به گزارش خبرنگار دفاعپرس از کردستان، «علیرضا عسکری» ششم مرداد سال ۱۳۴۷ در شهر «قروه» متولد شد، پدرش «امانالله» کاسبی مختصری داشت. وی تحصیلات ابتدایی و راهنمایی خود را در شهر «قروه» سپری کرد و سپس به سبب شور و شوقی که داشت، به حوزه علمیه «قروه» رفت تا علوم دینی را بیاموزد؛ چراکه میخواست با فراگیری علوم دینی، مذهب تشیّع را بهخوبی فرا گیرد تا بتواند چراغ روشنی مقابل راه خویش و مردم قرار دهد؛ اما گمشده خود را در جبهههای جنگ حق علیه باطل یافت.
شهر «قروه» بافتی کاملاً مذهبی داشت؛ «امانالله عسکری» پدر «علیرضا» مردی مؤمن و پاکاعتقاد بود و در سایه ایمان خویش توانسته بود فرزندانی پرورش دهد که نویدبخش و روشنیافزای جامعه باشند. وقتی «علیرضا» کودک بود و هنوز به سن تکلیف نرسیده بود، هنگام دعا و نماز، به پدر و مادرش چشم میدوخت و تلاش میکرد تا بتواند همچون آنها دعا و نماز به جای بیاورد.
هفت ساله بود که به مدرسه رفت و تا مقطع سوم راهنمایی را در مدرسه سپری کرد؛ آنگاه به ندای احساس خود پاسخ گفت و با گرمی و شوری وصفناپذیر، تحصیل در علوم دینی را برگزید؛ بدینسبب وارد حوزه علمیه «قروه» شد و روح جستجوگر و پرتلاش و تشنه او در چشمهسار حجرهها و کلاسهای درس دمی آرام گرفت.
۱۴ ساله بود که سر از پایگاههای مقاومت بسیج شهری درآورد و آموزش نظامی را فراگرفت و سال ۱۳۶۴ نیز به جبهههای جنوب اعزام شد؛ اما کتابهای درسی خود را هم با خود به جبهه برد و هنگامی که در کمین دشمن مینشست، برخی کتابها و دفترهایش را با خود زمزمه میکرد.
او ۲ آزمون پیش روی خود داشت؛ جهاد و دانش؛ هر ۲ مبارزه بود؛ یکی با جهل و دیگری با جاهلان. دانش، ضرورت جهاد را باز میگفت و جهاد گام نخست دانش بود، سنگرها مدرسه شبانهروزی بودند؛ اما چه دردناک و شگفتآور بود که بهترین و معتبرترین گواهینامهاش خطی سرخ داشت.
عشق «علیرضا عسکری» به شهادت، او را در صف نخستین مبارزان قرار میداد؛ وی در جبهه مهران بر اثر انفجار خمپاره صورتش سوختگی بسیار یافت و در شلمچه هم، پشت و سینهاش مجروح شد؛ اما همین که بهبود یافت دوباره به میدان نبرد بازگشت. او در پی رسیدن به حق تعالی بود و شهادت را نزدیکترین راه به خدا میشمرد و نمیتوانست منتظر مرگ طبیعی باشد.
۲۰ ساله شده بود که از کرج به شلمچه برمیگشت، در جاده اهواز ـ خرمشهر مورد اصابت ترکش و سلاحهای شیمیایی نیروهای بعثی قرار گرفت و بعد از هفتسال جستوجو در جبههها، اول مرداد سال ۱۳۶۷ به مقصود خود دست یافت و به لقاءالله پیوست.
کردارهای شهید «علیرضا عسکری»
در سلام کردن بر همگان پیشی میجست، نسبت به بزرگان احترام بسیاری قائل بود، دستگیری درویشان و ضعیفان خرسندش میساخت. همواره در پی آموختن بود؛ فضل میاندوخت و فضیلت میآموخت و در خلوص نیّت میکوشید تا لایق شهادت در راه خدا شود. هم جهاد با دشمن متجاوز بعثی میکرد و هم جهاد با نفس را واجب میشمرد؛ جهاد اصغر و جهاد اکبر.
دوستان و همرزمان شهید عسکری، او را یاور و پشتیبان خویش و تجسّم ایثار و اطمینان میشمردند. او در حفظ و نگهداری بیتالمال سخت میکوشید و اموال و وسائلی را که در جبهه در دسترس مردان جنگی بود را امانت میدانست؛ خودش امین و امانتدار بود و توصیه میکرد که امین باشید، در یکی از روزهایی که علیرضا با چند نفر از همرزمان خویش سرگرم گشتزنی با قایق بودند، ناگهان از دست یکی از افراد گروه، دستگاه بیسیمی به آب افتاد، علیرضا به درون آب پرید و بیسیم را از آب گرفت همچون پدری دلسوز که فرزندش در برابر چشمانش به آب افتاده باشد، بیدرنگ در پی نجات او به درون آب زد.
خصوصیات اخلاقی شهید «علیرضا عسکری» از زبان مادرش
مادر علیرضا درباره او گفته است: «به همگان سلام میکرد، حرمت من و پدرش را همواره حفظ میکرد. روزهای پنجشنبه به زیارت قبر شهدا میرفت. شبهای جمعه دعای کمیل میخواند. از امر به معروف غفلت نمیکرد و چون منکَری را میدید به هرچه میتوانست از آن نهی میکرد. در ذکر مصیبت عاشورا نفس گرمی داشت و مخاطبانش را تحت تأثیر قرار میداد. اهل دعا و نماز شب بود و در دل شبها چندبار او را مشغول دعا و نیایش دیدم.
روزهای بسیاری در روزه به سر میبرد از او خواستم که کمتر خودش را دچار رنج کرده و کمی هم به خودش توجه کند؛ اما او به اندیشه و کردار ائمه و نحوه زندگی آنان توجه داشت و تشنگی و گرسنگی امام حسین (ع) و شهدای کربلا را مثال میزد. چندبار در جبههها مجروح شده؛ اما به خانه نیامده بود. گاهی بعد از آنکه زخمهایش خوب میشدند متوجه میشدیم که او مدتی در بیمارستان بستری بوده است، علیرضا در تمام کارهایش رضای خدا را میطلبید».
فعالیتهای شهید «علیرضا عسکری» در جبهه
«علیرضا عسکری» علاوه بر آنکه هنگام نبرد، پابهپای سایر رزمندگان، خستگیناپذیر و بیامان به دشمن میتاخت، وقتی جبههها آرام بود، میکوشید تا قرآن کریم و احکام الهی را به رزمندگان یادآور شود و به کمسوادان نیز قرآن میآموخت؛ همرزمانش به او به چشممعصوم، پاکاعتقاد و مردی بزرگ مینگریستند؛ بدین سبب، او را به امامت جمع خویش برگزیده بودند، این نماز جماعت گاه در زیر گلولهبارانها برگزار میشد و یادآور نماز ظهر عاشورا بود.
پیام شهید
شهید «علیرضا عسکری» در یکی از یادداشتهای خود که لابهلای کتابهای او بعد از شهادتش یافته شده است، درباره علاقهاش به عروج و شهادت، چنین نوشته است: «اگر دنیا و تمام متعلقاتش مانع از رسیدن من به هدفم شوند، با هر وسیلهای آنها را پشت سر میگذارم و به هدف خود میرسم».
انتهای پیام/