به گزارش خبرنگار دفاعپرس از اراک، استان مرکزی شش هزار و ۲۰۰ شهید را تقدیم انقلاب اسلامی ایران کرده است که از این تعداد شهدا، عده کثیری از شهدای بزرگوار عملیات «محرم» هستند. «مرادعلی اسدی» از جمله این شهداست که در سن ۱۷ سالگی از خاک به افلاک پر کشید.
زندگینامه شهید «مرادعلی اسدی»
«مرادعلی اسدی» فرزند «محمد» ششم شهریور سال ۱۳۴۴ در روستای کوچکی به نام «قلعه آشناخور» در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. وی تا کلاس دوم ابتدایی را در روستا درس خواند و از کلاس دوم نیز در «خمین» در دبستانی به نام «بوعلی» درس خود را ادامه داد؛ اما بر اثر مشکلات خانوادهاش مجبور به ترک تحصیل شد و به شاگردی خیاطی پرداخت.
«مرادعلی» با شروع نهضت انقلاب اسلامی در تظاهراتها شرکت فعالانه داشت و پوستر و اعلامیههای امام خمینی (ره) را پخش میکرد. وی با پیروزی انقلاب اسلامی در بسیج و سپاه فعالیت داشت و همیشه در مجالس مذهبی و انقلابی و نیز نماز جمعه شرکت میکرد و شبهای جمعه به هر وسیلهای که میشد، در بهشت شهدا برای قرائت دعای کمیل حاضر میشد.
«مرادعلی» با شروع جنگ تحمیلی، در اردیبهشت سال ۱۳۶۱ برای اولینبار به جبهه اعزام شد و پس از سه ماه در منطقه جنگی و آزادسازی هویزه به مرخصی آمد. وی مجدداً در سوم مهر برای بار دوم که به جبهه رفت، بر خلاف دفعه اول از تمام اقوام و دوستان حتی آنهایی که در دور دستترین نقاط بودند، خداحافظی کرد و حلالیت طلبید. او بسیجی گردان «روحالله» بود که پانزدهم آبان سال ۱۳۶۱ در عملیات «محرم» در ارتفاعات «حمرین» به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش در گلزار شهدای شهر خمین به خاک سپرده شد.
وصیتنامه «شهید مرادعلی اسدی»
بسم الله الرحمن الرحیم
در قرآن کریم آمده است که «گمان مکنید کسانی که در راه خدا کشته شدهاند، مردهاند بلکه آنان زندهاند و از جانب پروردگارشان رزق و روزی دارند». آل عمران ۱۶۹
اینجانب خداوند را شکر و سپاس میگویم که توفیق یافتم تا در راه مبارزه حق علیه باطل شرکت کنم و آنچه را که دارم، در طبق اخلاص بگذارم و تقدیم کنم.
من هم میخواهم به راه حسین (ع) بروم، من اکنون میروم که با خدای خود ملاقات کنم و از پدر عزیز و مادر بزرگوارم میخواهم که در شهادت من گریه نکنند، مبادا دشمنان از گریه شما خوشحال شوند. خواهش من این است که جنازه مرا از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خمین تشییع کنند.
شهید «مرادعلی اسدی» از زبان خانوادهاش
«ایشان در سن ۱۷ سالگی به شهادت رسیدند و بهصورت داوطلب به منطقه اعزام شده بودند. ایشان یک دوچرخه داشته و علاقه خاصی به آن دوچرخه داشت و با همان دوچرخه سر کار میرفتتند. شهید در خیاطی کار میکردند و قبل از آن کارگری هم میکردند. ایشان فرزند ارشد خانواده بودند و به حجاب بسیار اهمیت میدادند و درب خانه نماز جمعه بود که به ما میگفت شما باید افتخار کنید که نماز جمعه درب خانهمان است».
انتهای پیام/