زمانی اغاز کردید که دولت اصلاحات با آن ایدههای فرهنگی خاصش سر کار بود. پیرامون فضای آن موقع وضعیت فرهنگی کشور توضیح دهید.

افرادی که به تازگی وارد عرصههای فرهنگی شدند و زمان اصلاحات را ندیدند، نمیتوانند به خوبی درک کنند که دولت اصلاحات چه برکاتی برای جمهوری اسلامی داشت. مثالی برای شما میزنم. فردی به حج رفته بود و اعمال و مناسک حج را انجام نمیداد. به اوگفتند چرا اعمال را انجام نمیدهی؟ جواب داد که در تهران به ما گفتند همه چیز با کاروان است! قبل از دولت اصلاحات هم جوانان حزباللهی فکر میکردند حالا که انقلاب شده، همه چیز با انقلاب است و آنها نباید کاری انجام دهند. برای همین خیلی از آنها با فضای مطالعه و کتاب و روزنامه خواندن بیگانه بودند. اما با روی کار آمدن اصلاحات فهمیدند که اگر کاری انجام ندهند انقلاب به خطر خواهد افتاد. برای همین بچههای دغدغهمند شروع به مطالعه کردند و مدارج علمی را در زمینههای مختلف طی کردند.

در مقولهی هنر اعتقادی به دانشگاه رفتن ندارم

بعد از تعطیلی موسسهی «فکه» فعالیتهای فرهنگی خود را چگونه ادامه دادید؟

بعد از آن هم کار در مورد شهدا را ادامه دادم. در آن زمان اردوهایی که امروز به «راهیان نور» معروف است را برگزار میکردیم. بعد  به این فکر افتادم که باید اهداف بلند مدتی تعیین کنم و وارد یک عرصهی جدی بشوم. به این نتیجه رسیدم که تاثیر رسانه و در راس آن تاثیر تصویر بسیار بالاست و اینگونه وارد ساخت و تولید مستند شدم.

بعد از اینکه به طور جدی تصمیم گرفتید وارد فضای مستند شوید، آیا تحصیلات اکادمیک را برای فراگیری این حرفه انتخاب کردید و یا به صورت تجربی شروع به ساختن مستند کردید؟

من در مقولهی هنر اعتقادی به دانشگاه رفتن ندارم. شما ببینید که از دانشگاه هنر چند فیلمساز بیرون میآید؟ از آن طرف شاهد این موضوع هستیم که دانشجوهای رشتههای غیر هنری مانند مهندسی و ... فیلمساز میشوند و اتفاقا فیلمساز خوبی هم میشوند. من هم تصمیم گرفتم به صورت تجربی کار را یاد بگیرم و البته در ابتدای ورود به این عرصه کتابهای بسیاری را مطالعه کردم. به عنوان اولین کار برای تشییع جنازهی شهدا، دوربین کرایه میکردیم و تصویر میگرفتیم و بعد از آن هم فیلمها را تدوین میکردیم. سپس با این تجربیاتی که کسب کردم موسسهی فرهنگ و رسانهی «ثائر» را در سال ۸۲ راهاندازی کردم.



وزارت ارشاد مستندمان را خرید اما هیچگاه آن را پخش نکرد!

کار موسسهی «ثائر» از همان ابتدا بر روی ساخت مستند متمرکز بود؟

خیر. ما در ابتدا روی موضوعات مختلفی کار میکردیم. انجام تحقیق و پژوهش، برگزاری اردوهای جهادی و ... از جمله کارهایی بود که در ابتدا انجام میدادیم. اما بعد از فتنهی سال ۸۸ و ورود جناح مومن فرهنگی به عرصههای مختلف هنری و رسانهای، تصمیم گرفتیم که روی ساخت مستند متمرکز شویم. چیزی که از همان ابتدا برای من اهمیت داشت، نقش مطالعه و تحقیق و پژوهش در ساخت یک مستند بود. برای همین از راهنمایی اساتید مختلفی نظیر استاد «حسن عباسی» بهره برده و میبریم.

اما بعد از سال ۸۸ ساخت مستندهای استراتژیک را آغاز کردیم. در مستند اول به موضوع کشتار ایرانیان در زمان خشایار شاه پرداختیم. پس از ان مستند «سونامی دیجیتال» را با موضوع فتنهی ۸۸ تولید کردیم که کار متفاوتی بود. خداوند در قرآن، افراد مختلف در گیر فتنه را به چهار دستهی فتنهگر، فتنهجو، فتنهزده و فتنهستیز تقسیمبندی میکند که سه گروه آن در جبههی باطل هستند. در آن سال خیلیها معتقد بودند که «میرحسین موسوی» و «کروبی» فتنهگر هستند، در حالی که اینطور نیست. آنها فتنهجو هستند و فتنهگران دشمنان اصلی ما یعنی استکبار جهانی است. اگر ما موسوی و کروبی را فتنهگر بدانیم، از منشا اصلی غافل میشویم. زمانیکه مستند تولید شد، وزارت ارشاد وقت این اثر را از ما خرید و جالب اینکه هیچگاه آن را پخش نکرد! بعد از ان هم مستند «TF Down» را با موضوع جمعیت کلید زدم.

منتظریم پیرامون یک موضوع فریاد رهبر بلند شود تا کاری بکنیم

معمولا همه منتظر میمانند که مقام معظم رهبری دستوری بدهد و یا نکتهای را متذکر شود و بعد به سراغ انجام کاری بروند. اما برای من جالب است که شما مستندی پیرامون فواید افزایش جمعیت ساختید و سال تولید این اثر به قبل از تاکیدات رهبری مبنی بر افزایش جمعیت برمیگردد. راجع به این اتفاق توضیح دهید.

متاسفانه خیلی از ما بعد از حرف آقا هم کاری نمیکنیم. شما حرفهای آقا را مرور کنید. ایشان یک موضوع را طی سالهای متوالی بارها و بارها تکرار میکنند. بعد ما منتظر میشویم که راجع به یک موضوع فریاد آقا بلند شود تا کاری بکنیم. ما به برخی از مسئولان میگفتیم که یکی از عوارض کاهش جمعیت و تکفرزندی خانوادهها این است که در آینده فردگرایی بسیار رایج میشود و این موضوع به کشور آسیب میزند. اما آنها میگفتند که رهبری روی این موضوع تاکیدی نکرده است! به هر حال من سال ۸۵ در یکی از سایتها مقالهای را با عنوان نقش غرب در بحث کاهش جمعیت ایران مطالعه کردم. جرقهی ساخت «TF Down» از همان زمان در ذهنم افتاد و این مستند را در سه قسمت تهیه کردم. قسمت اول به ریشهشناسی و جریانشناسی روند افزایش و کاهش جمعیت در ایران اختصاص داشت. در قسمت دوم به بحث بحران در میانسالی پرداختیم و در قسمت سوم هم به تاثیرات فردگرایی در جامعه پرداختیم. 

مسئولان مرتبط با حل بحران جمعیت فقط دنبال رزومه پر کردن هستند

بعد از ساخت مستندتان را اکه طلاعات بسیار خوبی پیرامون موضوع جمعیت به مخاطب میداد، به مسئولان نشان دادید و بازخوردی از آنها گرفتید؟

 ما «TF Down» را به دستگاههای مرتبط با جمعیت نشان دادیم و تمامی آنها تعریف کردند، اما در عمل کار خاصی انجام ندادند. حتی رسانهها و مستندسازان ما هم در این زمینه ضعیف عمل کردند. بعد از تاکیدات مقام معظم رهبری چه اثری با موضوع جمعیت تولید شد؟ البته عدهای به صورت احساسی و بدون مطالعه شروع به طراحی پوسترهایی کردند که اصلا مناسب نبود. پس از اکران مستند از موسسات و سازمانهای مختلف پیش ما آمدند و با ما صحبت کردند. ما یک پک خوب همراه با ارائهی راهکار پیرامون جمعیت تهیه و تدوین کردیم. وقتی موسسات مرتبط با جمعیت که برای این کار بودجهی میلیاردی میگیرند، برنامه را دیدند، گفتند لطفا یک نسخه از این پک به ما هم بدهید. ما به آنها میگفتیم که بیایید با هم کار کنیم، ولی آنها فقط دنبال جمع کردن رزومه هستند و وضعیت جمعیت روز به روز بدتر میشود. 



مستندی به سفارش «آیتالله مظاهری» با مو ضوع معجزهی امام رضا (ع)

بعد از ساخت «TF Down» به سراغ تولید چه اثری رفتید؟

بعد از آن، مستند «پرواز ۳۲۰» را ساختم. هواپیمایی در سال ۸۱ از اصفهان به سمت مشهد حرکت میکرد و در راه حدود ۱۰ اتفاق برای این هواپیما افتاد که هر کدام از این اتفاقات به تنهایی کافی بود که هواپیما سقوط کند. اما این هواپیما در کمال ناباوری سالم به زمین نشست و به مسافران هیچ آسیبی نرسید. خدمهی این هواپیما بعد از این اتفاق نزد «آیتالله مظاهری» در اصفهان رفتند و ایشان تاکید کردند که این اتفاق معجزهی امام رضا(ع) است و باید رسانهای شود. برای همین دوستان سفارش ساخت این مستند را به من دادند. من باید یک معجزه را به تصویر میکشیدم. تصمیم گرفتم مستند را بر اساس عقل و منطق جلو ببرم. برای همین اتفاقاتی که از ابتدا برای هواپیما افتاد را در مستند توصیف و از نظر علمی بررسی کردم. تمام اتفاقاتی که برای هواپیما افتاد را روایت کردیم. در انتها زمانی که مسافران پیاده شدند، یکی از خانمها قرآنش را باز میکند تا قرآن بخواند و با آیهای با این مضمون روبهرو میشود که شما فکر میکنید پرندگان در اسمان خودشان پرواز میکنند، در حالیکه ما حافظ آنها هستیم. بعد از این مستند هم به سراغ «خالد و مجتبی» و «پشت پرده شام» رفتم.

بابت مستندهای سوریه خیلی چوب لای چرخ ما گذاشتند

خب به سراغ آثار شما پیرامون جنگ سوریه و اوضاع و احوال این کشور برویم. چه شد که بعد از ساخت یکسری مستند اجتماعی به سراغ اثری با موضوع جنگ رفتید؟

من از سال ۸۸ به خاطر سفری که به سوریه داشتم، آشنایی مختصری با این کشور پیدا کردم. بعد از اینکه حدود ۸ ماه از جنگ سوریه گذشت، من هیچ مستندی در رابطه با آن ندیدم. البته با دوستانی که اطلاع داشتم در رابطه با جنگ سوریه کاری ساختند صحبت کردم و جویای وضعیت کارهایشان شدم. برخی گفتند که ما مستندمان را برای خارج از ایران ساختیم. برخی دیگر هم گفتند که اوضاع سوریه ناامن است و فعلا نمیشود اثری تولید کرد. برای همین احساس نیاز شدیدی در این حوزه کردیم و تصمیم گرفتیم برای مستند ساختن به سوریه برویم. آقای «حاجی عباسی» برای پیش تولید بیش از دو ماه به کشور سوریه رفت. بعد از برگشت چند سوژه به من معرفی کرد و من هم بار سفر را بستم. اما به ما ویزا ندادند و ما مجبور شدیم از طریق کشور عراق به سوریه برویم. 

یعنی شما را با گل و شیرینی بدرقه نکردند؟

(میخندد). انقدر چوب لای چرخ ما گذاشتند که ... . بگذریم. تنها کسی که ما را کمک کرد «ایتالله حسینی» نمایندهی بعثهی مقام معظم رهبری در سوریه بود و هیچکس دیگری ما را کمک نکرد.



«خالد و مجتبی»، مستندی با موضوع وحدت شیعه و سنی در جنگ سوریه

شما مستندی ساختید که در آن به وحدت شیعه و سنی در جنگ سوریه پرداختید. سوژههای مستند «خالد و مجتبی» را چگونه انتخاب کردید و با آنها چگونه آشنا شدید؟

من از ابتدا دنبال یک شیعه و یک سنی بودم، تا مستندی با موضوع وحدت را در جنگ سوریه بسازم. به سراغ آدمهای مختلفی رفتم، تا اینکه با «مجتبی» اشنا شدم. او فن بیان بسیار خوبی داشت و در فیسبوک هم صفحهای با عنوان اخبار لحظهای منطقهی «سیده زینب» را مدیریت میکرد و رسانه را به خوبی میفهمید و درک میکرد. از او خواستم تا یکی از دوستان اهل سنتش را به من معرفی کند تا کار ساخت را آغاز کنیم. او هم چند نفر را به من معرفی کرد که در آخر خالد را انتخاب کردیم.

شبها صدای نماز شب و گریهی داعشیها را میشنیدم و اعصابم خورد میشد

موضوع و تصاویر مستند شما را تا قبل از پخش «خالد و مجتبی» در تلویزیون، در رسانهی ملی ندیده بودیم. چرا در رسانه کم به این موضوعات پرداخته میشود؟

یکی از مشکلات کار کارمندی است. وقتی کار شما به صورت کارمندی شد، دچار روزمرهگی میشوید. دو سال است که داعشیها از ۲ کیلومتری حرم حضرت زینب(س) عقبتر نرفتند. ما در مسائل رسانهای بسیار ضعیف هستیم. در حالیکه قدرت رسانهای داعش به مراتب از قدرت نظامیاش بیشتر است و ما در مستند «پشت پرده شام» به آن اشاره کردیم. من شبها صدای نماز شب و گریهی داعشیها را میشنیدم و اعصابم خورد میشد. آنها با این کارها و دیگر عملیاتهای رسانهای جوانان بسیاری را در سوریه فریب دادند و به خود ملحق کردند. ما از دور میبینیم که آنها انسانهای بسیار وحشی صفتی هستند. ولی در آنجا به هیچ عنوان اینگونه نیست.

دغدغهی ما سر کار ماندن دولت «بشار اسد» نیست

شما در مستند «خالد و مجتبی» و «پشت پرده شام» نشان دادید که سوریها در مقابل داعش ایستادگی کردند. اما بازهم به خاطر ضعف رسانهای برخی مردم فکر میکنند که ایران در آنجا میجنگد.

شما وقتی میخواهید در کشورتان برای اولین بار کارخانهای را احداث کنید، از مهندسانی بهره میبرید که قبلا در کشور خودشان این کارخانه را ساختند. ما هم تجربهی دفاعمقدس را داشتیم و این تجربه را در اختیار سوریها قرار میدهیم. ضمن اینکه باید مشخص شود که چرا ما به کشور سوریه کمک میکنیم. ببینید دغدغهی ما سر کار ماندن دولت «بشار اسد» نیست و ما برای ابقای دولت او تلاش نمیکنیم. اما سوریه برای ما یک منطقهی استراتژیک است و اگر این کشور به دست دشمنان بیفتد، این امنیت ایران است در معرض خطر قرار میگیرد.

در جنگ سوریه مسیحیها با فریاد «یا زینب(س)» به سمت داعش حملهور میشوند

شما اگر از یک آش، نخود و لوبیا را بگیری، فقط آب و سبزی میماند. در رسانههای ما هم با دلایل مختلف اخبار کامل در سوریه را نشان نمیدهند. چون فلان مسئول میگوید که اسمی از شهیدان مدافع حرم نباید برده شود. با همین دلایل اخبار منتشر نمیشود. الآن قدرت نرم انقلاب اسلامی از هر زمان دیگری بیشتری است. من در جنگ سوریه دیدم که مسیحیها با فریاد «یا زینب(س)» به سمت داعش حملهور میشوند. وقتی دلیل این اتفاق را جویا شدم، گفتند که این ذکر به ما انرژی میدهد. حالا چهقدر در رسانههای ما به این اتفاق پرداخته شده؟ در سوریه دیدم که فلسطینیهای مقیم سوریه با تمام قوا از حرم حضرت زینب(س) محافظت میکردند. اما کسی راجع به آن سخن نگفته است.



چرا دفتر رهبری در سوریه هیچ گاه تعطیل نشد؟

نکتهای در دو مستند «خالد و مجتبی» و «پشت پرده شام» وجود داشت که خیلی مستقیم به آن نپرداخته بودید و آن نکته هم ارادت سوریها به مقام معظم رهبری است. این ارادت تا چه حدی است؟

شیعیان سوری که حضرت اقا را زعیم شیعه یا نائب امام زمان(عج) میدانند و معتقدند که در هیچ عصری دو زعیم وجود ندارد و تنها یک نفر نائب امام عصر(عج) است. اما اهل تسنن دو گروه هستند. عدهای حضرت آقا را آبروی اسلام و احیاگر دین میدانند و عدهای دیگر همانند شیعیان معتقدند که ایشان ولی فقیه هستند و اطاعت از آقا واجب است. من مستندی با نام «مکتب سیدالقائد» را ساختم که هنوز اکران نشده. موضوع این مستند بررسی وضعیت دفتر مقام معظم رهبری در سوریه و در زمان جنگ است و به این موضوع میپردازم که چرا دفتر ایشان، هیچ گاه در سوریه تعطیل نشد. درحالیکه دفتر ایشان در آن زمان با منطقهی درگیری فاصلهی بسیار بسیار کمی داشت و اکنون نیز تکفیریها در ۳۰۰ متری این ساختمان هستند. جای جای این ساختمان جای ترکش و گلوله است. اما «آیتالله سید مجتبی حسینی»- نمایندهی بعثهی مقام معظم رهبری در سوریه-  اجازه نداد که چراغ این دفتر خاموش شود. چون این دفتر امید مردم سوریه است.

برادران افغان به محلی که در آن زندگی میکنند تعصب دارند

به هر حال شما چند ماهی در جنگ سوریه حضور داشتید و برای ساخت مستند به هتل نرفتید! پس میتوانید پاسخگوی برخی شبهاتی که پیرامون این جنگ وجود دارد باشد. برخی میگویند که دولت ایران به افغانها پول میدهد تا در کشور سوریه بجنگند. این حرف صحت دارد؟

من در سوریه از سوژههای مختلفی فیلمبرداری کردم که در آینده مستندهای دیگری از تدوین آنها میسازم. یکی از این سوژهها «گردان فاطمیون» یعنی گردان برادران افغان بود. «شهید ابوحامد» که در آن زمان فرماندهی این گردان بود، به شدت رسانه را میفهمید و درک میکرد. برای همین به من تاکید میکرد که از موضوعات مختلف فیلمبرداری کنم. اما به دلیل برخی مسائل نظرش این بود که فعلا صلاح نیست مستندی ساخته شود. به نظر من رسانههای ما در بوجود آمدن چنین شبههای بیتقصیر نیستند. در منطقهی «سیده زینب» افرادی از کشورهای مختلف مانند عراق و پاکستان و افغانستان و ... زندگی میکردند که با شروع جنگ فقط افعانها ماندند و از منطقه دفاع کردند. چون آنها نسبت به محلی که در آنجا زندگی میکنند تعصب دارند و برای همین اعتقاد، نزدیک به ۵۰۰۰ نفر از آنها در هشت سال دفاعمقدس شهید شدند. اما تا به حال رسانههای ما به این موضوع نپرداختند و افغانها را همیشه افرادی دزد و بزهکار معرفی میکنند. ما در تلویزیون فقط کارگرهای افغانی را دیدیم و در رسانهی ما خبری از مهندس و دکتر و تاجر افغان نبود.

«گردان فاطمیون» در هر عملیاتی که شرکت کرده موفق شده است

خیلیها به خاطر مسائل مالی این شبهه را مطرح کردند.

شما باید در جنگ باشید و آن را تجربه کنید تا متوجه این حرف بنده بشوید. وقتی در جنگ تیر به کنار سر شما اصابت کرد، میفهمید که اگر میلیارد میلیارد هم به شما پول بدهند، دیگر نمیتوانید در آنجا بمانید. هیچکس به خاطر پول از جانش نمیگذرد. اما اگر اعتقاد داشته باشید، حاضرید از مال خود هم بگذرید ولی در جنگ شرکت کنید. ضمن اینکه یک کارگر افغان در ایران حداقل ماهیانه یک میلیون تومان حقوق میگیرد. پس این شبهه از اساس غلط است. «گردان فاطمیون» در هر عملیاتی که شرکت کرد، موفق شد. الگوی بچههای این گردان، شهدای دفاعمقدس هستند.

حرف نسنجیدهی یکی از دولتمردان ایران، وضعیت جبههی عراق را به هم ریخت

کمی هم در مورد مستند «نبرد بلد» و وضعیت داعش در کشور عراق صحبت کنیم. شما پس از سوریه به کشور عراق رفتید. کمی از اوضاع و احوال این کشور در جنگ با داعش بگویید.

من تابستان سال ۹۳ برای تولید مستند به عراق سفر کردم و به جز «نبرد بلد»، در حال تولید ۵ مستند دیگر از وضعیت جنگ در این کشور هستم. بعد از چند دهه حکومت صدام و بعد از ان هم حملهی آمریکائیها به عراق، دوران جدیدی در این کشور آغاز شده است. پس از حملهی داعش، «آیتالله سیستانی» حکم جهاد را صادر کردند و با این حکم دوران جدید عراق آغاز شد. عراقیها وارد جنگی شدند که مدلش همان مدل دفاعمقدس ماست. اگر مستند «نبرد بلد» را بدون صدا ببینید، فکر میکنید که این مستند مربوط به دوران دفاع مقدس است. اوضاع عراق در جنگ بسیار خوب بود و داعشیها متحمل شکستهای سنگینی شدند، تا اینکه حرف نسنجیدهی یکی از دولتمردان ایران، وضعیت جبههی عراق را به هم ریخت.

پس از صحبتهای این آقا، عراقیها گروههای بسیج مردمی را از جنگ کنار زدند

منظور شما همان بحث امپراطوری ایران است؟

بله. این حرف بسیار غیرمنطقی است. برای آماده کردن مقدمات ظهور، باید هویت عراقی به این کشور برگردد تا عراق پایتخت حکومت امام عصر(عج) شود. هدف نهایی ما هم آماده کردن شرایط برای ظهور منجی است. عراقیها اداب و رسوم و عقایدی دارند که ما باید خیلی چیزها را از انها یاد بگیریم. شما ببینید که در ایام اربعین، عراقیها از همهی داراییشان میگذرند تا به زوار خدمت کنند. همچنین آنها در جنگ روحیهی سلحشوری خاصی دارند. اما حرف نسنجیدهی یکی از مسئولان که بعدها از طرف سایر دولتمردان هم اصلاح نشد، سبب چرخش جبههی عراق به سمت داعش شد. پس از صحبتهای این آقا، عراقیها گروههای بسیج مردمی را از جنگ کنار زدند و الآن فقط ارتش است که با داعش میجنگد. ارتش هم توان محدودی دارد و بنابراین داعش هر روز بیشتر پیشروی و نفوذ میکند. نکتهی دیگر اینکه پس از این حرفها، فرماندهان عراقی که نسبت به انقلاب ایران ارادت داشتند، ترور شدند و خیلی از آنها به شهادت رسیدند. بگذریم.

کسی نمی گوید «حاج قاسم» ایرانی، «حاج قاسم» نماد اسلام است

در مستند «نبرد بلد» شما رشادتهای یکی از گردانهای عراقی را در جنگ با داعش به تصویر کشیدید. دقیقا همان موضوعی که در مستندهای سوریه هم به آن پرداختید. اما باز هم به خاطر فضای رسانهای و به خصوص فضای رسانههای مجازی، برخی فکر میکنند که «حاج قاسم سلیمانی» در آنجا میجنگد.

این حرف کاملا غلط است. در عراق هم مانند سوریه مردم خودشان از کشورشان دفاع میکنند. «حاج قاسم» هم به عنوان یک فرمانده و یک سرباز اسلام در آنجا فعالیت میکند. کسی نمی گوید حاج قاسم ایرانی. بلکه حاج قاسم نماد اسلام است. مردی که به خاطر بیخوابی پلکهایش افتاده و چشمانش همیشه کاسهی خون است. من تاسف میخورم که چرا من در عرصهی رسانه امثال قاسم سلیمانی نداریم. فردی جنگ رسانهای را به خوبی درک کرده باشد. البته ذکر یک نکته ضروری است. من سختیهای جنگ و در خطر افتادن جان را ا
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
رحیم شاه محمدی
|
-
|
۲۰:۳۸ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۴
0
1
خواننده حتی با خواندن متن این مطلب فکر میکند که همه داعشی ها قرآن و نماز شب میخوانند که یقینا اینجوری نیست .تازه اگر هم باشند تازه میشوند خوارج نهروان که مشتی احمق بی بصیرت بودند.
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار